«گلگشت در نگارستان» مشتمل بر گلچینی از آثار موزه‌های مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد است که به کوشش مسوولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و دست اندرکاران مجموعه سعدآباد، به اهتمام نشر هنر و فرهنگ ایران زمین (انتشارات نگار) منتشر شد.

به گزارش ایبنا، «گلگشت در نگارستان» در برگیرنده 300 قطعه تابلوی نقاشی و خط است و برگزیده‌ای از 4000 تابلوی موجود در موزه‌های هنرهای زیبا، کاخ موزه ملت، کاخ موزه سبز، موزه‌های استاد حسین بهزاد، استاد محمود فرشچیان، کلارا آبکار و موزه خط و کتابت میرعماد را دربرمی‌گیرد.

به گفته علیرضا مقیمی، مدیر مجموعه فرهنگی ـ تاریخی سعدآباد، در طول 18 سال گذشته کتاب «گلگشت در نگارستان» در حوزه نقاشی، زینت‌بخش کتابخانه‌ها، مجموعه‌های خصوصی، آتلیه هنرمندان و هنردوستان کشورمان بوده است و شاهد انتشار جدید این کتاب نفیس و ارزشمندیم.
انتشار آثار موزه‌ای در شکل‌های مختلف گامی بلند و حرکتی مؤثر برای توسعه فرهنگ موزه در جامعه است؛ زیرا موزه‌ها و کاخ موزه‌های ایران از ظرفیت بسیار بالایی برخوردارند و با دارایی‌های ارزشمند و کم‌نظیر، امکان فعالیت‌های گسترده و همه جانبه‌ای را فراهم می‌کنند.

انتشار آثار موزه‌ای امکان دسترسی غیرمستقیم را برای علاقه‌مندانی ایجاد می‌کند که فرصت و توان حضور در موزه‌ها را ندارند، علاوه بر این، نشر هر کتابی در این حیطه، اثری ماندگار به فهرست کتاب‌های مرجع در کتابخانه محققان و پژوهشگران اضافه خواهد کرد.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...