روز گذشته اخطاریه‌ای برای کافه‌ کتاب‌های فعال در شهر تهران صادر شد که به موجب آن، این کافه‌کتاب‌ها 72 ساعت فرصت دارند، نسبت به تخلیه محل فعالیت خود اقدام کنند. اداره اماکن عمومی پایتخت اخطاریه‌های جداگانه‌ای برای کافه‌ کتاب‌های نشر ثالث، شهر کتاب ونک، کتاب روشن و بدرقه جاویدان فرستاده و با بهانه قرار دادن "تداخل صنفی" در مراکز مزبور، حکم به تخلیه آنها داده است.

این اولین بار نیست که کافه‌کتابی تعطیل می‌شود، چرا که پیش از این سریال تعطیلی کافه‌کتاب‌ها با تعطیلی کافه‌کتاب نشر چشمه وارد مرحله تازه‌ای شده بود. یک ماه پیش، یعنی زمانی که اهالی پایتخت خود را برای ماه مبارک رمضان آماده می‌کردند، ماموران اداره اماکن به کتابفروشی‌هایی که کافه‌کتاب دارند مراجعه کردند و از آنها خواستند به این اداره مراجعه کنند. مراجعه صاحبان کتاب‌فروشی البته به جایی نرسید و تنها طی یکی دو روز، حکم تعطیلی کافه ‌کتاب‌های آنها به دست‌شان داده شد.

بر این اساس، کافه کتاب‌های تهران تنها 48 ساعت فرصت دارند تا فروشگاه‌شان را تخلیه کنند. این در حالی است که هم‌اکنون کافه‌کتاب ‌سرای اهل قلم وابسته به وزارت ارشاد که چند هفته‌ای از فعالیت آن می‌گذرد بدون هرگونه مشکلی به فعالیت خود ادامه می‌دهد و این شائبه را پیش آورده که وزارت ارشاد کافه‌کتاب خود را فعال کرده اما حمایتی از فعالیت دیگر کافه‌کتاب‌ها نمی‌کند. از سوی دیگر به گفته صاحب یکی از این کافه‌کتاب‌ها، فشار به کتاب‌فروشی‌ها و کافه‌کتاب‌ها همزمان با افتتاح کافه‌کتاب ‌سرای اهل قلم تشدید شده و ذهن‌ها را متوجه این امر کرده که وزارت ارشاد به عنوان ناظر کتابفروشی‌ها و انتشاراتی‌ها، می‌بایست از این مراکز حمایت کند.

اداره اماکن مساله "تداخل صنفی" را به عنوان ایراد وارده به فعالیت کافه‌کتاب‌ها اعلا‌م کرده است. این در حالی است که طی 4، 5 سال گذشته، فعالیت کافه‌کتاب‌ها عرف فضاهای فرهنگی شده و دیگر این روزها تقریبا هر کتابفروشی‌ای یک کافه‌کتاب هم دارد. وجود "کافه‌کتاب" در هر کتابفروشی، باعث رفت و آمد اهالی فرهنگ به محل‌های عرضه کتاب شده و رویکرد فرهنگی جدیدی را زمینه‌ساز شده است. متاسفانه بر مبنای آماری غیررسمی، طی 3، 4 سال اخیر بیش از 200 کتابفروشی تعطیل شده که این امر سبب می‌شود رغبت چندانی برای این مراکز برای ادامه فعالیت وجود نداشته باشد. ‌


تجدیدنظر کنید
شماری از نویسندگان و فعالا‌ن فرهنگی بعد از شنیدن خبر تعطیلی پنج کافه‌کتاب با اعتراض به این رویه، خواهان مشخص شدن دقیق علت این تعطیلی‌ها شده‌اند. یکی از صاحبان این کافه‌کتاب‌ها ضمن وارد ندانستن ایراد "تداخل صنفی" ‌از سوی اداره اماکن می‌گوید: "وجود یک کافه در کنار یک مرکز فرهنگی این روزها دیگر عرف شده. برای مثال هر سینمایی یک کافه هم دارد یا در هر باشگاه بیلیاردی یک کافه مشاهده می‌شود. آیا اداره اماکن به جرم اینکه هر سینما یک جواز برای فعالیت دارد باید با فعالیت کافه آن برخورد کند؟" همچنین برخی دیگر از اهالی فرهنگ معتقدند اگر بهانه اماکن برای تعطیلی کافه‌کتاب‌ها "تداخل صنفی" موجود در آنهاست باید راهی برای آن پیدا کرد. از سوی دیگر، چنانچه مسائلی از قبیل عدم رعایت حجاب باعث تعطیلی این مراکز شده آن هم راه‌حل دارد.خواسته این افراد این است که کتابفروشی محل مقدسی است و از این رو باید در این تصمیم تجدیدنظر شود.

اعتماد ملی

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...