حقایقی که رمان بر ما روشن می‌کند | اعتماد


«داستان خانه‌ای است با عمارت‌های بسیار مانند خانه‌ای اشرافی و چندتایی خانه ییلاقی جمع‌وجور پناهگاه پیش‌ساخته و کلبه.»
کتاب «کار رمان» [The novel, who needs it] نوشته جوزف اپستاین [Joseph Epstein] ترجمه سولماز کاکایی به تازگی منتشر شد. این کتاب که در 18 فصل نوشته شده، دنبال این است که بگوید رمان علاوه بر سرگرمی و حس همذات‌پنداری می‌تواند چه حقایقی را برای ما روشن کند. نویسنده در این اثر تلاش می‌کند به سوالاتی مانند اینکه ذهن نویسنده چطور کار می‌کند، حافظه انسان هنگام خواندن رمان چگونه عمل می‌کند، آیا فیلم توانسته از رمان جلو بزند، رمان چه خبر جدیدی با خود دارد، رمان قصد کشف چه چیزی را دارد، جواب دهد.

کار رمان» [The novel, who needs it]  جوزف اپستاین [Joseph Epstein]

درباره اینکه اصلا چرا رمان می‌خوانیم در این کتاب آمده: «خواندن رمان‌های عالی بیشتر برای یادگیری هنر و عادت است تا دانش؛ عادت به توجه، هنر ابراز کردن، هنر تغییر موضع فکری در لحظه، هنر ورود سریع به افکار دیگری، عادت پذیرش انتقاد و رد شدن، هنر نشان‌ دادن سطوح مختلف موافقت و مخالفت، عادت در نظر گرفتن نکات ریز و دقیق، هنر انجام آنچه در زمان مشخص ممکن است، سلیقه، قدرت تشخیص، جسارت ذهنی و هوشیاری ذهنی.»

واژه رمان اشاره دارد به اینکه موضوع حقیقی این فرم چیزی نوین است. رمان خبرهای جدید با خود می‌آورد. اما چه خبر جدیدی؟ ایان وات می‌گوید: معیار اولیه رمان از آغازش در اوایل قرن هجدهم «حقیقت تجربه فردی بوده» تجربه فردی‌ای که همیشه منحصربه‌فرد و به‌ همین سبب جدید بوده. از رنسانس به بعد تمایل فزاینده‌ای وجود داشت که تجربه فردی جای سنت جمعی را به عنوان تعیین‌کننده نهایی واقعیت بگیرد و این گذار گویا بخش مهمی از زمینه فرهنگی عمومی رمان را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر رمان به ‌سبب اتکایش بر اصالت تجربه و تمرکزش بر تجربه فردی جدید بود؛ شخصیت‌های آن و داستانش باید تازه، تکان‌دهنده و اصیل می‌بودند.

درباره انواع رمان در این کتاب آمده است: میلان کوندرا در «هنر رمان» چهار نوع ندای مختلف رمان را نام می‌برد: ندای بازی مثل «تریست رام شندی» اثر لارنس استرن، ندای رویا، ندای تفکر، ندای زمان.

سوال دیگری که این کتاب به آن پاسخ می‌دهد، این است که رمان به دنبال کشف چه چیزی است؟ بسیاری از نوابغ عصر مدرن اگرچه خودشان شخصیت‌های ادبی نبودند اما از رمان لذت می‌بردند. این انسان‌ها که همه غول‌های اندیشه بودند چه در رمان می‌یافتند که در اقتصاد، فلسفه، حقوق، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی نمی‌یافتند؟ پاسخی که نویسنده به این سوال می‌دهد، این است: «به عقیده من آنچه این شخصیت‌های اندیشمند عظیم در رمان یافته‌اند، احترام به پیچیدگی تجربه است که در هیچ جای دیگر دیده نمی‌شود.»

اگر رمان ابزار کشف باشد آنچه قصد کشفش را دارد، ذره‌های آن مرموزترین راز هرگز حل‌نشدنی یعنی طبیعت انسانی است.
همچنین در قسمتی دیگر از این کتاب درباره تاریخ رمان با آوردن مثال‌هایی از رمان‌های مشهور، انواع رمان را بررسی می‌کند و به این موضوع می‌پردازد که چطور بعضی رمان‌هایی که بیش‌ از یک قرن پیش نوشته شده‌اند هنوز قابل خواندن هستند. در پایان اضافه می‌کنم همان‌طور که در پشت جلد کتاب آمده اپستاین در این کتاب با لحنی صمیمی طنزآمیز و البته صریح و گزنده از دنیای داستان سخن می‌گوید؛ از آفرینش داستان، از چم‌وخم نوشتن. صراحت نظر او درباره نویسندگان نامی ادبیات دنیا برای خواننده گیراست و همین بی‌پروایی، او را به نویسنده‌ای خواندنی و گاه چالش‌برانگیز بدل کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...