شوخی | میلان کوندرا

23 فروردین 1385

لودویک یان، که به دلیل شوخی ساده‌­ای از حزب و دانشگاه اخراج شده و مجبور شده است که شش سال تمام در معادن زغال‌­سنگ کار کند، پانزده سال بعد وقتی با هلنا زمانووا، همسر رئیس سازمان حزبی دانشکده، روبرو می‌­شود، گمان می‌­کند فرصت انتقام را به چنگ آورده است ... لودویک آن زن را فریب می­‌دهد و در اختیار می‌­گیرد، اما به زودی خبردار می­‌شود که شوهر او دیگر با زنش زندگی نمی­‌کند.

 شوخی  | میلان کوندرا
شوخی
[Zert]. (The Joke) اولین رمان میلان کوندرا (1) (1929)، نویسنده چک که  بین سالهای 1962 و 1965 نگاشته شد و در 1967 انتشار یافت. شوخی برای نویسنده‌­اش شهرت جهانی به همراه آورد. پس از اینکه در 1968 تانکهای روسی کشور چکوسلواکی را درهم کوبیدند، برای سالهای بعد، این رمان یگانه پیامی بود که توانست پدیده ازهم پاشیدن دنیای کمونیست را پیش‌­بینی کند. از این رو، در آن سالها برداشتی بیش از حد سیاسی از آن به عمل آمد، اما با گذشت سالها روشن شد که ارزش خاص رمان بسیار فراتر از قلمرو محدود سیاست است.

لودویک یان (2)، که به دلیل شوخی ساده‌­ای از حزب و دانشگاه اخراج شده و مجبور شده است که شش سال تمام در معادن زغال‌­سنگ کار کند، پانزده سال بعد وقتی با هلنا زمانووا (3)، همسر رئیس سازمان حزبی دانشکده، روبرو می‌­شود، گمان می‌­کند فرصت انتقام را به چنگ آورده است و تصور می­‌کند عملی که در حد کینه خاموش‌نشدنی‌­اش باشد این است که زن دشمن خود را به خیانت وادارد. بی­‌خبر از اینکه اصل ماجرا چیز دیگری است: لودویک آن زن را فریب می­‌دهد و در اختیار می‌­گیرد، اما به زودی خبردار می­‌شود که شوهر او، آن کمونیست وفادار و سختگیر، از چندی پیش به آدمی تجدیدنظر طلب تبدیل شده است و دیگر با زنش زندگی نمی­‌کند. اولین شکست لودویک در زندگی، سخت و به طور غیرقابل جبرانی دردناک بود. ولی دومین شکست او مضحک و بی‌معنی است. وقتی که ستمدیده بود می­‌توانست بگوید: «من به بیرون از مسیر زندگیم پرتاپ شده‌­ام». زندگی او در آن روزها واقعیت داشت، اما در دنیای اشباحی که اکنون پرسه می­‌زند همین زندگی است که دور از هر مسیری، مفهوم خود را از دست می‌­دهد.

شوخی به دلایل دیگری هم رمان مهمی است. زیرا لودویک که می­‌بیند نقشه انتقام او بر باد رفته است، یگانه کسی نیست که زندگیش به سخره گرفته می­‌شود. برای همه شخصیتهای رمان لحظه‌­ای پیش می­‌آید که باید از این تونل تاریک مسخره شدن عبور کنند. همه دنیا، به مسخره گرفته شده است. کوستکا (4) می­‌خواهد که ایمان مسیحی‌­اش را با کمونیسم آشتی دهد، اما هیچ نشانه تأییدی از بالا نمی­‌رسد: «خدای من، صدایت را بلندتر به گوش من برسان! در این هیاهوی صداهای درهم و برهم، به هیچ وجه صدایت را نمی­‌شنوم!» یاروسلاف (5)، دوست دوران نوجوانی لودویک، برای اینکه یاد آباء و اجدادی را از نو زنده کند، با رژیم همکاری می‌کند، اما فرزند خودش به صورت خنده‌­داری به او خیانت می­‌کند. و اگر در این میان فقط لوسی از این سرنوشت برکنار می­‌ماند- لوسی موجودی نه­‌چندان واقعی است که در گورستانها پرسه می‌­زند تا برای تقدیم به محبوبش گل بدزدد- به این سبب است که او در دنیای دیگری زندگی می­‌کند. این دنیای دیگر در واقع بیرون از «تاریخ» است. زیرا شخصیتهای اصلی همه دستخوش این وسوسه‌­اند که روی صحنه تاریخ ظاهر شوند. در این چشم­‌انداز، رژیمهای کمونیستی که در شرق اروپا جایگیر شدند، کوشیدند که در این اوضاع تاریخ (یا پیشرفت یا مدرنیته) که انسان معاصر در سایه اطاعت از اوامر آن به سیارات دسترسی می­‌یافت، پیشقدم شوند. شاید به سبب همین توفان و غرق کشتی تاریخ، شخصیتهای شوخی، که یک بار روی آینده قمار کرده و شکست خورده و مسخره شده‌اند، به سوی گذشته‌­ای که برای همیشه مدفون شده بود برمی­‌گردند (رمان در روز جشن فولکلوریک «سواری شاهان» که زمان آن را کسی به یاد ندارد پایان می­‌گیرد). یاروسلاف به هنر عامیانه قدیم رو می­‌آورد، لودویک به سوی لوسی می‌­رود که تجسم عشقهای گذشته بی‌­تاریخ بشریت است. کوستکا به زمان گذشته انجیلی رو می­‌کند: جستجوی نشانه‌های نامفهوم در گذشته و خم شدن به روی چشمه­‌های خشکیده! چنین است روح این رمان خارق‌­العاده.

رضا سیدحسینی. فرهنگ آثار. سروش

1.Milan Kundera 2.Ludvik Jahn 3.Helena

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...