سی و چهارمین شماره مجله ادبی «چامه»، ویژه زندگی و آثار، محمدرضا عبدالملکیان شاعر طبیعت گرا منتشر شد.

چامه‌ی 34 ویژه‌ی زندگی و آثار محمدرضا عبدالملکیان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این شماره با شعرها و داستان‌هایی از شاعران و نویسندگان امروز ایران و جهان به‌تازگی در ۱۶۴ صفحه منتشر شده است.

صادق رحمانی، مدیر و سردبیر مجلۀ ادبی چامه، در بخشی از یادداشت خود نوشته است: «عبدالملکیان در اشعار خود به مسائل و تجربیات روزمره زندگی می‌پردازد و آن‌ها را به شکل هنری بیان می‌کند. این پیوستگی با زندگی روزمره به مخاطب کمک می‌کند تا بیشتر با اشعار او ارتباط برقرار کند. او همچنین در برخی از اشعارش به نقد اجتماعی و سیاسی می‌پردازد. این اشعار با بهره‌گیری از زبان استعاری و کنایی، به بررسی مسائل و مشکلات جامعه می‌پردازند.»

محمدرضا عبدالملکیان نیز در گفت‌گو با هستی خاوری گفته است: «جوهر زندگی من با گل و درخت و دریا گره خورده است. بی‌تردید رشته‌ی کشاورزی را هم به خاطر علاقه‌ و عشقم به طبیعت انتخاب کردم تا پیوستگی‌ام همواره با جسم و جان طبیعت برقرار باشد. حتّی در زندگیِ شهرنشینی در منزلم، طبیعت همچنان حضور پررنگی دارد و از گل و گیاهان آپارتمانی لذّت می‌برم. هر چند که هیچ‌وقت به‌طور کامل شهرنشین نبودم و در طول سال‌ها زندگی‌ شهری، مسافرت‌های بی‌شماری به اقصی نقاط کشور داشته‌ام.»
گفت‌وگوی اختصاصی چامه، دربارۀ زبان فارسی با بلرام شوکلا مدیر مرکز فرهنگی هندوستان در تهران در این شماره منتشر شده است.

چامه این شماره، در چهار بخش داستان، شعر، گپ و ترجمه انتشار یافته است. سرپرستی داستان را محمدجواد جزینی و دبیری بخش شعر زمان را ضیاءالدین خالقی به عهده دارد.

در بخش شعر زمان شعر این شاعران منتشر شده است: کریم رجب‌زاده، حنیف خورشیدی، حبیب پیام، فرامرز محمدی‌پور، آرش عندلیب، حسن فرخی، حسین فرخی، احمد قربان‌زاده، شهین راکی، رحیم پاک‌نژاد، کاظم رستمی، تقی جهانبخشی، رحیم خادمی و مرضیه آرامش.

داستان‌هایی از فرشته نادعلی، فاطمه حیدری مراغه، دانیل کلمان، مهوش غلامی، آگوستومونته‌روسو، راحله بهادر، گلی ترقی و نقدی از مهدی میرآبی بر آثار گلی ترقی در چامه آمده است.

در بخش «فصل‌واژه» شعرهایی دربارۀ فصل تابستان از این شاعران آمده است: کاظم سادات شکوری، عباس باقری، نادر پناه‌زاده، بیژن نجدی، حسن اسدی، غلامحسین چهکندی‌نژاد، سیداحمد نادمی، شوکیو تاکاها، شوکی سای گین، دانیل سی.کانن، ع. پاشایی، رای زن، شیکی و اوکیهاشی.

در بخش «گپ»، دو گفت‌وگو با محمدرضا عبدالملکیان انجام شده است. هستی خاوری، تازه‌ترین مصاحبۀ اختصاصی را برای چامه تدارک دیده است. همچنین مهدی مظفری ساوجی گفت‌وگوی مفصلی را به سرانجام رسانده است. همچنین گفت‌وگوی چامه، دربارۀ زبان فارسی با بلرام شوکلا مدیر مرکز فرهنگی هندوستان در تهران را در این شماره خواهید خواند.

در بخش شعر و ترجمه، موسی بیدج، دربارۀ فلیحه حسن نوشته است. فلیحه حسن، شاعر، نویسنده و مترجم عراقی، در شهر نجف اشرف به دنیا آمده، مدرک کارشناسی ادبیات عرب دارد، و ساکن نیوجرسی آمریکا. او به دو زبان عربی و انگلیسی می نویسد و تا کنون کتاب‌هایی در زمینه نقد، داستان و رمان، ادبیات کودک و دفتر شعر منتشر کرده است.
شمارۀ ۳۵ مجلۀ چامه به زندگی و آثار محمدعلی بهمنی، شاعرو ترانه‌سرا اختصاص خواهد یافت.

تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...