زمانی صداها از یک آغاز وُ رفاقت وُ عشق اسطوره‌ای حکایت می‌کردند وُ تصاویرِ رنگی و شاد دلِ همه را می‌ربودند، ولی امروزه سخنی شیرین‌تر از "مرگ" وُ قابی تلخ‌تر از تک رنگی و دلگیر یافت نمی‌شود. اگر بگویم نمی‌دانم، دروغ گفته‌ام. پس، اعتراف می‌کنم که با جریانِ این تیرگیِ ذهنیِ همه‌گیر آشنا هستم. اما به زعمِ جناب زرنگار علتِ مرگ را می‌نویسیم، نامعلوم. اشاره به وَنِ چروکیده‌ای‌ست که هفت خسته‌تر و درمانده‌تر از خودش را به سفری تقریباً کوتاه می‌برد تا در جاده‌ی خاکی و کویری مرهم هم شوند؛ هفت آدم با نقش‌هایِ متفاوت اجتماعی‌.

فیلم ِعلت مرگ؛ نامعلوم

در واقع، این تنها صورتِ داستان است که خودِ موضوعِ سفر خوشی‌ست وُ رویدادها و وقایع غیرقابل انتظار، حقایقِ تلخ این مسیر‌. در ادامه، با تماشای این صحنه‌ها می‌توان چنین برداشت و تفسیری را برشمرد؛
1-این فیلم به‌خوبی و به‌سادگی توانسته چشمان مخاطب عصر سرمایه‌داری را در یک زمان بر دو اصلِ اساسی یعنی طبیعتِ واقعی _بیرونی و طبیعت درونی_ تمایلاتِ انسانی متمرکز کند؛ منظره‌کویری، خشک وَ بی‌روح وُ طمع، تشنگی و گرسنگیِ نهان و آشکارِ آدمی. دو زمینه‌ی متناسبی که ذهن هر فردی را به سویِ مسئله‌ای اندوهگین سوق می‌دهند.

۲-برگزیدنِ افراد با شغل‌ها و توانایی‌های گوناگون از جمله راننده، بانویِ خانه‌دار، مهندس، بانویِ پرستار، کارمند، قاچاقچی و فردی سابقه‌دار. این هفت نفر به‌عنوان یک اجتماعِ کوچک در جامعه‌ای به‌نامِ وَن نشسته‌اند که مدارک تحصیلی وُ سطح و رتبه‌ی کاری آنها در حلِ پیچیدگی‌ِ رخدادِ مربوطه کاربردی نداشته است. به عبارتی، طناب‌ِ اتصال ارتباطیِ آنها طرز تفکر و جهان‌بینی و از همه مهمتر، تجربیات شخصی و هراس‌ها و اضطراب‌های زندگانی بوده است‌.

۳-آحادی که فقط مسافرِ راه نیستند، بلکه هر کدام به‌نوعی از پیوستن و ماندن و همراه بودن در فرارَند (هستند). زن و شوهر جوان و مستعدی که در فکر مهاجرت به سر می‌برند، سابقه‌داری که آزادیَش را به رفاقت فروخته، راننده‌‌ی دل‌خسته‌ای که جز زبان محبت و سادگی و عشق نیاموخته و برای گذراندن زندگی می‌راند و می‌سوزد، بانویِ اشاره‌دانی که بی‌زبانیَش سبب انتخاب محدود او شده است، کارمندِ مضطربی که زندگیش را مریضی و بی‌پولی و طمع فرا گرفته وُ تکلیفِ قاچاقچی هم که مشخص است. در حقیقت، هر کدام برهانی برای خنجر زدن به یکدیگر دارند تا شعور اجتماعی و وضعیت‌هایِ اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی را به پرسش‌ بکشانند.

۴-کدر بودنِ خودِ جسد در مقام یک ابژه که می‌توان آن را به فراموشی و زوال انسانیت تشبیه نمود. دورانی که با تشابهاتِ معضلاتی از جمله اقتصادی باعث شده است تا دیگر صداقت، شرافت، دخالت‌هایِ صحیح و زمان‌مند، رحم و مروت کسی برای دیگری ارزشِ درخوری نداشته باشد.

۵-شاید نقطه‌ی عطف و ارزشمند این فیلم همان پژوهشگری و پرسش‌‌گری باشد. به عبارت دیگر، رسالت یک محقق در "مسیر" و "روشِ یافتن راه‌حلی" برای موضوع مطرح شده است‌. این فیلم با کنار هم قرار دادنِ ارگان‌ها و نقش‌های مختلف اجتماعی نشان داده است که تربیتِ پایه/خانوادگی، محیطی و تجربیات شخصی برای "ادراکِ شرایطِ یکدیگر و ایجاد هم‌دلی" از داشتنِ تحصیلات دانشگاهی و القابِ متنوع مهمتر است. با توجه به دیالوگ‌ها و حضورِ هر کدام از بازیگران خواهیم دریافت که چگونه آنها با قرارگرفتن در "یک وضعیتِ بحرانیِ مشابه" چُنین سرگردان و ویران شده‌اند وُ نمی‌توانند تفاوت‌های هم را بپذیرند وُ هر یک نگران خود هستند.

۶-با بیانی واضح‌تر، خواندن و نوشتن و دانستن صرفِ مطالب رمز گشایش نیست. برای برطرف‌نمودن هر مسئله و موضوعی باید در ابتدا شرایطِ عاملان را درک نمود و فهم کرد، سپس به خود پدیده و بستر پرداخت و در نهایت استراتژیِ حتی محدودی در پیش گرفت. البته ذکر این نکته حیاتی‌ست که وضعیت‌های غیرمنتظره دشواری‌ها و پیامدهای خودشان را دارند و آدمی به هرگونه استرس و حیرانی دچار خواهد شد. اما در ابتدا این درک و شعورِ فردی‌ست که می‌تواند بستر و فرصتی از پیوندهای اجتماعی ‌و شعور جمعی را برای کشفِ روشی به جهت حلِ موضوع فراهم کند.

۷- یک خوش‌فکریِ دیگر در این داستان، در نظر گرفتنِ رویکرد فمینیستی و اشاره به پیچیدگی‌های عاشقانه و رها شدن یک طرف از سوی دیگری‌ست (هم مرد و هم زن) که در پسِ مشکلات عدیدِ اقتصادی و اجتماعی در جریان است‌‌. در این فیلم سه بانو در هیئت و هیبت گوناگون ایفای نقش کرده‌اند که هر سه به‌نوعی باید در ادامه‌ی زندگی خود چشم‌انتظار بمانند‌. گاهی خود انتخاب می‌کنند وُ گاهی، بایدهایِ ناجور و ناسازگارِ زندگی عاطفی آنها را به گوشه‌ای پرت می‌کند. به بیانی دیگر، این داستان باعث شد تا با زاویه‌ای از نگرانی‌ها و آشوب‌هایِ درونیِ هم مردان و هم زنان در پیوندی احساسی آشنا شویم، وَ به ما یادآوری کند که "مرگ" فقط به کالبد بی‌جانِ در خاک نیست، بلکه کُشتنِ امیدِ جوانان به‌نوعی مُردنِ پیش از موعد است.

به‌طور کلی؛ دردِ بی‌پولی مانندِ سوز و شور لیبیدویی وُ جنسیِ فرویدی در عصرِ سرمایه‌داری با دو حقیقتِ تلخ مصرف‌گرایی و فراوانیِ توخالی و تکرارهایِ بدونِ اندیشه جولان می‌دهد. ما مجهول نبودیم، بلکه به دست هم خفه و خوار و غریبِ در خاک شدیم وَ با نقابی مظلومانه برای روحِ یکدیگر فاتحه می‌خوانیم؛
بسم‌الله و "نَفَر وُ کَفَنِ بعدی"...

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...