همۀ فکر و ذکرش این است که جوک‌های خوب تعریف کند تا تحویلش بگیرند و خودی نشان دهد ولی ماجرا همیشه آن‌گونه که او می‌خواهد پیش نمی‌رود... بخش مهمی از کتاب به تقابل نسلی در قالب ماجرای درگیری‌های پوتر با پسرش اختصاص دارد. پوتر که معتقد است جوانک‌ها تهوع‌آورند، نه از زبان جاهلانه و عامیانه پسرش سر درمی‌آورد و نه از برنامه‌های تفریحی او... سراسر رمان پر است از کلاه‌های گشادی که از تعمیرکار گرفته تا بقال و سبزی‌فروش و همکار و رئیس و فرزند و دوست سرش گذاشته‌اند

یکی از «هیچ‌کس»‌های این دنیای بزرگ که نامش چارلز پوتر است و در شرکتی تجارتی در لندن کار می‌کند اعتقاد دارد تنها چیزی که مرد را می‌سازد، نوشتن یادداشت‌های روزانه است. ازاین‌رو با اینکه می‌‌‌داند آدم ناقابلی است تصمیم می‌گیرد خاطراتش را بنویسد و آن را (از آنجاکه فکر می‌کند می‌تواند به او تشخص بدهد و برای مخاطب جالب باشد) منتشر کند.

خاطراتی که حاصل درگیری‌های پیش‌پاافتاده در دنیای کوچک راوی و شرح ماجراهای زندگی روزمره خودش و همسر و پسرش در منزل جدید استیجاری‌شان در حومه لندن است؛ از دردسرهای پادری و تعمیرهای جزئی منزل و رسیدگی به باغچه گرفته تا سروکله زدن با کاسب‌های محل و سفارش لباس و رفت‌وآمدهای خانوادگی و دوستانه و خوردن غذا و سوارشدن به اتوبوس و درشکه و شرح ملال کار هرروزه در اداره و امثال آن. بی‌اغراق هیچ نکته برجسته‌ای ندارد که با طنابش بتوان به قعر چاه تاریخ رفت، نکات مبهم و ناگفته‌اش را روشن کرد و به تماشایش نشست! رمان «روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل» پیامد این تصمیم عجیب‌وغریب است! و عجیب‌تر آن‌که همین دغدغه‌های پیش‌پاافتاده زندگی راوی با چنان طنز لذت‌بخش و شیرینی عجین شده است که تا کتاب را تمام نکنی به زمینش نمی‌گذاری!

«روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل» [The diary of a nobody] اثر جورج و ویدون گروسمیت [George and Weedon Grossmith]

کتاب «روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل» نوشته جورج گروسمیت، کمدین، نویسنده و آهنگساز انگلیسی، ابتدا در نشریه پانچ در 26 قسمت منتشرشده و سپس در قالب کتاب در 24 فصل در سال 1892 منتشرشده است؛ بنابراین مربوط به اواخر قرن نوزدهم میلادی و دوران ویکتوریاست؛ دوره‌ای که تغییرات اجتماعی درراه است و نفوذ طبقه آریستوکرات در سایه تحولات اجتماعی و اقتصادی انقلاب صنعتی در حال کمرنگ‌تر شدن است. کتاب تصویرگر این شرایط است؛ شرایط و سبک زندگی بریتانیای اواخر قرن نوزدهم و تأثیر آن بر زندگی روزمره کارمند میان‌مایه‌ای به نام چارلز پوتر.

بخش مهمی از کتاب به تقابل نسلی در قالب ماجرای درگیری‌های پوتر با پسرش اختصاص دارد. پوتر که معتقد است جوانک‌ها تهوع‌آورند، نه از زبان جاهلانه و عامیانه پسرش سر درمی‌آورد و نه از برنامه‌های تفریحی او (که مبتذل و مشمئزکننده‌شان می‌خواند) دل‌ خوشی دارد. نمایندگان دو نسل، هم را نمی‌فهمند و برای نگاه و درک یکدیگر از زندگی ارزش قائل نیستند؛ اما این تمام ماجرا نیست. پوتر که در ابتدای کتاب اعتراف می‌کند ناقابل است بر اصالت طبقاتی خود اصرار دارد، طرفدار رفتار و منش محترمانه است و تلاش می‌کند اصالت و تشخصش در برخورد با نقاش‌های ساختمان، شاگرد مغازه‌ها، مستخدم‌ها و دکان‌دارها خدشه‌دار نشود. بااین‌حال جامعه در حال دگرگونی است. وقتی تنها آشنایی را که در مهمانی رقص جناب شهردار می‌بیند ابزارفروش بی‌نزاکتی است که بعد کاشف به عمل می‌آید که دوست یکی از قضات دادگاه بخش در لندن است، آزار می‌بیند و از ابتذال رفتار و پوشش، آنچه مد روز است؛ به خشم می‌آید.

این ویژگی‌ها به‌خودی‌خود نمی‌تواند باعث ایجاد طنز بشود ولی وقتی در ظرف شخصیت و کاراکتر پوتر ریخته می‌شود به طنز می‌رسد. پوتر خود اهل طنز و بذله‌گویی است. همۀ فکر و ذکرش این است که جوک‌های خوب تعریف کند تا تحویلش بگیرند و خودی نشان دهد ولی ماجرا همیشه آن‌گونه که او می‌خواهد پیش نمی‌رود. اگر اثر کمیک را بیش از هر چیز حاصل ناسازگاری و انعطاف‌ناپذیری شخص در برابر زندگی اجتماعی بدانیم این انعطاف‌ناپذیری در پوتر در تضادهای رفتاری و شخصیتی او متجلی می‌شود. پوتر موجود متضادی است و تضاد خاستگاه طنز است.

میان دریافتی که از خودش دارد و نمود بیرونی‌اش تضاد وجود دارد. حتی جوک‌هایی که فکر می‌کند نشانه هوش اوست کمتر مایه خنده اطرافیانش می‌شود. او که به نظر زنش یک فیلسوف تمام‌عیار است و افکارش را عالی بیان می‌کند، در واقع شخصی زودباور و گیج است که به‌سادگی رو دست می‌خورد و تصمیمات احمقانه می‌گیرد. تحت تأثیر القائات یک دوست، هوس می‌کند تمام خانه را از عصای دوستش گرفته تا وان خانه رنگ کند و افتضاح به بار بیاورد ولی باز سلیقه‌اش را تحسین کند و خودش را نبازد! سراسر رمان پر است از کلاه‌های گشادی که از تعمیرکار گرفته تا بقال و سبزی‌فروش و همکار و رئیس و فرزند و دوست سرش گذاشته‌اند و یا بازیچه خنده‌اش قرار داده‌اند ولی بااین‌حال با اقامه این دلایل که: «با این آدم‌ها نباید بحث کرد» و:«توهین را به روی خودم نیاورم آبرومندانه‌تر است» و یا: «عیبی ندارد، جواب خوب را می‌گذارم برای دفعه بعد!» سعی می‌کند خودش را توجیه کند تا اقتدارش نزد سروهمسر و حتی خودش خدشه‌دار نشود!

گاه نیز بجای رودررویی مستقیم، محترمانه می‌داند که به قول خودش: «با نوشتن نامه‌های بسیار طعنه‌آمیز که جملاتش به نظرش خیلی نیشدار می‌آید» داد خود از کهتر و مهتر بستاند، غافل از آنکه نامه‌های اعتراض آمیزش از هزارتا پوزش بدتر است، چرا که: «در آن‌ها از اینکه به او توهین شده پوزش خواسته است!» پوتر مثل همه قهرمانان آثار کمیک یک تیپ است. آمیزه‌ای از خودپسندی با بلاهت را در خود دارد که حرف‌های گنده می‌زند و با بیان نکته‌های پیش‌پاافتاده ولی به نظر خودش هوشمندانه و طنزآمیز، درحقیقت حقارت‌های وجودی آدم‌های عصاقورت‌داده را به نمایش می‌گذارد! اینجاست که عکس‌العمل‌ها و یا قضاوت‌های عجیب و غیرعادی‌اش اثر را به سمت‌وسوی طنزی ابزورد می‌کشاند، طنزی که در سنت ادبیات انگلیسی از جاناتان سویفت شروع می‌شود، با لوییس کارول تداوم می‌یابد و به مونتی پایتون می‌رسد. شخصیت پوتر در این میان سویه‌های آشنایی با دنیای درون و پیرامون مخاطب دارد و همذات‌پنداری او را هم برمی‌انگیزد و به سمت‌وسوی طنزی تراژیک می‌رود که عمق می‌یابد.

همراهی این فضا با ایجاد طنز موقعیت، به طنز اثر گاه ساختاری دراماتیک می‌دهد: «کری گفت تقصیر خودت است که دفتر را گذاشته‌ای دم دست نظافتچی و دودکش پاک‌کن. بهش گفتم این جواب سؤال من نیست. این پرخاش و تغیر به نظرم بی‌نهایت بجا بود، خیلی خیلی مؤثر واقع می‌شد اگر زانویم نمی‌خورد به گلدان و نمی‌افتاد و خرد نمی‌شد.» این ساختار دراماتیک که در بخش‌های دیگر اثر نیز دیده می‌شود سبب شده که بر اساس آن چندین نمایش‌نامه، یک فیلم کوتاه، دو سریال تلویزیونی و سه نمایش رادیویی نیز ساخته شود.

جورج گروسمیت نویسنده کتاب حاضر در کارنامه هنری خود 18 اپرای کمدی، حدود صد قطعه موسیقی، ششصد آواز و قطعاتی برای پیانو، سه کتاب و تعداد زیادی طنز روزنامه‌ای دارد و مصور شدن کتاب توسط برادر او ویدون گروسمیت بر جذابیت آن افزوده و طنز نوشتاری را با طنز تصویری عجین کرده است.

«روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل» با ترجمه شهلا طهماسبی برای اولین بار در شهریور 96 منتشرشده و به‌تازگی چاپ دومش راهی بازار نشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
یک تنش مفهومی هست بین «نامکان بودن» و «مکان سعادتمند». این می‌تواند پارادوکس معنایی ایجاد کند که قرار نیست جایی وجود داشته باشد که سراسر فضیلت باشد... با پیدا شدن امریکا ما با یک زمین جدید روبه‌رو هستیم... ایده رمانتیک امرسون این است که ما یک سه‌گانه داریم: خود، جامعه و طبیعت. زمانی ما می‌توانیم به تعالی برسیم که وحدتی ارگانیک بین اینها شکل بگیرد... اگر آلن‌پو به خود حمله می‌کند و نشان می‌دهد این خود نه می‌تواند وحدت‌بخش باشد و نه خود وحدت دارد‌، کار ملویل حمله به ضلع طبیعت است ...