مجموعه رباعی شاعران پارسی‌گو در نعت پیامبر اعظم(ص) با عنوان «صاحب‌دل» به کوشش علیرضا قزوه، روانه بازار کتاب شد.

به گزارش مهر،  علیرضا قزوه در این اثر مجموعه‌ای از سروده‌های شاعران فارسی‌زبان از کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان را گرد هم آورده است که نمونه منسجم و خوبی است برای آشنایی با فضای شعر آیینی سه کشور هم‌زبان در قالب رباعی.

بخشی از این کتاب حاصل سفری است که شاعران در سال ۸۵ به قونیه داشته‌اند؛ ره‌آورد سفری معنوی است که در شب بازگشت، شاعران به محضر حضرتش هدیه کردند.

کتاب «صاحب‌دل» با مقدمه‌ای از قزوه آغاز می‌شود که در آن به قالب رباعی و کارکرد آن در ادب فارسی اشاره شده است: آن شب‌ها و روزهایی که فرصت سرایش غزل و قصیده و... نبوده است، رباعی به‌تنهایی بارِ سرایش را بر دوش کشیده است تا کلام شعر پارسی و هم مرام شعر پارسی نخشکد و از خاطر نگریزد.

شاعر در بزنگاهِ بلا گرمِ سرایش نیست که شاعر به ماهو شاعر همواره در بزنگاهِ بلا حاضر بوده است! اما در همان بزنگاهِ بلا شعر خویش را سروده است و رباعی شعرِ بزنگاه‌های بلاست اغلب!

به یاد آریم آن رباعی فخیم نجم‌الدین کبری را در هنگامه خانمان‌سوز حمله ‌ددان و بدان مغول! یک رباعی بلند از پیری عرفانی؛ پیری که صحنة وعظ و تذکره را ترک می‌کند و پیراهن‌دریده به پاس دفاع از میهن و ناموس می‌سراید که: «های ای مردان و ای جوانمردان هوی...»

و نه مگر همین تجلی، به تنوع، در گوشه‌ها و کنارهای ادب پارسی در هر عصری تکرار شد و تکرار شد تا رسید به سرایندگان حماسه‌های همیشه! و اسناد از دیروز تا امروز حاضرند و شاعر ـ در فرصتی کوتاه‌تر از خطبه تندر ـ رباعی سرده و می‌سراید.

و هیچ قالبی ـ نو و کهنه ـ نتوانسته و نخواهد توانست دست در انسجام و اسلوب این قالب ببرد؛ که این قالب هدیه کودکان کوی است و عصمتش را و مصونیتش را هم از همان کودکان شوخ و شنگ و بازیگوش به همراه دارد.

رباعی از کودکی است و از رودکی! و نام رودکی و کودکی با شعر گره خورده است و نیز نام رباعی که کودکی سالم شعر پارسی در آن روان است با همة این نمادها و نمایش‌ها... ا.

قزوه در بخش نخست این اثر که «استوای توحید» نام گرفته، ۴۰ رباعی برگرفته از کتاب «جواهر الخیال» اثر میرمحمدصالح رضوی مشهدی، ارائه کرده است. جواهرالخیال مجموعه‌ای از رباعیات شاعران دوره صفوی و پیش از آن است که در ۲۱ باب و ۱۰۴ فصل بر اساس موضوع و سپس ترتیب الفبایی قوافی رباعیات سامان یافته است. بخشی از این کتاب به سروده‌های شاعران در نعت پیامبر اکرم(ص) اختصاص دارد.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...