ندا سیجانی | ایران

کمتر کسی را می‌شناسیم که با آثار زنده یاد فریدون مشیری شاعر معاصر و برجسته ایران و شعرمعروف «کوچه» ناآشنا باشد. او را «شاعر کوچه خاطره ها» می‌نامند وبی شک این نام بی‌ارتباط با این شعر معروف نیست: بی تو، مهتاب شبی، باز از آن كوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم...
مشیری درکنار سرودن اشعار عاشقانه و بسیار زیبا به موسیقی هم علاقه‌مند بود و توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی طی سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی سهمی بسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی و غنی ساختن برنامه گل‌های تازه در رادیو ایران در آن سال‌ها داشت. علاقه به موسیقی در مشیری به گونه‌ای بوده‌است که هر بارسازی نواخته می‌شده مایه آن را می‌گفته، مایه‌شناسی‌اش را می‌دانسته، بلکه می‌گفته از چه ردیفی است و چه گوشه‌ای و بارها شنیده شده که تشخیص او در مورد برجسته‌ترین قطعات موسیقی ایران کاملاً درست و همراه با دقت تخصصی بوده‌است. آلبوم شعر و موسیقی «همیشه با تو» یکی از همین آثار زیبا است.این آلبوم با اشعار و صدای زنده یاد فریدون مشیری و خوانش لاتین سوزی ضیایی، از سوی مؤسسه فرهنگی و هنری نت هشتم راهی بازار موسیقی شد.

بهار مشیری، فرزند زنده یاد فریدون مشیری در مورد نگاه پدرش به پیوند شعر و موسیقی و آنچه که امروز شنیده می‌شود به «ایران» می‌گوید: کارهای ماندگار موسیقی آنهایی هستند که در آن شعر با موسیقی هماهنگی داشته باشد.چه آهنگی که روی شعرساخته شده و چه شعری که روی آهنگ ساخته شده، ولی گاهی روی شعری غمگین، موسیقی شاد و ریتمیک ساخته می‌شود، که ترکیب درستی نیست ونتیجه آن نیز ناخوشایند است و متأسفانه در برخی از کارهایی که روی شعر پدر انجام شده این پدیده ناخوشایند شنیده می‌شود.

آلبوم «همیشه با تو» شامل ۴۴ فصل از جمله «همیشه با تو»، «انسان باشیم»، «روی در روی سیاهی»، «آه باران»، «نسیمی از دیار آشتی»، «دوست بدارید»، «دست»، «آزادگی»، «شکوه روشنایی»، «چکاوک»، «جست‌و‌جو»، «دلاویزترین»، «غزلی در اوج»، «کوچه»، «مادر»، «خوش به حال غنچه‌های نیمه باز» و… است و دفترچه اشعار و نسخه انگلیسی با صدای سوزی ضیایی ضمیمه آن است.
موسیقی این اثربه آهنگسازی فرشاد مشیری خواجه نصیری است. خواجه نصیری متولد ۱۳۷۱ نوه شاعر فقید ایرانی فریدون مشیری است که در رشته معماری و مطالعات صدا تحصیل کرده است. سوزی ضیایی، مؤسس ایران ادیو بوک و گوینده سه زبانه فارسی، فرانسوی و انگلیسی است که در فرانسه استاد دانشگاه می‌باشد. او نسخه لاتین اشعار را دکلمه کرده است.
 آلبوم شعر و موسیقی «همیشه با تو» با سروده‌های فریدون مشیری توسط مؤسسه فرهنگی و هنری نت هشتم منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...