دو نسخه خطی از کتاب‌های چارلز داروین که تقریبا بیست و یک سال پیش به سرقت رفته بود، در کتابخانه دانشگاه کمبریج پیدا شد.

دو نسخه خطی از کتاب‌های چارلز داروین

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، چند سال پیش کتابخانه دانشگاه کمبریج انگلیس اعلام کرد دو کتابچه یادداشت چارلز داروین زیست شناس انگلیسی به سرقت رفته است.

اما امروز خبر رسید که این کتابچه‌ها به طور ناشناس در یک کیسه هدیه صورتی رنگ همراه با یک یادداشت تایپ شده که عید پاک را تبریک گفته بود، در کتابخانه دانشگاه کمبریج پیدا شده است.

این کتابچه‌ها در سال ۲۰۰۱ میلادی مفقود شده بودند. اما در آن زمان کارکنان کتابخانه بر این باور بودند که ممکن است در قفسه‌بندی اشتباهی قرار گرفته باشند.

کارکنان کتابخانه دانشگاه کمبریج حدود ۱۰ میلیون کتاب، نقشه، نسخه‌های خطی و سایر موارد را جست و جو کردند تا بتوانند این کتابچه‌های مذکور را پیدا کنند اما در نهایت در اکتبر سال ۲۰۲۰ میلادی گزارش سرقت این کتابچه‌های داروین اعلام شد.

نیروی پلیس تحقیقاتی را آغاز کرد و به اینترپل اطلاع داد و دانشگاه کمبریج درخواستی در سراسر جهان برای کسب اطلاعات صادر کرد.

اما در نهایت، تقریباً یک سال و نیم بعد و چند روز پیش این کتابچه‌های خطی که یکی از آنها شامل طرح اصلی داروین در سال ۱۸۳۷ است (درخت زندگی ) به طور ناشناس به کتابخانه دانشگاه کمبریج بازگردانده شدند.

گفته می‌شود که این کتابچه ها در شرایط خوبی هستند و هیچ نشانه‌ای از دست‌کاری یا آسیب قابل توجهی در آنها وجود ندارد.

البته، تحقیقات پلیس در مورد عامل و دلیل ناپدید شدن کتابچه های خطی و بازگرداندن بعدی آنها ادامه دارد. این در حالی است که هیچ دوربین مداربسته‌ای از منطقه‌ای که نسخه‌های خطی بازگردانده شده‌اند، وجود ندارد.

دکتر جسیکا گاردنر، مدیر خدمات کتابخانه دانشگاه کمبریج در زمان مفقود شدن کتابچه‌ها ، خوشحالی خود از بازگشت آنها را "بسیار زیاد" توصیف کرد.
وی گفت: احساس آسودگی من از بازگشت امن کتابچه‌ها عمیق است و تقریباً غیرممکن است که بتوانم آن را به اندازه کافی بیان کنم.
گاردنر ادامه داد: این کتابچه‌ها اکنون می‌توانند جایگاه واقعی خود را در کنار بقیه آرشیو داروین در کمبریج، در قلب میراث فرهنگی و علمی کشور، در کنار آرشیو آیزاک نیوتن و پروفسور استیون هاوکینگ، پیدا کنند.
پروفسور استفان جی توپ، معاون دانشگاه کمبریج گفت: از شنیدن خبر بازگشت کتابچه‌ها به جایگاه اصلی خود بسیار خوشحالم. اشیایی مانند اینها برای درک ما نه تنها از تاریخ علم، بلکه تاریخ بشریت حیاتی هستند.

قرار است این کتابچه‌ها از ماه جولای به‌عنوان بخشی از نمایشگاه داروین در معرض دید عموم قرار بگیرند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...