زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحومه طاهره صفارزاده با تدوین و تنظیم نادره جلالی از سوی انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر شد.

به گزارش مهر، در مقدمه این کتاب به قلم حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخرفرهنگی آمده است:« مرحومه طاهره صفارزاده در میان آثار سودمندش، اثری دارد با عنوان ترجمۀ مفاهیم بنیادی قرآن مجید، این کتاب در عین ترجمة دقیق برخی مفاهیم بنیادی قرآن، به دلیل تسلط آن مرحومه بر اصول و ضوابط نقد، نوعی اثر نقادانه و انتقادی نیز به شمار می‌رود. مرحومه صفارزاده در این کتاب با محور قرار دادن هفت ترجمۀ فارسی از قرآن و چهار ترجمۀ انگلیسی، ترجمه‌های مفاهیم بنیادی قرآن توسط این مترجمان را مورد نقد و بررسی قرار داده و خود ترجمة دقیق‌تری را برای مفاهیم بنیادی قرآن ارائه کرده است.

به‌عنوان مثال ایشان با ذکر آیۀ «اللَّه لَا إِلَه إِلَّا هوَ الْحَی الْقَیومُ» (آل‌عمران، ۲) ابتدا هفت ترجمۀ فارسی توسط مترجمان مختلف را بیان کرده است. از این هفت ترجمه یکی از مترجمان «الحیّ القیّوم» را ترجمه نکرده و صرفا به بیان حیّ و قیّوم بسنده کرده است و از بقیۀ مترجمان تنها دو مترجم میان حیّ و قیّوم یا زنده و پاینده «و» نیاورده‌اند، پنج مترجم بدون توجّه به اینکه حیّ قیّوم در آیۀ فوق‌الذکر «و» ترادف ندارد در ترجمه از «و» استفاده کرده‌اند. عین همین خطا را مترجمان انگلیسی آربری، میراحمدعلی، پیکتال و یوسف علی مرتکب شده و از «کاما» که نوعی انفصال حیّ از قیّوم است (مانند و در ترجمۀ فارسی) استفاده کرده‌اند.

از دیدگاه مرحومه صفارزاده قیّوم صفت حیّ است نه اضافه بر آن یا ادامۀ آن، فلذا ترجمۀ آن به زنده و پاینده غلط است بلکه باید چنین ترجمه شود: زندۀ پاینده یا زنده‌ای که جاوید است. این دقت نظر مرحوم صفارزاده به صواب نزدیک‌تر است، زیرا اگر به حقیقت آیه نظر اندازیم قیّومیت صفت مکرر دیگری از حضرت حق در کنار حیات نیست بلکه توصیف مطلق حقیقت حیات حضرت حق است. به عبارتی، حیات حق چنان است که هیچ مرگ و فنایی در آن راه ندارد. قیّومیت نه‌تنها به ابدی بودن حیات اشاره دارد بلکه اشعار می‌دارد حیات بنا به تقابل با موت تعریف می‌شود چون با صفت قیّومیت در باب خداوند به کار رود تاکید بر جاودانگی حیات خداوند است و نیز تاکید بر اینکه ماسوای حضرت او همه فانی‌اند: «کلُّ مَنْ عَلَیها فَانٍ، وَ یبْقَی وَجْه رَبِّک ذُوالْجَلَالِ وَ الْإِکرَامِ»: هرچه بر [زمین] است فانی‏شونده است و ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند. (الرحمن، ۲۷-۲۶) بنابراین حق آن است که قیّوم صفت حیّ ‌باشد نه صفتی در کنار و اضافه بر آن که خود بیانگر نوعی گسست معنایی است.»

عناوین و نویسندگان مقالات این کتاب عبارتند از: در باب ضرورت ترجمۀ معنا، نه لفظ، حسن بلخاری قهی؛ شاعر استعاره‌های روشن، نادره جلالی؛ کتاب‌شناسی، افسانه شفاعتی؛ شاعری در تصرّف بیداری، سیدعلی گرمارودی؛ نگاهی به شعر طاهره صفارزاده، احمد تمیم‌داری؛ تحلیل ساختار روایی شعر «کودک قرن» طاهره صفارزاده براساس نظریۀ ژرار ژنت، احمد فروزانفر/ فروزنده عدالت؛ ظلم‌ستیزی در اشعار طاهره صفارزاده، فاطمه ابوحمزه؛ مروری بر ابعاد شخصیتی و ویژگی‌های شعری طاهره صفارزاده، فاطمه راکعی؛ شعر کانکریت و یادی از طاهره صفارزاده، سهیل محمودی؛ بسامد انتخاب شعرهای طاهره صفارزاده در گلچین‌های شعری طی ۸ دهه: از ۱۳۰۳ تا پایان۱۳۸۲، لیلا عبدی خجسته؛ ویژگی‌های ترجمۀ قرآن حکیم، حکیمه دبیران؛ صفارزاده و ترجمۀ قرآن، محسن دریابیگی؛ تشخیص و تشویقی به موقع و موثر، محسن شاهرضایی؛ رادیو و جنگ، هم‌نسلان طاهره صفارزاده، علیرضا پورامید؛ زنی که هم‌نام مادر من بود، علیرضا قزوه؛ صفارزاده؛ طاهرۀ تکلم باران‎ها، سیدعلی صالحی؛ مهربانوی عرصۀ هنر، علم، سیاست و حکومت، سعدالله نصیری قیداری و سال‌شمار زندگی طاهره صفارزاده، نرگس صادقی‌زاده.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...