"کورت ونه‌گات جونیور" نویسنده آمریکایی و خالق رمان "سلاخ‌خانه شماره پنج" روز گذشته در سن 84 سالگی، چند هفته بعد از سقوط از ارتفاع در اثر جراحات مغزی درگذشت.

ونه گات یازدهم نوامبر 1922 در ایندیاناپولیس آمریکا به دنیا آمد. او اصالتا آلمانی و دارای پدری آرشیتکت و مادری خانه‌‌دار بود. این نویسنده در سال‌های جوانی برای تحصیل در رشته شیمی به دانشگاه کورنال در اتاکا، ایالت نیویورک رفت اما در سال 1943 بدون دریافت هیچ مدرک تحصیلی دانشگاه را برای شرکت در جنگ دوم جهانی ترک کرد.

مدت کمی قبل از اعزامش به جنگ، مادرش خود کشی کرد. در اوائل جنگ، توسط نیروهای آلمان نازی اسیر شد و در یک سلاخ‌ خانه در شهر درسدن زندانی شد؛ جایی که شاهد بمباران هوایی شهر توسط نیروهای متفقین بود. بعد از این حمله به همراه زندانیانی که جان سالم به در برده بودند ، مامور شدند تا اجساد کشته‌شدگان را از زیر آوار بیرون بکشند و در نهایت و به دست روس‌ها آزاد شد.

به گزارش مهر به نقل از بی بی سی، بعد از جنگ در رشته انسان‌شناسی از دانشگاه شیکاگو در الی ‌نویز اقدام به تحصیل کرد، اما در 1947 زمانی که تزش رد شد از دانشگاه خارج شد. مدتی در شرکت جنرال الکتریک به عنوان مسئول روابط عمومی استخدام شد و بعد در مجلات نوشتن داستان های کوتاه را آغاز کرد و از 1950 به صورت تمام وقت به کار نوشتن مشغول شد.

وقوع حوادث تلخ جنگ جهانی دوم بعدها دستمایه اصلی کتاب "سلاخ‌خانه شماره پنج" شد. ماجرای کتاب بمباران شهر درسدن آلمان است. واقعه‌‌ای که با 134هزار کشته ، بزرگ ترین قتل عام تاریخ محسوب می ‌شود و این اثر تجربه شخصی خود نویسنده است از آن دوران.

وی چهارده رمان و سه مجموعه داستان نوشته است. " نوازنده پیانو " ، اولین رمانش ، را در سال 1952 نوشت .  آخرین رمان او (به گفته خودش)، " زمان ‌لرزه " ( Time quake ) را هم در سال 1997 نگاشته است. از دیگر آثار وی می‌ توان به موارد زیر اشاره کرد:

"  شب مادر"،  "اسلپ استیک"، "گهواره گربه"، "مجمع ‌الجزایر گالاپاگوس"، "نوازنده پیانو" ، "آژیرهای هیولا "، " به خانه میمون خوش آمدید  " ، "  قناری در خانه گربه "، " میان زمان و تیمبوکتو "، " ومپیترز فوماوگرن فلونز " و " صبحانه قهرمان " .

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...