کتاب «اورکت» نوشته عاطفه سادات موسوی توسط انتشارات جمال منتشر و راهی بازار نشر شد.

اورکت عاطفه سادات موسوی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «اورکت» رمان‌گونه‌ای بر بال واقعیت، کتابی است که با استفاده از واقعیت افزوده، سرگذشت شهیدان اربابی را روایت می‌کند. این کتاب، خاطرات بیش از ۲۵۰ نفر از ۲۰ شهر مختلف ایران را گردآوری نموده است که ماجرای شنیدنی سه برادر شهید را که از هم‌رزمان شهید احمد کاظمی بوده‌اند، حکایت می‌کنند.

کتاب «اورکت» دارای بارکدی است که خواننده با استفاده از آن می‌تواند حدود ۱۲۰ فیلم مربوط به هر بخش را با استفاده از گوشی همراه و اسکن بارکد روی کتاب مشاهده کند.

«اورکت» به سرگذشت سه برادر شهید علی آقا، علی‌محمد و علی‌اصغر اربابی می‌پردازد که هر سه برادر شهید، از شهدای گرانقدر دفاع مقدس و همرزم شهید احمد کاظمی بوده‌اند. نویسنده در مقدمه کتاب می‌نویسد: «بر این باوریم برای شهدا کار کردن، از شهدا گفتن و از شهدا نوشتن متصل به دو عامل است؛ توفیق یافتن و لیاقت داشتن. و اکنون در برابر عزیزانی که لیاقت و توفیق الهی شامل حالشان شد تا از سرداران شهید اربابی بگویند، سر تعظیم فرود می‌آوریم. اورکت رمان‌گونه‌ای است نشسته بر بستر خاطرات از زبان بیش از ۲۵۰ نفر که در طول دو سال و نیم و با سفر به بیش از ۲۰ شهر به پهنای پنج استان اصفهان، چهارمحال و بختیاری، قزوین، زنجان و تهران ضبط و ثبت شده است.»

ادبیات داستانی و مستند بودن کتاب به روایت‌های واقعی، همراه با مشاهده فیلم افراد مختلف در ۱۸ فصل جای داده شده است

«سیب گلاب»، «نان آجرپزی»، «پاسگاه»، «چادر گل شیشه‌ای»، «اورکت»، «معجون عشق»، «اکراه او و اصرار فرمانده»، «بزرگ‌ترین مرخصی من»، «زیر باران»، «سرّ میان آن دو»، «مدیریت علوی»، «یک صبح پاییزی»، «سبدی پر از سیب»، «در امتداد جاده» و «سر دلبران!» از جمله عناوین بخش‌هایی از این کتاب هستند.

این کتاب با ۴۸۳ صفحه و ۱۸ فصل منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...