تکنیک؛ پدرسالار یا رهایی‌بخش؟ | اعتماد


مطالعات جنسیت در دهه‌های اخیر از حوزه مطالعه روابط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی فراتر رفته و حتی امور به ظاهر خنثایی چون علم و تکنولوژی را نیز در بر گرفته است. به ‌تازگی «مواجهه فمینیسم با تکنولوژی» [Feminism confronts technology] نوشته جودی وایسمن [Judy Wajcman] با ترجمه نوشین شاهنده و به همت انتشارات کرگدن منتشر شده است. نویسنده در این کتاب می‌کوشد نشان بدهد که تصور بی‌طرفی و خنثا بودن از علم و تکنولوژی درست نیست و این دو در ارتباط با جامعه، نسبت به ارزش‌های جنسیتی سوگیری دارند. نشست هفتگی شهر کتاب روز سه‌شنبه ۱۴ بهمن به معرفی این کتاب اختصاص داشت که با حضور مریم نصراصفهانی، حسین شیخ‌رضایی و مترجم به صورت مجازی برگزار شد.

مواجهه فمینیسم با تکنولوژی» [Feminism confronts technology] جودی وایسمن [Judy Wajcman]

در میان دیدگاه مهندسی و تعین‌گرایی
حسین شیخ‌رضایی

وقتی در گفت‌وگوهای شخصی و دوستانه از تکنولوژی و به‌خصوص تغییرات دیجیتال در سال‌های اخیر صحبت می‌کنیم احتمالا با یکی از دو رویکرد نسبتا شناخته‌شده مواجهیم. رویکرد اول، نگاه خنثی یا مهندسی است که تکنولوژی را امری خنثی در نظر می‌گیرد و معتقد است که تکنولوژی در خود به سمت امر مثبت یا منفی، خیر یا شر، سوگیری ندارد. بلکه کاربران تکنولوژی طرز استفاده و داوری مثبت یا منفی درباره آن را تعیین می‌کنند. رویکرد دوم، دیدگاه تعین‌گرایی تکنولوژی یا موجبیت‌گرایی تکنولوژی، معتقد است تکنولوژی اینقدر قوی و پرنفوذ است که موتور محرک جامعه و تعیین‌کننده سایر شکل‌های حیات و ارزش اخلاقی و مواردی از این دست است. بنابراین، نه فقط خنثی نیست بلکه پیشران است. کسی ممکن است ادعا بکند که این مفهوم جدید، این سبک زندگی جدید، این پیامدها همه به‌واسطه تکنولوژی گوشی‌های هوشمند ایجاد شده است و اینها خنثی نیستند، بلکه درون خود سوگیری‌ها و ارزش‌هایی دارند که به ‌محض ورود به جامعه، آنها را از دل خود بیرون می‌دهند و جهت‌گیری خاصی در سبک زندگی ایجاد می‌کنند. این نگاه دوم کاملا در مقابل دیدگاه مهندسی است و بار پیش‌بردن فرهنگ و فکر، سبک زندگی و اجتماع را بر عهده تکنولوژی می‌گذارد و تکنولوژی را پیشران این حرکت می‌داند. از فلاسفه بزرگی که در این حوزه کار کردند، بسیاری به نحوی از انحا، طرفدار نوعی موجبیت تکنولوژی بودند. گفته می‌شود مارکس طرفدار این دیدگاه بوده است. اما به‌ویژه بعد از جنگ‌های جهانی دوم که آثار مخرب تکنولوژی در کشتار انسان و تخریب محیط زیست مشخص شد، نسل اول متفکران بعد از جنگ به رویکرد موجبیت‌گرایانه درباره تکنولوژی تمایل زیادی داشتند. اما گزینه‌های ما فقط این دو نیست. بین این دو سر طیف گزینه‌های بسیار وجود دارد که وایسمن می‌کوشد یکی از آنها را به ما نشان بدهد. مطالعات اجتماعی علم و تکنولوژی رشته‌ا‌ی دانشگاهی است که تقریبا از دهه هفتاد قوت گرفته و جایگاه‌ آکادمیک پیدا کرد. مطالعات این رشته ابتدا با محوریت علم بود و بعد تکنولوژی هم اضافه شد. هدف این رشته بررسی چگونگی بده‌بستان و تعامل تکنولوژی با محیط اجتماعی خود و گزینه‌های پیش رو در توصیف آن است. در مورد علم هم گزینه‌های افراطی وجود دارد؛ یعنی در یک سمت کسانی علم را کاملا مستقل از اجتماع، ارزش‌های اخلاقی، اجتماعی و جنسیتی می‌دانند و معتقدند در بدترین حالت علم صورت مساله خود را از جامعه می‌گیرد. برای نمونه، وقتی در جامعه‌ای نوعی بیماری رایج می‌شود، این صورت مساله را به علم عرضه می‌کند که به واکسن نیاز دارم. ولی از اینجا به بعد علم مستقل است و از آرزوها و ایده‌ها و ایدئولوژی‌های ما تاثیر نمی‌پذیرد و حقیقت را برای ما کشف و به ما عرضه می‌کند. این یک طرف طیف است که دست بالا را به علم می‌دهد. طرف دیگر کسانی هستند که به رویکرد برساخت‌گرایانه نزدیک شدند و بر آنند که علم افزون بر آنکه صورت مساله خودش را از جامعه می‌گیرد، در محتوا و روش‌شناسی هم به‌شدت تحت‌تاثیر عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، زیبایی‌شناختی، جنسیتی، تاریخی است. بنابراین، تصور عینیت علم اسطوره‌ای بیش نیست. این رویکردها و این ادبیات بعد وارد حوزه تکنولوژی شد. با این تفاوت که اینجا سنگینی کفه بیشتر به سمت دیدگاه‌های برساختی و کسانی بود که بر آن بودند که تکنولوژی یا مصنوعات به نحوی از انحا برساخته‌های اجتماعی‌اند و از محیط خود اثر می‌پذیرند و بر آن اثر می‌گذارند، اما نه به شکل ساده و ابتدایی نگاه مهندسی یا نگاه تعین‌گرای تکنولوژی.

جودی وایمسن در فصل اول و موخره کتاب می‌کوشد چارچوبی نظری برای سنجیدن مناسبات تکنولوژی و اجتماع و به‌ویژه در حوزه اجتماع و جنسیت، فراهم آورد. این چارچوب نظری بسیار دشوار است. بدین معنا که اولین گام‌ها برای شکل دادن به این چارچوب است. بنابراین، خواننده ناآشنا با این مباحث را قدری طرد می‌کند. ولی بقیه فصول کتاب تماما به مطالعات موردی اختصاص دارد. وایسمن در این بخش‌ها به تعامل تکنولوژی با جنسیت در حوزه‌های مختلف می‌پردازد و بسیار خواندنی و سهل‌الوصول‌تر است. در حوزه مطالعات اجتماعی تکنولوژی عناصر مختلفی از اجتماع مطالعه شده‌اند. یکی از این مقولات بسیار مهم مساله جنسیت است که از قضا در مطالعات اجتماعی تکنولوژی خیلی متاخرتر بدان پرداخته شده است. این به تعویق افتادن نشانه این است که چرا در این مطالعات هم کلیشه‌های جنسیتی رایج بوده است. وایسمن این کتاب را در ۱۹۹۱ نوشته است و در این زمان یکی از اولین تلاش‌ها برای بررسی رابطه تکنولوژی و جنسیت است. درحالی که دو دهه پیش از آن مطالعات اجتماعی علم و تکنولوژی شروع شده است. این کتاب به تکنولوژی‌هایی می‌پردازد که در ابتدای دهه ۹۰ تثبیت‌شده‌اند و به تکنولوژی‌های امروزی نمی‌پردازد. وایسمن در ۲۰۰۴ در کتاب دیگری در ادامه این کار به تکنولوژی‌های جدیدتری می‌پردازد که امیدواریم در فارسی ترجمه شود.

او تکنولوژی را چیزی علاوه بر علم کاربردی می‌داند. یعنی تکنولوژی فقط ماهیت معرفتی ندارد و علمی از سنخ دانستن چگونگی نیست، بلکه کار دیگری می‌کند و مولفه‌های دیگری دارد و آن مولفه‌ها به تکنولوژی وجوهی می‌دهد که ممکن است در علم به معنای ساینس نداشته باشیم. یکی از این وجوه مورد تاکید وایسمن این است که تکنولوژی یک شیوه عمل است که به ‌نوبه خودش باعث شکل‌گیری و تغییر مناسبات نهادی در جامعه می‌شود. بنابراین تکنولوژی را صرفا نباید مصنوع آخرین حلقه یک زنجیره در نظر بگیریم. مثلا تکنولوژی فقط یک واکسن یا چکش تولیدشده نیست. این واکسن تولیدشده مناسباتی اجتماعی را ایجاد می‌کند. مثلا امروز برای دسترسی به واکسن کرونا باید وارد تعاملات بین‌المللی با جهان شد و سیستم بانکی و شیوه حمل‌ونقل مناسب برای واکسنی خاص داشت و مناسبات سیاسی و مذهبی‌ تزریق واکسن را اجازه بدهد. پس، تکنولوژی واکسن کرونا در مناسباتی نهادی کار می‌کند. محتوای واکسن حلقه آخر زنجیره بسیار بزرگ‌تری است که در آن سیاست و اجتماع و ایدئولوژی درهم‌تنیده است. هر تکنولوژی دیگری هم همین‌طور است. پس، وایسمن در تعریف تکنولوژی رویکردی شبکه‌ای اتخاذ می‌کند و باور دارد که تکنولوژی افزون بر وجه معرفتی یک شیوه عمل است که نیازمند یک بستر اجتماعی است و در تحلیل رابطه تکنولوژی و امر اجتماعی و به‌خصوص جنسیت باید این بستر اجتماعی را مدنظر قرار داد. وایسمن می‌گوید در تحلیل تکنولوژی خیلی وقت‌ها در تعریف هم سوگیری جنسیتی دیده می‌شود. وقتی از تکنولوژی صحبت می‌شود، معمولا ذهن به سمت تکنولوژی‌های سنگین، ماشین‌آلات و کارخانه می‌رود و اینها تکنولوژی‌هایی‌اند که مردان در آن دست بالا دارند و حتی در مقام تعریف هم تکنولوژی‌های خانگی، زنانه یا خارج از چارچوب مسلط مردانه اصلا از تعریف تکنولوژی خارج می‌شوند. وایسمن مثال جالبی می‌زند. اینکه هیچ‌وقت درباره شیشه شیر بچه در مقام تکنولوژی صحبت یا مطالعه نمی‌شود. درحالی که تکنولوژی مهم و یکی از بزرگ‌ترین صادرات غرب به کشورها و فرهنگ‌های دیگر بوده است. گام دیگری که وایسمن را از دو رویکرد مهندسی و تعین‌گرایی جدا می‌کند، این است که او مثل بسیاری از فمینیست‌ها معتقد است که ما ارزش‌های ذاتی به اسم ارزش‌های زنانه نداریم. آنچه وایسمن از آن دفاع می‌کند، شکل‌گیری اجتماعی است که در نسل‌های بعدی این را با عنوان برساخت اجتماعی یاد می‌کنند. این نگاه جایی بین نگاه مهندسی و تعین‌گرا قرار می‌گیرد؛ بدین معنا که می‌گوید تکنولوژی‌ها در مقام و زمان طراحی توسط کسانی ایجاد می‌شوند که در خلأ فکر نمی‌کنند. مثلا اگر در حوزه مهندسی مردها برتری دارند، اینها در خلأ فکر و کار نمی‌کنند و ایدئولوژی، ارزش‌ها، تلقی‌ای از جهان و امر اجتماعی دارند که خواه‌ناخواه آن را در تکنولوژی به ودیعه می‌گذارند. از آن مهم‌تر تکنولوژی‌ها در فاز اجرایی هم در خلأ حرکت نمی‌کنند. بلکه وارد محیط و بستری می‌شوند که از پیش پیچیدگی، شکاف‌ها، طبقه‌بندی‌هایی دارد. بنابراین شکل‌گیری اجتماعی می‌گوید، این شبکه مصنوع‌های جدید در این بستر به شکل‌های مختلفی واکنش نشان می‌دهد که از پیش، پیش‌بینی‌شدنی نیست بلکه موردی است. گاهی تکنولوژی تبعیض و شکاف‌های موجود را تقویت می‌کند و گاهی فرصت‌های رهایی‌بخشی و عدالت جنسیتی در اختیار می‌گذارد، بدون اینکه این ذاتی آن باشد. در مطالعات موردی وایسمن مورد اول بیشتر است.

جنسیتِ علم و تکنولوژی
مریم نصراصفهانی

بحث از ماهیت تکنولوژی از زمان رواج تکنولوژی‌های جدید تا به امروز ادامه پیدا کرده است و جزو مباحث پررونق دنیای علم و اندیشه است. از حوزه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، فلسفی و فمینیستی به بحث تکنولوژی پرداخته شده است و کتاب «مواجهه فمینیسم با تکنولوژی» به مساله جنسیت در تکنولوژی توجه داشته است. شاید خیلی از ما در اولین مواجهه با چنین عنوانی بگوییم علم و تکنولوژی دیگر هیچ ربطی به جنسیت ندارد. این کتاب یکی از کوشش‌هایی است که اتفاقا نشان می‌دهد خلاف تصور ما علم و تکنولوژی حوزه‌هایی جنسیت‌یافته و مذکرند. کتاب در مجموع کتاب بسیار خوبی است و جزو کتاب‌های نظری‌ای است که در زمینه مطالعات زنان به آن خیلی احتیاج داریم. منتها مثل همه کتاب‌های جدی و نظری در این حوزه صرفا به معرفی فمینیسم نپرداخته بلکه موضوع مشخصی را موردبررسی قرار داده است. این پرسش را در مقابل خودش دارد که مخاطب این کتاب کیست؟ معماران یا کسانی که در فرآیند تولید تکنولوژی و علم دخیلند یا فعالان زنان و فمینیست‌ها؟ تجربه نشان داده است که عموما کسانی که در موضع قدرت یا طراح تکنولوژی و سازنده‌های تکنولوژی‌هایند به این نوشته‌ها توجه چندانی ندارند. ولی علاقه‌مندان به حوزه‌های مطالعات زنان به‌ویژه مباحثی مانند فضا و کار خانگی و تولیدمثل که مهم‌ترین مباحث مطالعات زنان است، احتمالا به این کتاب خیلی علاقه‌مند خواهند بود. البته، به نظرم مستلزم قدری دانش نظری فراتر از آن چیزی است که کتاب به مخاطب می‌دهد. فصل اول از نظر من فصل ناقصی آمد. برای آشنایی حداقل مخاطب فارسی‌زبان فکر می‌کنم نیاز به منابع کمکی است برای اینکه با نحوه آغاز شدن بحث‌های زنان در علم آشنا شود. البته مقالاتی در این زمینه به فارسی ترجمه شده است و خوانندگان متخصص در مباحث فلسفه علم می‌توانند آنها را به‌جای مقدمه مطالعه کنند. اما علاقه‌مند به مبحث مطالعات زنان احتمالا باید برای دلسرد نشدن از روی فصل اول بپرد و به سراغ بحث‌های انضمامی جذاب نویسنده در تولیدمثل کار خانگی معماری و فضا برود. از این بابت به نظرم کتاب افق‌هایی را برای پژوهشگران علاقه‌مند در ایران باز کرده است و نشان می‌دهد که پژوهشگران غربی از چه پرسش‌ها و پژوهش‌هایی کار خودشان را آغاز کردند و به چه نتایجی رسیده‌اند. به‌هرحال مساله خانواده و جنسیت در جامعه ما پیچیدگی‌های خاصی دارد که به نظر آشنایی با آنچه در غرب اتفاق افتاده برای‌مان مفید و اثربخش خواهد بود. در عین اینکه باید رویکرد انتقادی هم به این بحث‌ها داشته باشیم.

ماهیت سرمایه‌دارانه علم
نوشین شاهنده

این کتاب چهارمین مجلد از مجموعه مطالعات علم و فناوری نشر کرگدن است. در واقع برای فعالان حوزه علم و فناوری، علاقه‌مندان به مباحث جامعه‌شناسی علم و همچنین علاقه‌مدان به حوزه مطالعات زنان و نقد فمینیستی منبع بسیار خوبی است. یکی از ویژگی‌های بارز این کتاب این است که برخلاف مجموعه کتاب‌های تالیف یا ترجمه شده در این حوزه صرفا بر یک حوزه خاص از تکنولوژی تمرکز نکرده است، بخش‌های زیادی از تکنولوژی را دربرمی‌گیرد. با وجود اینکه این کتاب در اواخر قرن بیستم نوشته شده است، تحلیل و تبیین وایسمن در نقد و بررسی تکنولوژی‌‌های آن دوره همچنان می‌تواند در مورد تکنولوژی‌های نوظهور امروزی هم کاربرد داشته باشد. از طرف دیگر، این کتاب ارتباط زنان را با تکنولوژی بررسی می‌کند. فرض جنسیت‌رها یا جنسیت‌خنثی‌بودن تکنولوژی را به چالش می‌کشد و به تحلیل روابط متقابل تکنولوژی و جنسیت از منظری فمینیستی می‌پردازد. بد نیست اشاره کنم که شاید بیشترین سهم در مطالعات انتقادی در جامعه‌شناسی تکنولوژی را بتوانیم به نقدهای فمینیستی در مطالعات علم و فناوری بدهیم و این نقدها را مهم‌ترین عامل تقویت‌کننده این نگرش انتقادی بدانیم. زمانی که فمینیست‌ها از حاشیه به مرکز آوردن زنان اشاره می‌کنند، این صرفا زن‌ها را در نظر ندارد، بلکه به هر گروه یا فردی اشاره دارد که سیستم‌های پدرسالارانه و مردانه اغلب جوامع او را سرکوب، به حاشیه ‌رانده یا حذف کرده‌اند. بنابراین، نقدی همه‌جانبه را به دست می‌دهند. پس، نقدهای فمینیستی مهم‌ترین عامل تقویت‌کننده نگرش انتقادی در مطالعات علم و فناوری‌اند.

این کتاب صرفا نه نقد جامعه‌شناسانه علم است نه چشم‌اندازی فمینیستی. بلکه رویکرد مورد تاکید آن شکل‌گیری اجتماعی یا برساخت‌گرایی اجتماعی است. بدین معنا که تکنولوژی همیشه شکلی از معرفت خاص و شیوه عمل اجتماعی است. گرچه تکنولوژی براساس فرض تعین‌گرایی تکنولوژی می‌تواند جامعه را تحت‌تاثیر قرار دهد، خودش هم از جامعه متاثر می‌شود و به نحوی اجتماعی شکل و ساختار می‌یابد.
این کتاب شامل شش فصل است. فصل اول با مروری بر نظریه‌های فمینیستی درباره علم و تکنولوژی آغاز می‌شود و مبانی نظری کتاب را فراهم می‌آورد و شواهد فراوانی درباره شیوه‌های محدودسازی زنان به نهادهای علمی و علم و همین‌طور جایگاه امروزی زنان در تخصص‌های مختلف علمی ارایه می‌کند. برای مثال تبعیض جنسیتی در استخدام، نحوه اجتماعی‌شدن و آموزش دختران در خانواده و مدرسه و دانشگاه و محیط‌ کار باعث جدایی آنها از مسیر مطالعاتی مثل ریاضیات یا رشته‌های مهندسی می‌شود. به عقیده برخی از این منتقدان راه‌حل ورود هرچه بیشتر زنان به عرصه‌های علمی است تا از این طریق کاستی‌های خودشان را مرتفع کنند و به برابری با مردان دست پیدا کنند. اما برخی نظریه‌پردازان مثل به‌درستی اشاره کردند که مشکل فقط نحوه اجتماعی‌شدن زنان در عرصه‌های علمی نیست، بلکه مهم‌تر این است که علم و نهادهای علمی چطور می‌توانند شکل جدیدی به وضعیت زن‌ها بدهند؛ وگرنه ورود بیشتر زنان در عرصه و مسیر از پیش‌ تعیین ‌شده با چارچوب‌ و الگوهای مبتنی بر ایده‌ها و مفاهیم مردانه نمی‌تواند مشکلی را حل بکند. از سوی دیگر، جنبش‌های رادیکال در مقابل عینی‌نگری و بی‌طرفی علمی واکنش نشان دادند و مدعی شدند علم آنقدر که ادعا می‌کند عینی‌نگر و بی‌طرف نیست و ما زمانی می‌توانیم از بی‌طرفی علمی حرف بزنیم که علم در دستان انسان‌های عادل و خیرخواهی باشد که برای داشتن جامعه‌ای مبتنی بر عدالت کار می‌کنند. البته به نظر می‌رسد این دیدگاه آرمانی و کمال‌گرایانه باشد و عملا در جوامع کنونی ما این خیلی محقق نشود. از طرف دیگر به‌خصوص با تحلیل مارکسیستی از خصلت طبقاتی علم نشان داده می‌شود که علم با روش‌های تولید سرمایه‌داری ارتباط کاملا مستقیمی دارد و اساسا به سمت‌وسوی سلطه معطوف است. همین‌طور کتاب‌هایی مثل «ساختار انقلاب‌های علمی» تامس کوهن نشان داد که علم هم مثل دیگر اشکال معرفت بسیار تحت‌تاثیر جامعه‌‌ای است که در آن ساخته می‌شود. البته این جنبش‌ها بیشتر بر ماهیت سرمایه‌دارانه علم متمرکز شدند و روابط علم با پدرسالاری را نادیده گرفتند. درعین‌حال، این نقد فمینیستی نباید باعث شود که ما از یک علم مبتنی بر ارزش‌های زنان بتوانیم دفاع کنیم. چون این دوگانه‌هایی مثل زن و مرد، طبیعت و فرهنگ، شهود و علم مشکلاتی به وجود می‌آورد. از جمله مشکل ذات‌گرایی را موجب می‌شود؛ یعنی زنان را محکوم به سرنوشت و سرشت طبیعی‌شان می‌داند. از طرف دیگر، اگر بتوانیم علمی مبتنی بر ارزش‌های زنان به وجود بیاوریم چه‌بسا خود آن به‌راحتی بتواند به شیوه‌های عمل یکسانی با دیگر سنت‌ها مثل علم پدرسالار تبدیل شود و در همان راستا ادامه دهد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...