کتاب «کارنامه سیاسی و فرهنگی پیراحمد خوافی» نوشته مریم اورعی‌ قدیری منتشر شد.

به گزارش ایسنا، به نقل از روابط عمومی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، این کتاب که سه فصل دارد، توسط انتشارات محقق در افغانستان منتشر شده است. 

غیاث‌الدین پیراحمد خوافی یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی ایران در دوران تیموریان است. او بیش از ۳۰ سال وزارت این خاندان را بر عهده داشت.

بنا بر اعلام وابسته فرهنگی ایران در هرات افغانستان، مؤلف در فصل اول این کتاب به تاریخ سیاسی تیموریان از آغاز تا پایان پرداخته و سپس اوضاع اداری و اقتصادی و دینی خراسان در این دوره را تحلیل می‌کند. مریم اورعی قدیری در فصل دوم به زندگینامه پیراحمد خوافی پرداخته و در فصل سوم با عنوان «آثار پیراحمد خوافی» به بناهایی همچون مدرسه غیاثیه خرگرد و آرامگاه شیخ زین‌الدین ابوبکر تایبادی و عمارت سر مزار شیخ خوافی اشاره کرده است.

خواجه غیاث‌الدین پیراحمد خوافی، فرزند خواجه اسحاق خوافی از رجال متشخص و سیاستمداران کم‌نظیر دوران تیموریان است. او در سال ۸۲۰ هجری قمری بعد از مرگ خواجه سید فخرالدین صدراعظم، توسط شاهرخ تیموری به مقام وزارت رسید، اما سال بعد، چند تن با او در وزارت شریک شدند و پس از این هم او غالباً با مشارکت دیگران این منصب را بر عهده داشت.

در زمان وزارت، رفاه حال ملت را سرلوحه کار خود قرار داد و دوستدار آبادانی بود و ابنیه مهمی به‌ویژه در ولایات مختلف خراسان بنیاد نهاد که از آن میان مدرسه غیاثیه خرگرد و مسجد مولانا در تایباد است که هر دو بنا در ۸۴۸ قمری بنا شده و از شاهکارهای معماری دوره تیموری به‌شمار می‌روند. همچنین مزار شیخ زین الدین تایبادی در تایباد و آرامگاه شیخ زینت‌الدین ابوبکر خوافی در هرات از جمله آثاری هستند که به دستور و عنایت پیراحمد خوافی ساخته شده‌اند. هم اکنون مزاری به نام «پیراحمد» در شهر خواف موجود است که زیارتگاه مردم است. آرامگاه پیر احمد، درون شهر خواف واقع شده و دارای ورودی ایوان شکل است که مزار پیراحمد خوافی نیز در میان دو قبر دیگر در این محدوده دیده می‌شود.

پیراحمد در ۸۲۸ قمری یا ۱۴۲۵ میلادی به سببی نامعلوم از وزارت عزل شد، ولی در ۸۲۹ بار دیگر در سرخس به وزارت منصوب و از ۸۳۸ قمری با سید احمد شیرازی و از ربیع الاول ۸۴۵ تا پایان حیات شاهرخ، با خواجه شمس‌الدین علی سمنانی در وزارت شریک بود. دو تن از دانشمندان و مؤلفان آن دوران یعنی محمدبن علی‌بن جمال‌الاسلام، ملقب به منشی، مؤلف «همایون‌نامه» و جلال‌الدین یوسف اهل، مؤلف «فرائد غیاثی» کتاب‌های خود را به نام پیراحمد خوافی نوشته و به او اهداء کردند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...