به بهانه انتشار خاطرات نسل آخر | اعتماد


چند ماهی است کتاب «خاطرات نسل آخر» جواد مجابی را نشر ثالث به صورت مجموعه‌ای 3 جلدی منتشر کرده و ظاهرا به شکل محدودی ارایه شده است. موضوع کتاب مقالاتی است که مجابی به عنوان شاعر، نویسنده و پژوهشگری پیگیر در حوزه‌های فرهنگ و هنر که عمری با هنرمندان مختلف محشور بوده درباره تعدادی از آنها نوشته است که به گفته خودش یا از آنها آموخته یا دوستی و خاطراتی از آنها دارد. این مقالات برای اغلب علاقه‌مندان به فرهنگ به خصوص نسل جوان می‌تواند جذاب باشد و زوایای جدیدی از زندگی و آثار این بزرگان را نمایان کند.

خاطرات نسل آخر» جواد مجابی

البته مجابی پیش از این نیز در کتاب‌های «سرآمدان هنر نو» و «نود سال نوآوری در هنر تجسمی ایران» نیز در مقالاتی که البته بیشتر سویه معرفی دارند به هنرمندان عرصه تجسمی پرداخته است. در جامعه ما معمولا به ندرت هنرمندان درباره سایر هنرمندان چیزی می‌نویسند. هر چند غالبا بازار اظهارنظرهای شفاهی و غیررسمی داغ است و معمولا هم در این‌گونه صحبت‌ها تمرکز بر ایرادات احتمالی و نقاط ضعف هنرمندان دیگر یا آثار آنهاست و بسیار کم از اهمیت هنر آنها سخن به میان می‌آید؛ اما در صحبت‌های رسمی مثل گفت‌وگوهای روزنامه‌ها و مجلات یا سخنرانی‌ها و مقالات و کتاب‌ها به دلیل ثبت و نشر آنها بسیار معدودند کسانی که فارغ از تنگ‌نظری‌ها و نان قرض دادن‌ها با نگاهی منصفانه به اظهارنظر یا نقد و بررسی هنرمندی دیگر(البته بیشتر در زمان حیاتش) بپردازند و بتوانند به دلیل آشنایی نزدیک‌تر با دنیای هنرمند و اثرش با نور تاباندن به زوایای کمتر دیده شده آنها، دریچه‌ای نو در بازشناخت هنرمندان راستین بگشایند. البته در مواردی نیز به دلیل به وجود آمدن دلخوری‌هایی که پس از انعکاس اظهارنظری پیش آمده، برخی از این کار پرهیز می‌کنند. البته روی دیگر سکه نیز این است که عموما هنرمندان چندان تحمل شنیدن نظرات منصفانه را نداشته و به رغم ذکر نکات مثبت با اندک اشاره‌ای به نقاط ضعف برآشفته و گوینده یا نویسنده را محکوم می‌کنند. به همین دلیل عموما اظهارنظرها یا بسیار کلی است یا در مورد درگذشتگان. البته کتاب‌هایی که به صورت مقاله‌هایی از هنرمندان درباره یک هنرمند(نظیر شناخت‌نامه‌ها) باشد، تعدادشان کم نیست خصوصا در دهه‌های اخیر درباره چهره‌های مهم فرهنگی، کتاب‌هایی منتشر شده اما کتاب‌هایی که در آنها مقالات یک هنرمند درباره سایر هنرمندان گرد آمده باشد تا آنجا که به یاد دارم، تعدادشان چندان زیاد نیست.

کتاب «حکایت آشنایی من با...» که شاید از اولین آثار منثور احمدرضا احمدی، شاعر نام ‌آشنای معاصر است، همان طور که از عنوانش برمی‌آید درباره هنرمندانی است که احمدی با آنها آشنایی و به آنها ارادتی دارد. او متونی را با نثر خیال‌انگیز و شعرگونه خود در این باب نوشته است. در آن کتاب احمدی به هنرمندانی چون فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، فیروز شیروانلو، مهدی اخوان ثالث، ابراهیم گلستان، آیدین آغداشلو، سهراب شهیدثالث، مسعود کیمیایی و... پرداخته است. این کتاب سال‌ها بعد در سال 95 با عنوان «بیست نامه و چهارده چهره برای واژگونی جهان» با افزودن نامه‌هایی به محمدعلی سپانلو، داود رشیدی، پرویز دوایی و... تجدید چاپ شد. احمدی در بخشی مربوط به اخوان می‌نویسد: «... در نخستین روزهای پاییز مهدی اخوان ثالث از جهان و از کنار ما به آینه بازگشت. سیب را به ما هدیه داد. اخوان سیبی را که از آسمان چیده بود در کنار پنجره‌ خانه‌های ما نهاد. شاید اگر فرصت داشت، سبدی از این سیب را به خانه‌ها می‌برد. اخوان به آینه به جهان دیگر رفت. آینه‌ای که عاریه نبود، آینه‌ای که سهم او بود...».

زنده‌یاد سیمین بهبهانی، بانوی شعر معاصر نیز در سال 78 در کتابی با عنوان «یاد بعضی نفرات» که جمع‌آوری مقالاتش درباره چهره‌های مطرحی چون منوچهر آتشی، هوشنگ ابتهاج، احمدرضا احمدی، مهدی اخوان ثالث، رضا براهنی، محمود دولت‌آبادی، احمد شاملو، هوشنگ گلشیری و... است با نگاهی شاعرانه احساس و نظراتش را بازگو می‌کند. او درباره ابتهاج می‌گوید:«... سایه تا مرز همزبانی به حافظ نزدیک شد و تا این حد نزدیک شدن به شعری از گذشتگان با حفظ خصوصیات و رویدادهای زمانه کاری است که من می‌دانم تا چه اندازه مشکل است و مستلزم توانی در حد توان سایه...» این کتاب با افزوده‌هایی در سال 86 نیز تجدید چاپ شد.

مورد دیگر کتاب «میم و آنِ دیگران» محمود دولت‌آبادی، نویسنده نام‌آشنای معاصر است که با نثر ویژه خود از کسانی چون جلال آل‌احمد، احمد شاملو، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، رضا براهنی و... نوشته است. او در بخشی از نوشته‌‌اش درباره براهنی آورده: «... بیان تصویری دکتر براهنی را چنین می‌بینم، مردی ایستاده زیر باران کلمات، در وزش بادی که اریب می‌وزد و کلمات را به سر و صورت و چشم‌ها و گردن و تمام تن او می‌چسباند تا در کلمات غرق می‌شود و همچنان در خیابان و کوچه و پیاده‌روها می‌رود تا به خانه برسد و بنشیند روی صندلی، پشت میز تحریر و آن کلمات را به زنجیر کشد روی صفحات سفید و بی‌پایان کاغذها، کاغذها، کاغذها...».

اما آیدین آغداشلو با اشرافی که به هنرهای مختلف دارد در برخی مقالات و گفت‌وگوهای خوشبختانه پرتعدادش که در قالب چندین کتاب نیز مجموع و چاپ شده‌اند به هنرمندان نیز می‌پردازد و در کنار خاطره‌نگاری، نگاهی تحلیلی نیز به ویژگی‌های هنرمندان و آثارشان دارد. او در کتاب «از خوشی‌ها و حسرت‌ها» درباره کمال‌الملک، فیروز شیروانلو، سهراب سپهری و در مقاله «رویای دم صبح» به عباس کیارستمی، مسعود کیمیایی، سهراب شهیدثالث، امیر نادری و بهرام بیضایی می‌پردازد. همچنین در کتاب «سال‌های آتش و برف» درباره سهراب شهیدثالث، علی حاتمی، ابراهیم گلستان، تئاتری از بهرام بیضایی و نقاشی‌های علیرضا اسپهبد می‌نویسد و در کتاب «گفتارها و گفت‌وگوهای دیگر» مقالاتی راجع به نیما، رضا ژیان و ابراهیم گلستان دارد. در کتاب «این دو حرف» نیز در مطالبی جداگانه به احمدرضا احمدی، هانیبال الخاص، کامران دیبا و... می‌پردازد؛ اما در کتاب «حرف آخر» عمده مقالات و گفت‌وگوهایش درباره هنرمندان عرصه‌های مختلف است و راجع به بهمن محصص، قباد شیوا، مرتضی ممیز، داریوش شایگان، جلال آل‌احمد و احمد شاملو و بسیاری دیگر اظهارنظر می‌کند. او در مقاله‌اش درباره شهیدثالث می‌نویسد:«... چنان مردم‌گریزی بود که حد نداشت، می‌توانست شبانه‌روزهای متعددی را در یک وجب جا سر کند، به یک نقطه خیره شود و ساعت‌ها فکر کند. بعدها بارها از خودم پرسیدم که چنان منزوی مردم‌گریزی چگونه می‌توانست آن نگاه تیز و نافذ و کاونده و آن قلب مهربانی را که برای همه درمانده‌ها سخت می‌تپید نیز به همراه داشته باشد و ندانستم و در نیافتم...».

لیلی گلستان، مترجم، نویسنده و گالری‌دار که به واسطه پدر از دوران نوجوانی با هنرمندان مطرحی آشنایی و دوستی داشته است، مجموعه مقالاتش درباره علی حاتمی، نعمت حقیقی، بهمن جلالی، احمد محمود، ابراهیم گلستان، عباس کیارستمی و... که به مناسبت‌هایی نوشته و چاپ شده بود را در کتاب «آنچنان که بودیم» مجموع و منتشر کرده است که خواندنی است. البته او در ادامه و در کتاب نفیس «مجموعه خصوصی لیلی گلستان» در کنار هر اثری که از هنرمندی در مجموعه‌اش آورده، یادداشت‌هایی کوتاه یا بلند هم ضمیمه کرده که عموما در اشاره به نحوه در اختیار گرفتن این آثار به هنرمندان نیز اشاراتی دارد. هنرمندانی چون سهراب سپهری، آیدین آغداشلو، محمد احصایی، پرویز تناولی، ابراهیم جعفری، ژازه تباتبایی، رضا مافی و بسیاری دیگر.

رضا کیانیان بازیگر مطرح سینمای ایران در مقاطعی مقالات و گفت‌وگوهایی در رابطه با بازیگری انجام داد که یکی به نام «ناصر و فردین» در قالب گفت‌وگوهایی بلند به دو بازیگر مطرح سال‌های قبل از انقلاب یعنی ناصر ملک‌مطیعی و محمدعلی فردین می‌پردازد و در کتاب «بازیگری در قاب» که آن هم حاصل گفت‌وگوهای او با هنرمندانی چون بهرام بیضایی، کیومرث پوراحمد، علیرضا زرین‌دست، محمود کلاری، عباس گنجوی و... است، تلاش دارد به دنیای خلاقه آنها(در رابطه با بازیگری) بپردازد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...