شماره جدید «کتاب امروز»، مجله مخصوص مرور و نقد کتاب منتشر شد.

کتاب امروز شماره 3

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، در جلد و پرونده اصلی این شماره که از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر می‌شود به بررسی کتاب «راهنمای فیلم سینمای ایران» اختصاص دارد که حسن حسینی و همکارانش آن را منتشر کرده‌اند.

به‌مانند دوره قدیم کتاب امروز، تحریریه کتاب امروز به همراه سهند عبیدی گفت‌وگویی مفصل و انتقادی با حسن حسینی، مؤلف اصلی کتاب، انجام داده‌اند. حسینی در این گفت‌وگو وجوه تازه‌ای از تاریخ فیلمفارسی و سینمای ایران را شرح داده که می‌تواند مکمل خوبی برای علاقه‌مندان کتاب و سینمای ایران باشد.

پرونده شخص این شماره از کتاب امروز به همایون صنعتی‌زاده، اختصاص دارد. همایون‌ صنعتی‌زاده، صنعت‌گر ایرانی بود که مؤسسه فرانکلین، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی و کارخانه کاغذ پارس را پایه‌گذاری کرد.

صنعتی‌زاده بی‌شک مهم‌ترین چهره صنعت نشر ایران در سده اخیر است؛ کسی که ویراستاری حرفه‌ای، قرارداد و اصول حرفه‌ای میان مؤلف و نویسنده، ایجاد تحریریه برای انتشار کتاب و مواردی دیگر را وارد صنعت نشر کتاب در ایران کرد و انتشار کتاب در ایران را به صورت یک صنعت در آورد.

کتاب امروز که در دهه ۵۰ ذیل انتشارات فرانکلین و دیدبانی روشنفکرانی مانند ابوالحسن نجفی و نجف دریابندری و کریم امامی در حوزه نقد و بررسی کتاب منتشر می‌شد، یکی از مواریث مؤسسه‌ای است که صنعتی‌زاده بنیان‌ گذاشت.

گلی امامی که سال‌ها دستیار و رئیس‌دفتر صنعتی‌زاده در این مؤسسه بوده، در گفت‌وگویی با کتاب امروز مراحل شکل‌گیری فرانکلین و دیگر دست‌آوردهای صنعتی‌زاده را توضیح داده است.

کتاب امروز همچنین به معرفی و بررسی کتاب‌های تازه‌انتشار یافته هم پرداخته است. از جمله به کتاب «تاریخ شفاهی وزارت ارتباطات در ایران»، «یک شاخه در سیاهی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، «پاریس ۱۹۱۹، شش ماهی که جهان را تغییر داد»، «ماه غمگین، ماه سرخ» نوشته رضا جولایی، «دههٔ ۴۰ و مشق‌های دیگر» که مجموعه مقالات شمیم بهار است و رمان «روزگار سخت» نوشته ماریو بارگاس یوسا که در این شماره کتاب امروز بدان پرداخته شده است.

علی حصوری در مقاله‌ای به کتاب «همگام با زمانه» پرداخته که مجموعه مقالات سیروس پرهام در نیم‌قرن گذشته است.

مرور‌های کتاب امروز با نگاهی انتقادی نه‌ تنها به کتاب‌ها که به موضوعات کتاب‌ها می‌‌پردازند و به همین دلیل حتی برای کسانی که کتاب‌های معرفی‌شده را خوانده‌اند دریچه‌ای تازه باز می‌کنند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...