گریفین می‌گوید: «آینده‌های زیادی هستند که واقعی‌اند؛ فقط نمی‌دونیم که کدومشون زودتر اتفاق می‌افته.» و بعد در شرح این تعریف اسرارآمیز و فوق‌العاده از «قضا و قدر» و آینده، چند مثال می‌زند: تغییر آینده‌ی یک کودک به دلیل نوع کادوی تولد یا تغییر سرنوشت یک قهرمان به خاطر یک شب بیداری! و...
اتفاقاتی روزمره و به‌ظاهر «کم اهمیت» که باعث تغییرات «مهمی» در زندگی شده‌اند. گویی هر ذره از «هر کاری»، حتی ساده‌ترین کارها، در «تقدیر» آینده‌ی ما، خانواده‌ی ما و جامعه‌ی ما، «موثر» است. حقیقتی که معمولا تا پیش از درکِ مرگ از آن غفلت می‌کنیم.

گوشه‌هایی ببینید از بازی ویل اسمیت در «مردان سیاه‌پوش 3» که اقتباسی سینمایی‌ست به تهیه‌کنندگی استیون اسپیلبرگ از مجموعه کمیک استریپ‌های «مردان سیاه‌پوش» [MIB: Men in Black] اثر لول کانیگهام [Lowell Cunningham]:

مردان سیاه‌پوش 3 | لول کانیگهام | بری ساننفلد 2012 م.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...