سی‌وپنجمین شماره از مجله «سه‌نقطه» با موضوعاتی حول «شکاف» و همچنین پرداختن به سیستان و بلوچستان منتشر شد.

سی‌وپنجمین شماره از مجله «سه‌نقطه»

به گزارش کتاب کتاب نیوز به نقل از ایبنا، سی‌وپنجمین شماره از مجله «سه‌نقطه» به صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی امید مهدی‌نژاد با قیمت ۷۵ هزار تومان منتشر شده است.

این «سه‌نقطه» با پیش درآمد یاسین کیانی با عنوان «و اینک فیل» آغاز می‌شود که به موضوعاتی درباره سیستان و بلوچستان پرداخته است.

در ادامه، اول دفتر را «با دل خونین، بی‌لب خندان» از امید مهدی‌نژاد می‌خوانیم.

فرم نیمخط شماره سی‌وپنجم، عنوان «شکاف شناخت» را دارد و در آن سه مطلب با این عنوان‌ها از نفیسه رحمانی می‌خوانیم: «ماجراهای خیابانی»، «ماگسستیم و گذشت آنچه تو با ما کردی» و «از تفنگ آب‌پاش تا کوکتل مولوتوف راه‌ درازی است». در بخش دیگر این فرم، مهران رجبی خلیل‌سرایی، «چرخ و فلک در یوتیوب» را نوشته است.

«شکاف چیست و چرا» عنوان بخش دیگری از این شماره مجله «سه‌نقطه» است و در آن از محمدرضا جوادی یگانه، علی آینه‌ور، مریم حسن‌نژاد و علی داودی، به ترتیب «زمانه بر سر جنگ و ما تنها»، «سوختن سیخ و کباب و کبابی»، «با گرز و سپر در جنگ هیبریدی» و «راه یک طرفه، شکاف ناگزیر» را می‌خوانیم.

در «این برهه حساس کنونی» نیز «بانگ اذان، با صدای ملکوتی هنگامه» را محسن فراهانی و «شگفتانه فجر چهل و چهار در دوران گذار» را محمد صمدی نوشته است.

«شکاف‌هایی که خورده‌ایم» هم بخش دیگر این شماره از «سه‌نقطه» است که فاطمه فهیمی، مریم نظام‌دوست، فاطمه خسروانی، مریم حسن‌نژاد، سیدمحسن امامیان و محمدرضا درخشان در آن مطالبی را نوشته‌اند.

در مقدمه این بخش می‌خوانیم: «ما با آنچه هستیم و آنچه داریم ناخواسته به عضویت گروهی از افراد مشابه با خودمان درمی‌آییم. گروه‌هایی که ما را از دیگران زندگی‌مان دور یا به آنها نزدیک می‌کنند. سن وسال، چرک کف دست و چهارچوب‌های اعتقادی از شناخته‌شده‌ترین شکاف‌های ابناء بشر ند.

تفاوت‌هایی که از یک طرف می‌توانند هویت ما را بسازند و به شناخت بهتر ما از خود کمک کنند و از طرف دیگر می‌توانند نقطه افتراق ما و دیگران باشند. این فصل مروری‌ست بر «مهم‌ترین شکاف‌های تاریخ بشر».

................ هر روز با کتاب ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...