رمان "پیرمرد و دریا" نوشته ارنست همینگوی با ترجمه نازی عظیما از سوی نشر افق منتشر شد.

به گزارش مهر، رمان "پیرمرد و دریا" به گفته خود نویسنده عصاره همه زندگی و هنر اوست؛ اثر سمبولیک و چند لایه‌ای که در عین سادگی و صراحت و ایجاز سرشار از ناگفته‌هاست. برخی از منتقدان این رمان را هنرمندانه‌ترین کار او می‌دانند.

ارنست همینگوی برنده جایزه ادبی نوبل و پولیتزر نویسنده‌ای تجربه‌گرا بود که به نظر مفسران ادبی چون شخصیتهای تاثیرگذار آثارش همواره به استقبال خطر می‌رفت و زخمهای او برتن داستانهایش نیز حک شده‌اند.

در "پیرمرد و دریا" می‌خوانیم: حدود ساعت ده شب بود که بازتاب روشنایی چراغهای شهر را دید. ابتدا چون هاله‌ای بود که پیش از طلوع ماه آسمان را روشن می‌کند. بعد ثابت و روشن شد و می‌شد در پرتوش اقیانوس را دید که با شدت گرفتن نسیم مواج شده بود. پیرمرد قایق را به درون نور راند و فکر کرد به زودی در مسیر جریان قرار خواهد گرفت.

علاوه بر مقدمه مترجم، نقدی از لیندا واگنر با نام "شعر سانتیاگو و مانولین" در انتهای کتاب چاپ شده است که مطالعه آن می‌تواند برای درک بیشتر لایه‌های نهفته اثر مفید باشد.

کتاب "پیرمرد و دریا" با شمارگان 2000 نسخه در 160 صفحه و به قیمت 3200 تومان منتشر شده است.
 

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...