فیلمنامه «لاکومب لوسین» نوشته‌ لویی مال و پاتریک مودیانو با ترجمه‌ افشین جهاندیده منتشر شد.

افشین جهاندیده به خبرنگار مهر گفت: برمبنای فیلمنامه «لاکومب لوسین» نوشته لویی مال و پاتریک مودیانو بعداً فیلمی به کارگردانی لویی مال ساخته شد. ترجمه این کار به سال‌ها قبل و حدود سال ۱۳۷۲ برمی‌گردد، اما انتشار آن تاکنون به تعویق افتاده بود.

وی افزود: این ترجمه به زمانی بازمی‌گردد که در ابتدای کار حرفه‌ای مترجمی بودم. آن زمان کسی به نام عزتی که بعدها من دیگر هیچگاه او را ندیدم ترجمه‌ای از این کار را به من داد و درخواست ویرایش کرد. و من پس از مطالعه‌ی کار پاسخ دادم که این ترجمه ویرایش‌پذیر نیست و کار باید دوباره ترجمه شود و او نیز خواست که متن را دوباره ترجمه کنم.

جهاندیده ادامه داد: بعداً قرار بود این ترجمه در مجموعه‌ی «صد سال صد فیلمنامه» نشر نی با دبیری هوشنگ گلمکانی و بعدها مجید اسلامی منتشر شود، اما از آن‌جا که آن مجموعه اکنون کاملاً متوقف شده کار انتشار کتاب به نتیجه نرسید. در نهایت بابک کریمی از نشر شورآفرین پذیرفت این ترجمه را در مجموعه‌ی «کلوزآپ» این نشر منتشر کند. بنابراین نشر شورآفرین این ترجمه را در سی‌ودومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهد.

این مترجم آثار فوکو همچنین به ترجمه گفت‌وگویی با میشل فوکو و درج آن در پیوست این کتاب اشاره کرد و گفت: اگر فیلمنامه را بخوانید و یا فیلم را ببینید، متوجه خواهید شد که به‌نوعی بی‌ارتباط با اندیشه‌ی فوکو نیست. مثلاً مفهوم «درون ماندگاری» و این‌که مردم تافته‌های جدابافته از حکومت نیستند و مثلاً همانطور که در این فیلم می‌بینید همه‌ی مردم فرانسه با نازی‌ها و فاشیست‌ها مبارزه نکردند و حتی گاهی برخی با آنها همکاری نیز می‌کردند. ازسوی‌دیگر لازم نبود شما حتماً عضو اس‌اس باشید تا از مزایای عضویت بهره ببرید.

جهاندیده در ادامه اضافه کرد: این فیلم به‌علاوه نشان می‌دهد که این‌طور نیست که همه در موقعیت‌های مشابه کاری یکسان انجام دهند و مثلاً اگر کسی در کرسی استادی قرار گرفت حتماً همان کاری را کند که قرار است در این کرسی انجام دهد. در فیلم صحنه‌ای هست که لوسین افسر آلمانی را از پشت هدف گلوله قرار می‌دهد و از آن پس داستان روندی دیگر را پی می‌گیرد. نکته مهم این است که این کار لوسین نتیجه آگاهی از ماهیت نازیسم یا چیزهایی از این قبیل نیست بلکه کنشی زیستی است. بنابراین می‌توان به‌نوعی نزدیکی‌هایی را میان این فیلم با اندیشه‌ی فوکو یافت.

مترجم کتاب «اراده به دانستن» فوکو اضافه کرد: در گفت‌وگویی هم که در پیوست کتاب آمده و در آن دو منتقد سینمایی مجله کایه دو سینما با فوکو مصاحبه می‌کنند، فوکو به همین فیلم اشاره می‌کند و درعین‌حال مباحثی نظیر حافظه‌ی تاریخی مردم و مبارزه با نازیسم و قس‌علی‌هذا مطرح می‌شود. به‌علاوه نکته‌ی جالب این است که در آن زمان یعنی اواخر دهه‌ی شصت میلادی و اوایل دهه هفتاد فضای حاکم به‌ویژه در میان چپ‌ها چندان برای نمایش این‌گونه فیلم‌ها مساعد نبود و مثلاً همان‌گونه که آلن بدیو در مصاحبه‌ای می‌گوید خود او به همراه رفقایش جلوی اکران چنین فیلم‌هایی را در سینماتک پاریس می‌گرفتند.

افشین جهاندیده به معرفی اندیشه میشل فوکو در ایران مشهور است. عمده ترجمه‌های موجود در بازار اندیشه ایران از آثار فوکو به قلم نیکو سرخوش و افشین جهاندیده است که از میان آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد: «اراده به دانستن»، «دیرینه‌شناسی دانش»، «مراقبت و تنبیه: تولد زندان»، «نقد چیست؟ و پرورش خود»، «ایران: روح یک جهان بی‌روح: و ۹ گفت‌وگوی دیگر با میشل فوکو»، «تئاتر فلسفه: گزیده‌ای از درس‌گفتارها، کوتاه‌نوشت‌ها، گفت‌وگوها و…» و «خاستگاه هرمنوتیک خود». علاوه‌بر اینها کتاب «فوکو» به‌قلم ژیل دلوز و نیز «سوژه، استیلا و قدرت» با برگردانی از این دو مترجم در دسترس مخاطبان قرار دارد.

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...