حاصل شرط بندی دو اعجوبه سینما و ادبیات در یکی از سفرهای تفریحی‌شان به قصد ماهیگیری بود... برداشتی کاملا آزاد بود که تفاوت‌های آشکاری با متن اصلی داشت... انقلابی‌های کوبایی و چینی به زوج آزادیخواه فرانسوی تبدیل می‌شوند... از انسانی بی‌طرف و بی‌اعتنا نسبت به جنگ به یک آزادیخواه مبارز علیه حزب نازی و از یک مرد تنهای سرد به عاشقی جدی تغییر می‌کند


مواظب زنبورهای مرده باش | شرق
 

فیلم سینمایی «داشتن و نداشتن» [To Have and Have Not] حاصل شرط بندی دو اعجوبه سینما و ادبیات در یکی از سفرهای تفریحی‌شان به قصد ماهیگیری بود. هاوارد هاکس به همینگوی می‌گوید می‌تواند از روی بدترین کتاب او یک فیلم بسازد؛ «آشغالی» به نام «داشتن و نداشتن»! و همینگوی نیز در ازای ۱۰ هزار دلار در ۱۹۳۹ حقوق سینمایی اثر را واگذار می‌کند.

فیلم سینمایی «داشتن و نداشتن» [To Have and Have Not] همفری بوگارت لورن باکال

هر چند که حاصل کار با دخالت ویلیام فاکنر(برنده جایزه نوبل) و جولز فورتمن(فیلمنامه نویس اکثر آثار هاکس و اشترتبرگ) به عنوان فیلمنامه نویسان، برداشتی کاملا آزاد بود که تفاوت های آشکاری خصوصا در پایان فیلم با متن اصلی داشت.

مکان داستان که در کتاب هاوانای کوبا بعد از کودتای ژنرال مورالس است به مارتینیک پس از سقوط فرانسه به دست آلمانی‌ها تغییر می‌کند تا انقلابی‌های کوبایی و چینی نیز در فیلم به زوج آزادیخواه فرانسوی تبدیل شوند و در این میان رابطه بسیار کمرنگ خانم دوبرسار با هری بهانه‌ای شود برای دست به کار شدن مری و تصاحب عشق هری توسط او و در عین حال علاقه‌مندی مورگان به فعالیت‌های آزادیخواهانه. از سویی دیگر شخصیت میانسال و نه چندان جذاب مری در رمان به دختر زبل و جذاب و البته دله دزد فیلم تبدیل می‌شود که نقش او را بازیگر تازه وارد آن زمان لورن باکال بازی می‌کند که بعدها ماجراهای عشقی میان او و بوگارت به وصلت این دو تا زمان مرگ بوگارت (۱۹۵۷) می‌انجامد.

باکال به طرزی چشمگیر تجسم زن مصمم و متلک گوی آثار هاکس است که فضای مردانه قهرمان اصلی را با رک گویی‌های وقیحانه‌اش به هم می‌ریزد و در پایان نظر او را به خود جلب می‌کند و این مسئله «داشتن و نداشتن» هاکس را بیش از پیش به یک ملودرام عاشقانه با رگه‌هایی از سیاست تبدیل می‌کند، در مقابل رمان تلخ اجتماعی و رئالیستی همینگوی.

ضمن آنکه با توجه به موفقیت چشمگیر کازابلانکا (مایکل کورتیز/ ۱۹۴۲) که دو سال قبل از این فیلم ساخته شد، نمی‌توان منکر رابطه بسیار نزدیک و تاثیر چشمگیر این فیلم بر روی اثر هاکس شد. مضاف بر آنکه استودیوی برادران وارنر تمایل فراوانی برای ساخت اثری شبیه کازابلانکا نشان می‌داد. (هر دو فیلم آمیزه‌ای از عشق و توطئه محسوب می‌شدند که ماجراهایشان در محلی خارج از خاک آمریکا رخ می‌داد. قهرمان خونسرد، شجاع و مرموز هر دو اثر همفری بوگارت بود که از انسانی بی‌طرف و بی‌اعتنا نسبت به جنگ به یک آزادیخواه مبارز علیه حزب نازی تغییر می‌یافت. هتل محل اقامت هری مورگان که محل اصلی رخدادهای داستان است، شباهت غیرقابل انکاری به کافه مشهور ریک بلین با همان نوازنده پیانو و انسان های بی‌نام و نشان و خوشگذران دارد و رابطه‌ای عشقی میان مری و هری نیز در بحبوحه جنگ در شکل دیگر به رابطه الزا و ریک نزدیک می‌شود و...)

هری مورگان داشتن و نداشتن نمونه بارز مردان خونسرد، شجاع و قهرمان دهه ۴۰ است. مردانی که با خصایل منحصر به فرد تنهایی و سردی‌شان پایه گذار مکتب نوآر شدند. نمونه‌ای ترین و بهترین قهرمان این آثار همفری بوگارت است. وی به نقش هری مورگان در اولین تجربه سینمایی‌اش با هاکس که به همکاری مجدد آنها در فیلم «خواب ابدی» منجر شد شمایل منحصر به فردی از ناخدا مورگان به نمایش می‌گذارد.از همان ابتدای فیلم و با بازجویی پلیس از هری، به نام، شغل، محل اقامت و بعضی خصایل وی همچون حاضرجوابی و نارضایتی از حضور نظامیان پی می‌بریم.

ضمن آنکه وجود وردست دائم‌الخمر و بیکاری همچون ادی در شناساندن انسان دوستی و مهربانی هری به مخاطب کمک می‌کند. وی حتی نمی‌داند به چه دلیل تا این اندازه هوای ادی را دارد و به وی محبت می‌کند، هر چند که ادی در یکی از حساس ترین لحظه های فیلم با تعریف داستان دروغین موجب نجات دوستش از دست بازرس می‌شود.

از طرف دیگر مری و رابطه میان او و مورگان در شناساندن وجوه دیگر هری به مخاطب کمک می‌کند. مری با نوع کبریت خواستنش و دزدیدن کیف جانسون و اقرار صریح به این عمل شمایل منحصر به فردی از خود به نمایش می‌گذارد و همین خاص بودن موجب توجه هری به وی می‌شود. عمل مری از آنجا که منفعتی برای هری داشته و باعث می‌شود هری به پولش برسد موجب می‌شود هری نیز مری را لو ندهد تا این منفعت دوجانبه سرآغاز رابطه‌ای عشقی باشد و کشمکش این دو در طول فیلم یکی از نقاط قوت اثر محسوب شود. هرچه به انتهای داستان نزدیک می‌شویم، ماجرای زوج آزادیخواهی که قصد فرار دارند، پررنگ تر می‌شود. به گونه‌ای که مورگان بی‌اعتنای اول فیلم تصمیم می‌گیرد در پایان داستان این زوج را با خود به جای امنی برساند و آنها را به همراه مری و ادی همراه خود می‌برد و به این ترتیب در پایان فیلم هری مورگان هم موفق می‌شود به وصال محبوبش برسد و هم به صف مبارزان علیه حزب نازی بپیوندد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...