خانواده مقدس | اعتماد


«دزدان فروشگاه» یا در ترجمه گویاتر «دله دزدها» (Shoplifters) آخرین ساخته (2018) هیروكازو كورئیدا، كارگردان شناخته‎ شده ژاپنی اثری چند لایه و پیچیده است. بی‌خود نیست كه هفتاد و یكمین نخل طلای كن را از آن خود كرده است. فیلم با سكانس دله‎دزدی یك پدر و پسر در یك فروشگاه آغاز می‌شود. از دله‎دزدی آدم‌های فقیر، معمولا می‎توان به سادگی گذر كرد و آن را نادیده گرفت و گفت، بدبختند، بیچاره‎اند. چاره‎ای ندارند. كار «پدر» و «پسر» فیلم حتی «جالب» و جذاب به نظر می‎رسد.

دزدان فروشگاه دله دزدها» (Shoplifters)

جلوتر در می‎یابیم كه آنها یك خانواده‎اند، پدر و مادری دلسوز و مادربزرگی مهربان و یك دختر جوان وجذاب، گیرم كمی شیطان. یك خانواده درست و حسابی (ولو فقیر و ناگزیر درگیر تبهكاری‎های جزیی) كه حتی دختر بچه‌ای بی‌سرپناه را نجات می‎دهند. از قضا كورئیدا در آثار پیشینش مثل «خواهر كوچك ما» (2015) و «پس از توفان» (2016) نشان داده كه در ترسیم روابط خانوادگی استاد است.

با پیشروی فیلم اما درمی‌یابیم كه مناسبات انسانی پیچیده‎تر از آن توصیفی است كه آمد و اینجا ما با یك خانواده معمولی طرف نیستیم. روابط آدم‎ها و علل و عوامل به‌هم ‎پیوستگی آنها صرفا خونی نیست، اگرچه همیشه ارادی و اختیاری هم نیست. در وهله نخست، به نظر می‎رسد كه فیلم رویكردی محافظه‎كارانه دارد و می‎خواهد ارزش مناسبات انسانی را به مقوله خون و نسب فرو بكاهد و بگوید جایی كه روابط خونی و ژنتیك نباشد، نمی‎توان یك خانواده مقدس داشت. حتی جایی كه مامور پلیس می‎كوشد به شخصیت زن فیلم بقبولاند كه به دلیل حسادتش این كارها را كرده، زن می‎پرسد: «آیا فقط كودكی را زادن آدم را مادر می‎كند؟» و بعد در برابر این سوال مامور زن كه «آنها تو را چه صدا می‎كردند؟»، نمی‎تواند احساساتش را دراختیار بگیرد و اشك می‎ریزد.

فیلم در واقع می‎خواهد با شالوده‎شكنی باورهای رایج و مرسوم درباره مناسبات انسانی در سطح خانوادگی نشان دهد كه اتفاقا نمی‎توان پیوندهای میان آدم‎ها را به خون و نژاد محدود كرد. همچنان‎كه فروپاشی خانواده در فیلم، به این دلیل نبود كه آدم‎ها فهمیدند واقعا با هم ربط و نسبت خونی ندارند، آن را كه می‎دانستند بلكه زوال جایی شروع شد كه به یكدیگر دروغ گفتند، به‌هم خیانت كردند و فهمیدند كه این پول است كه آنها را به‌هم پیوند داده است و نه چیز دیگر. كارگردان البته با نشان دادن كانون سرد خانواده‎های خونی شخصیت‎ها نشان می‎دهد كه پیوندها در آنها چندان محكم‎تر و عمیق‎تر نیست و اگر نباشد زور قانون و فشار اجتماعی، چه بسا پدر و مادری جوان، دختربچه‎شان را به‌ شدت اذیت و آزار كرده و او را گرسنه رها كنند.

دزدان فروشگاه تلاشی ارزنده برای بازاندیشی و مداقه در شالوده‎های روابط میان آدمیان است. كورئیدا نشان می‎دهد این روابط وقتی بر مبنایی غیراخلاقی بنا شود، حتی اگر این شالوده غیراخلاقی، بزهكاری‎های خرد و ناچیز و احیانا ناگزیر برای امرار معاش باشد، نمی‎توان از روابطی مستحكم و پایدار سخن گفت، تا جایی كه همان ترك‌های كوچك درنهایت به فروپاشی كلیت جامعه می‎انجامد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...