انتظاراتی که محقق نشد | اعتماد


اهمیت ساخت مستندهای موسیقی زمانی مشخص می‌شود که بر تحدیدها و ممنوعیت‌های حاکم بر این حوزه پی برده و مصائب و مشکلات موسیقیدانان را پس از پیروزی انقلاب اسلامی درک کرده باشیم. موانع و بعضا محدودیت‌هایی که پس از گذشت سال‌ها، رنگ و بویی دگر به خود گرفته‌اند؛ از شکستن و جمع‌آوری سازهای موسیقی تا ممنوعیت موسیقیدانان. با این توضیحات علاقه‌مندان به هنر موسیقی و آنان که این رشته هنری را با جدیت بیشتری دنبال می‌کنند، مشتاقانه در پی کشف و شهود «حقایقی» در مورد تاریخچه موسیقی در بحبوبه انقلاب و پس از آن هستند تا بتوانند به واسطه بازگو کردن حقایق تاریخی توسط شاهدان زنده همچنین مشاهده اسناد و مدارک بازمانده از آن دوران خاص، مسائل و مجهولات ذهنی‌شان را حل کنند. مستند «بزم رزم» [اثر سیدوحید حسینی] را می‌توان از جمله معدود مستندهای موسیقی دانست که به بازگویی واقعه‌ای پرداخته است که بسیاری از آنها سال‌ها به عنوان علامت سوال، ذهن مخاطب خاص خویش را آزار می‌دادند. همین مساله می‌تواند نشان‌دهنده اهمیت ساخت چنین مستندی باشد. ارایه شواهد و مستنداتی که طی این سال‌ها کمتر مشاهده شده بود و مصاحبه با هنرمندانی که در حوزه موسیقی جنگ تحت عناوین مختلفی حضور داشتند، از نقاط ارزشمند این مستند است . در مقابل نقاط ضعف و خلأ‌هایی نیز در محتوای این اثر رخ می‌نماید که نمی‌توان از آنها چشم‌پوشی کرد.

مستند بزم رزم سیدوحید حسینی

طولانی و ملال‌آور

بررسی حدود 40 مستند ساخته شده در حوزه‌های مختلف حاکی از آن بود که مدت زمان پخش اکثر این تولیدات کمتر از 90 دقیقه است. مستندهای مربوط به موسیقی نیز از این قاعده مستثنا نبودند به عنوان نمونه «شش قرن و شش سال» 82 دقیقه، «طرقه» 52 دقیقه، «برسد به دست آقای بنان» 87 دقیقه، «گوشه‌های اصفهان» 51 دقیقه و مدت زمان پخش مستند «والسی برای تهران» 50 دقیقه بود. در حالی که دو مستند پر سر و صدای این روزهای مرتبط با موسیقی یعنی «بزم رزم» و «چاوش، از درآمد تا فرود» رکورد طولانی‌ترین مستندهای ساخته شده را دارا هستند، در این میانه باید در نظر داشت که نمی‌توان به دلیل طولانی بودن مدت زمان پخش یک مستند به آن خرده گرفت اما این مهم زمانی قابل نقد می‌شود که بخش اعظمی از این زمان به بیان سخنان و خاطراتی اختصاص یابد که بعضا هیچ ارتباطی به اصل موضوع نداشته و با حذف آنها خلل چندانی به مستند تولید شده، وارد نمی‌آید. نکته جالب توجه آنکه حدود نزدیک به 20 دقیقه از کل این مستند به تنهایی اختصاص به بازگویی خاطرات و سخنانی از حسین علیزاده داشت که کفه ترازو را در این مستند به نفع او سنگین‌تر می‌کرد به ویژه آنکه کارگردان اثر، در آغاز نمایش فیلم خود، آن را به «خالق نی‌‌نوا» تقدیم کرده بود. در کنار آن بیان برخی سخنان تکراری از هنرمندان نیز می‌توانست برای مخاطبان جدی موسیقی که قبل‌ترها نیز آنها را شنیده و دیده است، جذابیت چندانی نداشته باشد. بیان سخنانی همچون خاطرات علیزاده از اولین کنسرتش در تهران، داستان خلق آلبوم «نی‌نوا» و یا دلتنگی ایشان پس از خروج از کشور، که بارها بیان شده و کارگردان می‌توانست با کسب آگاهی بیشتر در این رابطه و حذف برخی موارد نامرتبط با موضوع اصلی داستان از زمان طولانی آن کاسته و انتظار برای به پایان رسیدن سریع‌تر یک مستند ملال‌آور را برآورده کند. همچنین کارگردان می‌توانست با انجام گفت‌وگو با برخی دیگر از هنرمندان روند نمایش مستند را از تک آهنگی که در 30 دقیقه ابتدایی فیلم(موسیقی انقلاب) دچار آن شده بود، رهایی بخشد. شاید بتوان تنها قسمت تنوع‌بخش مستند برای مخاطبان را ارایه برخی اسناد و فیلم‌های مرتبط با موسیقی دانست که تاکنون کمتر دیده شده‌اند.

جای خالی بزرگان

در طول صد و بیست و پنج دقیقه نمایش این مستند به دنبال گمشده‌های شناخته شده‌ای بودم که موسیقی رزم و انقلاب با حضور آنها مفهوم خاصی برای مخاطب پیدا کرده بود. غیبت دو نام شناخته شده و البته محبوب که سهم بسیاری در آشنایی مخاطبان با این ژانر از موسیقی داشتند، باید از نقاط جدی ضعف آن قلمداد کرد. محمدرضا شجریان و شهرام ناظری با کارنامه‌ای بسیار پربار و حضوری فعال در حوزه مرتبط با موضوع موسیقی رزم، نام‌هایی هستند که نمی‌توان به راحتی آنها را نادیده گرفت. «شب نورد» از چاوش 2، «سپیده» و «بشارت» از چاووش 6 و «رزم مشترک» از آلبوم چاووش 7 با صدای شجریان و «سرود آزادی» از چاووش 2، «ای ایران» و «شهید» از چاووش 3، «کاروان شهید» و «آواز ‌ای برادرها» از چاووش 8 و بسیاری دیگر با صدای شهرام ناظری گواه این مدعاست که آثار ارزشمند تولید شده که این دو آوازخوان نامدار موسیقی در تولید و به شهرت رسیدن آن نقش عمده‌ای ایفا کرده‌اند.

قطعا سهم این دو هنرمند در مستند «بزم رزم» بسیار بیشتر از یک اشاره کوتاه و گذرا به برخی از این تصانیف و اکتفا کردن به پخش چند ثانیه‌ای بخشی از آنهاست، مطمئنا سخنان جذاب ناظری و روایت‌های همکاران و حتی خانواده شجریان نه تنها می‌توانست، اعتبار این مستند هنری را بیفزاید و بر استقلال فکری تهیه‌کننده و کارگردان اثر تاکید مستقیم داشته باشد که بیننده ادامه این مستند طولانی را مشتاقانه‌تر پیگیری کند. با این وجود نمی‌توان منکر نقش برخی هنرمندان در تولید مجموعه‌های مرتبط با جنگ شد اما بسیاری از آنها نیز بر این باورند که تاثیرگذاری قطعاتی چون «سپیده» و یا «کاروان شهید» در اذهان مردم بالاتر از قطعاتی که کارگردان این مجموعه نگاه تاکیدآمیز و پر رنگ‌تری به آنها داشته، بوده است. جالب آنکه نه تنها خلأ حضور افراد یاد شده در مصاحبه محسوس بود بلکه انتظار نگارنده برای مصاحبه با هنرمندانی چون ابتهاج، هوشنگ کامکار، مجید انتظامی، احمدعلی راغب، اسفندیار قره‌باغی، مهرداد کاظمی و رشید وطن‌دوست که هر یک از آنها سهم عمده‌ای در حوزه موسیقی رزمی داشته‌اند، عبث و بیهوده بود. از طرفی در تمام زمان نمایش این مستند هیچ نامی از «کیهان کلهر» و «کیخسرو پورناظری» به عنوان موسیقیدانانی که بیش از 20 بار در جبهه‌های غرب به همراه گروه تنبور‌نوازان کنسرت‌های موسیقی را برگزار کردند، برده نشد. بعدها بسیاری از آن نغمه‌ها از جمله قطعه «مردان خدا» که برای رزمندگان نیز ساخته شده بود در نواری با نام «صدای سخن عشق» منتشر شد.

عدم گفت ‌و گو با مخالفین موسیقی

سیدوحید حسینی، کارگردان این مستند در مصاحبه‌ای که با خبرگزاری مهر در تاریخ هفتم آذر 1395 انجام داد ضمن ارایه توضیحاتی در رابطه با چگونگی شکل‌گیری ایده ساخت مستند و فهرست عوامل تولید کننده از حدود ۲۰ چهره موسیقی همچون حسین علیزاده، مجید درخشانی، بیژن کامکار، کامبیز روشن‌روان، حسام‌الدین سراج، علی‌اکبر شکارچی و... نام برد که با آنها گفت‌وگو شده است. گرچه با حذف افرادی چون مسعود کرامتی(تهیه‌کننده)، حمیدرضا خزایی(مدیر وقت رادیو جبهه) و مهدی کلهر که هیچ یک در قالب موسیقیدان جای نمی‌گیرند و نادیده گرفتن نقش هنرمندانی همچون سراج که مجموع سخنان آنها به کمتر از یک دقیقه می‌رسید، تعداد موسیقیدانان فعالِ حاضر در این مستند به کمتر از 15 چهره می‌رسد که در این میان سهم حسین علیزاده، بیژن کامکار، مهدی کلهر و حمید شاهنگیان بیش از نیمی از کل این مستند گفت‌وگو محور است. بخش مبهم این ماجرا، خلأ حضور احدی از روحانیون یا افرادی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر هنرمندان با اتخاذ مواضع انفعالی و افراطی، سد راه آنها در ارایه هنر خویش شده بودند. نمونه بسیاری از این دسته افراد وجود دارند که با گذشت زمان تغییر رویه داده و برخلاف تندروی‌های سالیان نه چندان دورشان در برخورد با موسیقی، این روزها از طرفداران این هنر شمار می‌آیند. گفت‌وگو با این افراد جدا از آنکه بر ادعای موسیقیدانان مبنی بر جفاهایی که طی سال‌ها بر آنها رفته صحه می‌گذارد، روشن کننده واقعیات بسیار دیگری نیز هست که چگونه هنرمندانی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا حضور در جبهه‌های جنگ به انحای مختلف همواره در کنار مردم بوده‌اند، مورد بی‌مهری برخی از تندروها قرار گرفته و با وجود باز شدن نسبی فضا برای فعالیت آنها هنوز هم ممنوعیت‌های متعددی گریبان‌گیر آنهاست. اتفاقی که در سخنان شاهنگیان و بازگو کردن برخی واقعیات از زبان ایشان شاهد بودیم.

مستندی که زودتر باید ساخته می‌شد

می‌توان موضوع موسیقی رزم و پرداختن به آن در قالب تولید مستندی مرجع را یکی از مهم‌ترین بخش‌های حوزه سینما و موسیقی دانست که تاکنون آنچنان که باید به آن پرداخته نشده است و این رخداد مهم زمانی اتفاق می‌افتد که در آستانه 40 سالگی پیروزی انقلاب اسلامی هستیم. قطعا در طول این زمان هنرمندان بسیاری که نقش مهمی در تولید آثار ماندگار با این مضمون داشته‌اند در میان ما نیستند، هنرمندانی چون پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی که می‌توان آنان را پایه‌گذار تولید آثاری با محتوای موسیقی ایرانی- انقلابی دانست یا افرادی چون شجریان که به دلیل بیماری قادر به حضور در برابر دوربین نیست. قطعا پرداختن به چنین موضوع مهمی در سال‌های قبل‌تر که حاوی نکات و ناگفته‌های فراوانی است، می‌توانست راه‌گشای بسیاری از مشکلات و موانع پیش روی هنرمندان باشد.

مستند بزم رزم سیدوحید حسینی

گشایشی که در کار نبود

پخش پایانی این مستند که با عنوان «گشایش» آغاز شد، بیانگر نکته‌ای سرشار از ابهام بود. اینکه ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های گذشته حوزه موسیقی با برگزاری اولین کنسرت حسین علیزاده در سال 1367 برداشته شده و گشایش چشمگیری در روند فعالیت‌های هنری هنرمندان افتاده است. این در حالی است که این روزها کمتر کسی است که از میزان ممنوعیت‌ها و سختی‌های پیش ‌روی هنرمندان خبر نداشته باشد. عدم نمایش سازها در تلویزیون، نبود قانونی مناسب برای رعایت حق کپی‌رایت، کنسرت‌های لغو شده و در کنار آن عدم حمایت دولتمردان و دستگاه متولی باعث شده تا بسیاری از اهالی موسیقی عطای فعالیت هنری در ایران را به لقایش بخشیده و اجرای کنسرت‌های موسیقی در خارج از کشور را به اجرا در داخل ترجیح دهند. نمونه پرواضح این موانع لغو پی در پی کنسرت‌ها بنا به دلایل متعدد است که تبدیل به نوعی معضل در میان هنرمندان شده است. از طرف دیگر عدم نمایش سازهای موسیقی نیز معضل دیگری است که هنرمندان با آن روبه‌رو بوده‌اند . حسین علیزاده، هنرمندی که اولین کنسرت موسیقی‌ پس از انقلاب را در سال 1367 روی صحنه برد در مصاحبه‌ای انتقادی که در سال 1395 با یورونیوز داشت درباره عدم نمایش ساز موسیقی در تلویزیون ایران گفت که نمی‌تواند در تمام دنیا سرش را بلند کند و به همین دلیل هیچ‌ وقت حاضر به مصاحبه با تلویزیون ایران نشده است.(یورونیوز، 1395)

اما شاید مهم‌ترین اتفاقی که می‌توانست نگاه کارگردان این اثر را تبدیل به نوعی نگاه انتقادی به رویکرد دولتمردان در عدم همراهی با هنرمندان موسیقی کند، ممنوع‌الفعالیت‌ بودن هنرمندانی بود که در سال‌های گذشته همراه با انقلاب و جنگ به تولید آثار فاخر موسیقی روی آوردند و به دلیل اهمیت این آثار، کارگردان مستند نیز در مقاطعی، اشاره‌ای کوتاه به آنها کرده است. محمدرضا شجریان(خواننده قطعه «سپیده») از این دسته هنرمندان است که ممنوع‌الفعالیتی او اعتراضات بسیاری از مردم و علاقه‌مندانش را در پی داشت اما هیچگاه حرکتی برای رفع این ممنوعیت صورت نگرفت. برآیند موارد فوق حاکی از آن است که برخلاف ادعای کارگردان فیلم در گشایش وضعیت موسیقی، ممنوعیت‌های حاکم بر این هنر نه تنها از بین نرفته که با تغییر ماهیت بسیاری از آنها، رویکرد متولیان و دست‌اندرکاران در دولت‌ها در مواجهه با فعالیت هنرمندان موسیقی همان رویکرد انفعالی سابق است. با این تفاوت که به جای سنگ‌انداختن جلوی پای فعالان موسیقی آنها را از درون می‌شکنند. در این بین آنچه باعث خرسندی است آنکه دیگر خبری از مجوز حمل ساز نیست چراکه با وجود خیل علاقه‌مندان به یادگیری موسیقی در سال‌های اخیر، صدور مجوز حمل ساز نیازمند پروسه‌ای طولانی و سازمانی مجزا با صدها کارمند بود! با این حال انتظار نگارنده از پایان این مستند طولانی که می‌توانست با نگاهی منصفانه‌تر، جذابیت‌های بیشتری برای مخاطب خود داشته و به عنوان یکی از ماندگارترین آثار هنری در حوزه خود قلمداد شود آن بود که کارگردان به ذکر واقعیاتی که در این حوزه وجود دارد، پرداخته و با تاکید بر ممنوعیت‌های پیش روی هنرمندان موسیقی «بر گشایش راه‌های ممنوعه همت گمارد»! انتظاری که محقق نشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...