نسخه صوتی کتاب «عبدالحسین نوشین» که توسط احسان حاجی‌پور تالیف و گردآوری شده است با صدای این نویسنده و کارگردان تئاتر توسط انتشارات ایده و استودیو لنزو منتشر شد.

عبدالحسین نوشین احسان حاجی‌پور

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «عبدالحسین نوشین» با نام دوم "مغاک؛ که بود عبدالحسین نوشین؟" توسط احسان حاجی‌پور نویسنده و کارگردان تئاتر نوشته شده است و در آن به زندگی عبدالحسین نوشین به عنوان بنیان‌گذار تئاتر علمی در ایران پرداخته می‌شود. این کتاب پیش از این در سال 1394 از سوی انتشارات ایده منتشر شده بود و با استقبال گسترده علاقه‌مندان به تاریخ تئاتر ایران مواجه شد. نسخه شنیداری این اثر با صدای نویسنده آن و با همکاری استدیو لنزو و انتشارات ایده و تنظیم مهدی محرمی در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

کتاب "عبدالحسین نوشین" زندگی نامه تحلیلی – انتقادی است از زندگی این کارگردان شهیر تئاتر ایران و در آن به برسی و زندگی و آثار این هنرمند می‌پردازد.

عبدالحسین نوشین یکی از چهره‌های برتر تئاتر نوین ایران است که کمتر به آن پرداخته شده است، او جزو اولین سری از دانشجویانی است که برای تحصیل به اروپا می‌رود، بعد از اتمام تحصیلات به ایران بازمی‌گردد و اولین تماشاخانه‌های اصولی را در ایران تاسیس و مدیریت می‌کند. عبدالحسین نوشین تاثیر بسزایی در تربیت و آشناسازی تماشاگران با تئاتر علمی و کلاسیک دارد و آثار درخشانی از نویسندگان بزرگ تاریخ تئاتر جهان را بر صحنه برده است.

در پشت جلد این کتاب آمده است: تئاتر ایران حسرت کم ندارد. حسرت هایی گاه به عمر یک کابوس شبانه و گاه به عمر یک زندگی شاهانه و قطعاً یکی از عمیق ترین این حسرت‌ها نام عبدالحسین نوشین است. سرنوشت نوشین از آنسوی پرچین مجادله با اختناق و معامله با سیاست‌بازی و به گمانی با سفارشی فرمان فرمایشی از سوی یک همکار به دهلیزهای وحشت بار قصر قجر و آن سو تر تا مسکو ی همیشه یخ بندان با حسرت رقم خورد. حسرتی همیشگی برای تئاتر ایران. برای تئاتری که هیچگاه نتوانست از ظرفیت‌های فراوان او آنچنان که باید استفاده کند و در این میانه شخص عبدالحسین نوشین نیز بی‌تقصیر نیست. پنهان شدن نام او زیر لوای عضو حزب توده، چپگرا، کمونیست و یا هر لقب دیگری به غیر از عنوان هنرمند تئاتر حسرتی همیشگی را به دل جامعه تئاتر ایران می‌گذارد.
 

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...