کتاب صوتی «آنگاه به پایان رسیدیم» [When we came to the end] یکی از افتخارآمیزترین آثار داستانی آمریکا، نوشته جوشوآ فریس [joshua ferris] با صدای حامد فعال منتشر شد.

خلاصه کتاب معرفی آنگاه به پایان رسیدیم» [When we came to the end]  جوشوآ فریس [joshua ferris] ب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم‌،‌ کتاب صوتی «آنگاه به پایان رسیدیم» ترجمه علی فامیان از سوی انتشارات نیستان و در اپلیکیشن کتابراه منتشر شد.

«آنگاه به پایان رسیدیم» یکی از افتخارآمیزترین آثار داستانی آمریکا در سال 2007 بود. جاشوا فریس در این رمان ماجرای همکارانی را روایت می‌کند که در آژانس تبلیغاتی مشغول به کارند و با کاهش تقاضای مشتریان، به مشکلات مالی و شخصی دچار می‌شوند. این اثر پرفروش ملی، جوایز متعددی برای بهترین رمان اول را از آن خود کرد.

اولین رمان جاشوا فریس که مانند طوفان جوایز و افتخارات سال 2007 را درو کرد، شرحی کم‌نظیر از زندگی کارمندی است. او با قلمی جذاب و طناز از روابطی می‌گوید که در محل کار شکل می‌گیرد، از اتفاقات خوشحال‌کننده یا اسف‌باری که در این محیط رخ می‌دهد و از ما می‌خواهد با نگاهی جدید به اطراف خود نگاه کنیم.

این رمان روایت یک خانواده‌ کاری است که در آژانسی تبلیغاتی در شهر شیکاگوی آمریکا رندگی می‌کنند. شاغلان تمام‌وقت این شرکت را می‌شود به کندویی سرزنده و پر از حیات تشبیه کرد که زنبورهایش همیشه مشغول فعالیتند. آن‌ها پرانرژی از سمتی به سمت دیگر می‌دوند و به نظر خستگی‌ناپذیر می‌آیند. شخصیت‌های کتاب صوتی آنگاه به پایان رسیدیم مصممند که بر روزمرگی‌های کارشان غلبه کنند و شخصا برای ایجاد نشاط آستین بالا می‌زنند.

جاشوا فریس که در زمان تالیف کتاب 33 سال داشت روحیه‌ هیجان‌طلب مردم قصه‌اش را به‌خوبی در لحن هم گنجانده است،‌ او توانسته جوایز و عناوینی چون کتاب پرفروش ملی (2007)،‌ فینالیست جایزه‌ ملی کتاب داستانی (2007)‌،‌ برنده‌ جایزه‌ بهترین رمانِ اول از PEN/Hemingway در سال 2007‌، دومین کتاب داستانی برتر سال از دیدگاه مجله تایم (2007)‌، نامزد لیست بلند گاردین برای جایزه‌ رمان اول (2007)‌، برنده‌ جایزه‌ PEN/Robert W. Bingham در سال 2008‌،‌ نامزد لیست بلند فایننشال‌تایمز برای بهترین کتاب تجاری (2007)،‌ را برای این کتاب از آن خود کند.

در بخشی از کتاب صوتی آنگاه به پایان رسیدیم آمده است:

دوران تعدیل نیرو فرا رسید. ماه‌ها بود که قضیه سر زبان‌ها افتاده بود،‌ اما حالا دیگر رسمی شده بود. اگر خوش‌شانس بود می‌توانست شکایت کند. اگر کسی سیاه‌پوست، سالمند، زن، کاتولیک، یهودی، همجنس‌باز،‌ چاق یا معلول بود بهانه‌ای برای شکایت کردن داشت. چند روز دیرتر یا زودتر همه‌مان کارمان را از دست می‌دادیم. به‌خاطر پیرهن تام که شده ما را حتما اخراج می‌کردند. خود تام لعنتی در فهرست اخراجی‌ها بود. فقط ما از او بیزار نبودیم، همسر سابقش از تام متنفر بود.

قضیه به تسلط محدودکننده مربوط می‌شد. تام احساس می‌کرد وظیفه‌اش این است که بر دو بچه‌اش مسلط باشد. زنش به فونیکس رفت تا از شرش خلاص شود. ما در سایه توافقی جمعی به این نتیجه رسیدیم که تام را لعنتی صدا بزنیم. امبر لودویگ از وقتی باردار شد با این کار مخالفت کرد، اما واقعا اسم شایسته دیگری پیدا نکردیم و اعتراض امبر به جایی نرسید. تام وقتی خبر اخراجش را شنید تصمیم گرفت رایانه‌اش را از پنجره اتاق بیرون بیندازد. بنی شاسبرگر آن لحظه کنارش بود. بنی دوست نزدیک تام نبود اما کسی بود که با تام ناهار می‌خورد و بعد پیش ما می‌آمد و اخبار را گزارش می‌کرد...»

انتشارات نیستان کتاب صوتی «آنگاه به پایان رسیدیم» را به مدت 14 ساعت و دو دقیقه به قیمت 110 هزار تومان روانه بازار نشر کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...