دست‌کم ۵۵۰ روزنامه‌نگار در 14کشور جهان پشت دیوارهای زندان اسیرند و 72نفر این اسرا به‌علاوه‌ الهه محمدی، زن هستند. زنانی اغلب بسیار جوان؛ خیلی‌شان هنوز در دهه‌30 زندگی به سر می‌برند.

الهه محمدی نیلوفر حامدی

یکی‌شان الهه محمدی است، محبوس در زندان قرچک، کنار همان زن‌ها و دختران جوان آسیب‌دیده از طبقه‌‌ تهیدستان شهری که او در یک‌دهه‌ی اخیر روایت‌گر دشواری‌های زیست‌ روزمره‌شان بود. الهه محمدی، روزنامه‌نگار جوانی که برای روایت سرنوشت هر یک از این زنان آسیب‌دیده، بارها راهی سفر شده بود و بر زندگی و رنج‌های در حاشیه‌ترین‌های‌شان نور تابانده بود، اما بار آخر وقتی از تشییع دختر جوان 21ساله‌ای در شهر سقز نوشت، دختری که از بازداشتگاه راهی بیمارستان شد و دیگر چشم به زندگی نگشود، الهه هم به‌ شمار یکی از آن پانصد و اندی چراغ‌افروزانی درآمد که محبوس شده‌اند. مرور نام او، در کنار زنان روزنامه‌نگار دیگر زندانی، نشان می‌دهد اغلب آنها به‌دلیل روایت دست‌اول رنج‌های‌بشری، مجرم و محکوم تشخیص داده شده‌اند.

همکاران نادیده‌ دیگر الهه محمدی و نیلوفر حامدی از این گروه روزنامه‌نگاران زن، اغلب گزارش‌های افشاگرانه‌ای نوشته‌اند. براساس مستندات موجود، تنها دلیل جرم‌انگاری این گزارش‌ها به‌نظر تاثیرگذاری‌شان بوده است؛ درواقع جدای از جنسیت و جوانی در این گروه، اثرگذاری و نورتاباندن نیز نقطه‌‌مشترک این روزنامه‌نگاران است. چندین روزنامه‌نگار زن در چین، جرم‌شان نوشتن و شرح چگونگی گسترش بیماری کووید۱۹ بوده است، آنها حتی با آمدن واکسن و کنار رفتن ماسک‌ها، هنوز در زندانند. چند نفر از این زنان روزنامه‌نگار چینی، تنها به‌دلیل بازتاب مسئله ناامنی و آزارگری علیه زنان در محیط‌های کاری، بازداشت شده‌اند و اکنون عددشان به ۲۱ رسیده است. 10نفر روزنامه‌نگار زن محبوس در زندان مینسک، پایتخت بلاروس، تنها به‌جرم گزارش و انعکاس صدای مردم در تازه‌ترین دور اعتراضات علیه آخرین دیکتاتور اروپا، الکساندر لوکاشنکو، در بازداشت به‌سر می‌برند. چهار روزنامه‌نگار زن ویتنامی و چهار روزنامه‌نگار زن ترکیه‌ای نیز به‌دلایل مشابه اکنون در زندانند.

الهه محمدی بیش از۲۰۰روز است که بدون حتی یک روز مرخصی، برای انتشار گزارشی که پیش از انتشار و آمدن روی دکه‌ی روزنامه‌فروشی از فیلتر چندین و چندباره‌ مدیرمسئول و صاحب‌امتیاز گذشته، زندانی است.

الهه محمدی و نیلوفر حامدی، هم‌قطارانی هم دارند که در تاریکی حضور مرگ‌خواران در افغانستان به محاق رفته‌اند و هنوز کسی نمی‌داند چند تن‌شان گریخته‌اند، چند تن‌شان اسیرند و چند تن به قتل رسیده‌اند.
اما درباره‌ الهه محمدی و نیلوفر حامدی و این 71زن روزنامه‌نگار جوان و جسور پشت دیوارهای زندان، دست‌کم می‌دانیم در پس این حبس‌های ناعادلانه، چراغی که افروخته‌اند، روشن مانده است. آنها به وظیفه‌ اعلای روزنامه‌نگاری عمل کرده‌اند و بی‌‌هیچ جرمی، در چارچوب مطبوعات رسمی نوری تابانده‌اند.

الهه محمدی گزارشی نوشته است از آنچه رخ داده و باید مردم با روایتی بی‌کم‌‌وکاست می‌شنیدندش. این نور کنار آن 72نقطه‌ی نورانی دیگر، روزنه‌ای است برای پاسداری از حقیقت، 73نقطه‌ی نورانی بر تارک حقیقت که با آن 477 چراغ دیگر، درهم می‌آمیزند و چهره‌‌ عریان و لذت‌بخش زیستن در دایره‌ حقیقت را نشان‌مان می‌دهند. گویی رضا براهنی برای این خیل چراغداران حقیقت نوشته بود:
زنده باشی تو که این راز را می‌دانستی
هر تاریخی لایه‌ای از ناخودآگاهی دارد
با هر دگرگونی
من و تو از ناخودآگاهی بیرون می‌پریم.

هم‌میهن

................ هر روز با کتاب ................

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...