سامرست موآم

21 بهمن 1384

سامرست-موآم

روزی پسربچه‌ای تنها و نازک دل و بعدها دانشجویی غربت‌زده، محجوب و الکن بود... پدرش در سفارت انگلستان در فرانسه کار می‌کرد... بسیار زود پدر را از دست داد و زیر نظر عمویش که مردی روحانی بود؛ در شهر کنت Kent تربیت یافت. در سیزده سالگی به کالج سلطنتی کنتربری Canterbury رفت... رشته پزشکی را رها کرد و زندگی‌اش را مصروف ادبیات کرد... در جنگ جهانی اول در خدمت سازمان سری به روسیه رفت و پس از جنگ در جنوب فرانسه اقامت گزید...

ویلیام سامرست موآم، Maugham, William Somerset داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی (1874-1965) هنگامی که پدرش در سفارت انگلستان در فرانسه به خدمت اشتغال داشت، در پاریس زاده شد و تا ده سالگی در این شهر به سر برد، بسیار زود پدر را از دست داد و زیر نظر عمویش که مردی روحانی بود؛ در شهر کنت Kent تربیت یافت. در سیزده سالگی در کالج سلطنتی کنتربری Canterbury به تحصیل ادامه داد، سپس به دانشگاه هایدلبرگ Heidelberg رفت و از آنجا به لندن تا در رشته پزشکی به تحصیل پردازد. خاطرات این دوره در بسیاری از آثارش منعکس گشته است، از جمله در نخستین رمانهایش مانند: "لیزا آو لمبث" Liza of Lambeth (1897) و "بانو کرایداک" Mrs Craddock (1902) که موفقیت فراوان یافت و او را بر آن داشت تا رشته پزشکی را رها کند و زندگی را به ادبیات مصروف دارد. "بردگی انسانی" Of Human Bondage (1915) که شاهکار او به شمار آمد، شرح حال معنوی و فکری اوست و اقبال بسیار به دست آورد. پیروزیهای پی در پی به موآم امکان داد که نقشه زندگی را بر حسب ذوق و سلیقه شخصی طرح کند، پس به سفر پرداخت، و از اروپا و خاور دور و امریکا دیدن کرد. در جنگ جهانی اول در خدمت سازمان سری به روسیه رفت و پس از جنگ در جنوب فرانسه اقامت گزید. سامرست موآم از تجربه‌های سفر و مشاهدات خویش در آثارش به طور فراوان سود جسته است. گاه بیش از آنکه انگلیسی باشد فرانسوی است. خود او گفته است که پیش از آغاز هرکتاب تازه "کاندید" اثر "ولتر" را از نو می‌خوانده است.

موام ابتدا به وسیله رمانهایش مورد پسند مردم قرار گرفت و بعدها نمایشنامه‌هایش نیز توانست جلب توجه کند. او مرد اجتماعی، بردبار، منتقد بی‌غرض و ناظر تیزبین دیوانگی‌های بشر بود، حساسیت خود را زیر نقاب طنز و شوخ‌طبعی می‌پوشاند و پیوسته به خاطر داشت که روزی پسربچه‌ای تنها و نازک دل و بعدها دانشجویی غربت‌زده، محجوب و الکن بوده است. وی مانند سایر داستان‌نویسهای بزرگ انگلستان همواره گرفتار مسائل مذهبی و اخلاقی بود. داستان "پرده منقوش"
The Painted Veil (1925) تقریباً موعظه است و "لبه تیغ" The Razor’s Edge (1944) ستایشی از عرفان آمیخته با زهد و ریاضت. معروفترین و محبوبترین داستانهای موآم عبارت است از: "ماه و شش پنی" The Moon and Six-Pence (1919) که از زندگی "گوگن" Gauguin نقاش معروف فرانسوی الهام گرفته است. "اشندن" Ashenden (1928) که برمبنای تجربه نویسنده، هنگامی که به عنوان مأمور مخفی انگلستان در جنگ جهانی اول خدمت می‌کرده، نوشته شده است. "کیکها و آبجو" Cakes and Ale (1930) که بعضی از مردان اهل ادب را در ورای چهره اشخاص داستان معرفی می‌کند. "کاتالینا" Catalina (1948) و مانند آن. نمایشنامه‌های موام بسیار سرگرم کننده و جالب توجه است. اما به سبب آنکه بیشتر در موضوعهای جاری زمان است، به دوام آنها اعتمادی نیست. بهترین نمایشنامه‌های موام عبارت است از: "لیدی فردریک" Lady Frederick (1912)، "پیشوایان ما" Our Betters (1923)، "انجمن" The Circle (1921)، "نامه" The Letter (1923) و مانند آن.

ویلیام سامرست موآم، Maugham, William Somerset

استادی موآم در نوع داستان کوتاه انکارناپذیر است. تعداد این داستانها بیش از آن است که بتوان از همه آنها نام برد و باید به "مجموعه داستانهای کوتاه"
The Collected Short Stories که در 1951 انتشار یافت، مراجعه کرد. چندین داستان کوتاه از این مجموعه به صورت نمایشنامه درآمده است. از مقاله‌های مشهور موآم یکی "تراز نامه" The Summing up است که در آن اندیشه‌ها و حاصل مطالعه‌ها و تجربه‌های شخصی را عرضه کرده و خود را نویسنده‌ای آزادمنش و عالم علم اخلاق و طرفدار اصول حکمت عملی نشان داده است. "دفتر یادداشت‌های یک نویسنده" A Writer’s Notebook (1949)، مجموعه یادداشت‌هایی است در پنج جلد قطور که در واقع یادداشت‌های شخص نویسنده است که به گفته خود او در اصل به پانزده جلد پرحجم می‌رسیده است و او از میان توده خاطرات و یادداشت و تجربه‌ها تنها چیزهایی را برگزیده است که بتواند ادراکی صحیح و کامل از متشکل گشتن اندیشه‌ها و روش کار و قدرت جهان‌بینی‌اش به دست دهد. یادداشتها خاصه برای کسانی که با رمانها و داستانهای کوتاه موآم آشنایند، از آن جهت جالب توجه است که کسانی را که نویسنده در طی سفر به آنان برخورده و حوادثی که او خود در آنها به سر برده و بعدها به صورت قهرمانی خیالی در داستانهایش گنجانده است، از خلال آنها می‌شناسند. در یادداشتهای موآم، خاصه در سالهای آخر که به 1944 می‌رسد، علاقه شدیدی به زندگی پرشور و رنگارنگ دیده می‌شود. علاقه به کشف و آموختن و پی بردن به اختلاطهای اسرارآمیز روح و سرنوشت بشری. موآم در برابر همه حوادث و برخوردها، وضع دانشمندی زیست‌شناس و همچنین مردی ماجراجو را به خود می‌گیرد تا بتواند به معرفت وسیعتری دست یابد، حتی می‌توان گفت طرز نگریستن او به تقدیر، همراه با معرفتی که از زندگی با آن همه تجربه‌های گوناگون به دست آورده، او را به نوعی فلسفه خاص رسانده است.

زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...