وقتی درباره‌ی سینما به عنوان «صنعت سرگرمی» حرف می‌زنیم؛ از چه حرف می‌زنیم؟!
شرکت فیلمسازی «مارول» [Marvel]، تنها برای تولید سه‌گانه‌ی «مرد آهنی» [Iron Man] طی هفت سال، در حدود پانصد میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرده است؛ معادل «بیست» برابر کل بودجه سازمان سینمایی ایران در سال آخر پروژه [1392]. و فروش این سه فیلم فقط در گیشه‌ها، چیزی در حدود 2.5 میلیارد دلار، معادل «سیصد» برابر کل فروش سینماهای ایران در همان سال است.

از سال 1963 _ زمان انتشار اولین نسخه‌ی کاغذی مرد آهنی اثر استن لی [stan lee] _ تا نمایش اولین تریلر سینمایی‌ مرد آهنی، 45سال دانش، تلاش، تجربه و میلیون‌ها چند سنتی! حاصل از فروش تک نسخه‌های کوچک «کمیک استریپ» فاصله است. دقت در این پروسه نشان می‌دهد که دلارهای «دولتی» در این بازار بزرگ، تقریبا هیچ سهم مستقیمی ندارند.
مارول تا امروز بیش از 25 فیلم بزرگ سینمایی تولید و پخش کرده است.

گوشه‌هایی از مرد آهنی 3 ببینید با بازی رابرت داونی جونیور:

مرد آهنی 3 | استن لی | شان بلک 2013 م.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...