به گزارش ایبنا، خالق هری پاتر کمک مالی چشم‌گیری به یک مرکز سلامتی در اسکاتلند اهدا کرد تا تحقیق بیشتری درباره درمان گرفتگی رگ‌ها انجام دهند.
 
روز پنج‌شنبه اعلام شد که رولینگ 18 میلیون و هشتصد دلار(15 میلیون و سیصد پوند) را به یک مرکز سلامتی تحت نظر دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند، که به اسم مادرش است، اهدا کرده است. مادر خانم رولینگ از این بیماری رنج می‌برد و در 45 سالگی از دنیا رفت.
 
پیش از این خانم رولینگ در سال 2010 کمک زیادی کرد تا این کلینیک، که آن رولینگ نام دارد، در دانشگاه ادینبورگ آغاز به کار کند.
 
رولینگ می‌گوید پیشرفت‌هایی که این مجموعه کسب کرد او را تشویق نمود تا کمک بیشتری انجام دهد و افتخار می‌کند که این مجموعه نه تنها تحقیق‌های مهمی انجام می‌دهد بلکه کمک‌های عملی به بیماران ام اس انجام داده است.
 
در سال 2014 شبکه بی‌بی‌سی برنامه‌ای با عنوان «ساعت زنان» تولید کرد و در آن جی. کی. رولینگ درباره تأثیر مرگ مادرش در سن 45 سالگی بر اثر تصلب شرایین روی زندگی شخصی‌اش صحبت کرد.
 
پروفسور سیدارتان چاندران، مدیر مجموعه آن رولینگ گفت امیدوار است فرصتی برای بیماران فراهم کنند تا در مطالعات و آزمایش‌های جدید مربوط به درمان بیماری ام اس شرکت کنند.
 
خود رولینگ می‌گوید: «وقتی کلینیک آن رولینگ ایجاد شد هیچ‌کدام از ما چنین پیشرفتی را پیش‌بینی نمی‌کردیم. خیلی افتخار می‌کنم که این کلینیک آرزوهای بزرگش را با عمل ترکیب کرده است تا از بیماران ام اس فارغ از مرحله بیماری حمایت کند. خود من از نزدیک شاهد تأثیرات این حمایت بوده‌ام.»
 
رولینگ با درآمد 92 میلیون دلاری فقط  در ماه جولای به عنوان پردرآمدترین نویسنده سال 2019 انتخاب شد. نویسنده‌یِ «هری پاتر» در سال 2005 مؤسسه «لوموس» را هم بنا نهاد که تلاش می‌کند از بستری کردن کودکان در مراکز بیماری‌های روانی در سراسر دنیا جلوگیری کند.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...