چهارمین چاپ رمان «کشتی ساکورا» [The ark Sakura] اثر کوبو آبه [Kōbō Abe] و ترجمه فردین توسلیان توسط انتشارات کتاب فانوس منتشر شد.

کشتی ساکورا [The ark Sakura] اثر کوبو آبه [Kōbō Abe]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، انتشارات کتاب فانوس چهارمین چاپ رمان «کشتی ساکورا» اثر کوبو آبه و ترجمه فردین توسلیان را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۲۹۶ صفحه و بهای ۵۵ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب زمستان ۹۶ با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۲۰ هزار تومان و چاپ سوم بهار ۹۸ با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۳۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود.

داستان از زبان شخصیتی به نام موش کور روایت می‌شود که در ابتدای داستان برای خرید و یافتن مسافرهای کشتی‌اش به شهر می‌رود. او در یک مرکز خرید با یک حشره فروش و حشره‌ای به نام یوپکاچیا آشنا می‌شود که از مدفوع خودش تناول می‌کند و مثل ساعت به دور خودش می‌گردد و ساکن است. در ادامه ارتباطی با حشره فروش برقرار می‌شود و در برابر خرید یوپکاچیا بلیط‌های کشتی نجات به او واگذار می‌شود. در زمانی که حشره فروش به دستشویی رفته است دو زن و مرد بازار گرم‌کن وارد غرفه می‌شوند و بلیط‌های نجات را می‌دزدند. موش کور و حشره فروش با هم به معدن که همان کشتی نجات است می‌روند و در آنجا با بازار گرمکن‌ها روبه‌رو می‌شوند و در ادامه حوادث دیگری برای آن‌ها پیش می‌آید.

فردین توسلیان، مترجم و پژوهشگر تخصصی فرهنگ و هنر آسیای شرقی است. نمایشنامه‌های «قتل غیرعمد» و «جوراب شلواری سبز» و رمان «کشتی ساکورا» هر سه از کوبو آبه، «قصه‌های مهتاب و باران» نوشته اوئدا آکیناری، «آفتاب و فولاد: دیدگاه‌هایی شخصی درباره هنر، عمل و مرگ معنوی» نوشته یوکیو میشیما و «نیروی شاعرانه: شعر پس از کانت» نوشته کوین مک لاکلین، از دیگر ترجمه‌های منتشر شده توسلیان است.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...