صد و شصت و نهمین شماره از ماهنامه «آزما» با عکس روی جلد فرزان سجودی منتشر شد.

فرزان سجودی و ژان میشل فرودون در آزمای 169

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این شماره با یادداشت هوشنگ اعلم - سردبیر مجله - با عنوان «چه می‌توانم نوشت!» و یادداشت ندا عابد – مدیرمسئول مجله- با عنوان ««موضوع» در دست بررسی است» درباره پارگی یکی از تابلوهای کمال‌الملک در کاخ گلستان آغاز می‌شود و در ادامه بخش «اندر احوالات» با مطالب کوتاهی درباره یدالله رویایی، گودار و مجله یغما آمده است.

«کافه بلدیه و غروب‌های پیچیده در عطر اقاقیا» نوشته هوشنگ اعلم و «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل!»(چرا ادبیات کودک و نوجوان ما جهانی نشده است؟) نوشته زهره نیلی در بخش گزارش درج شده است.

پرونده نخست این شماره به «فرزان سجودی» با عنوان «فرزان سجودی؛ فرزانه‌ای در نشانه‌شناسی» اختصاص دارد که با این مطالب همراه است: «آشنای سال‌های دور»، «از لوله‌ی ۵/۲، با یک زانویی تا حلقه‌ نشانه‌شناسی» گفت‌وگو با فرزان سجودی، «در ستایش مترجم» نوشته شوکا حسینی، «فرزان سجودی: منتقد آیکنوکلاستیک» نوشته امیرعلی نجومیان، «رویکرد انتقادی در نشانه‌شناسی» نوشته سیدعلی‌اصغر سلطانی، «سقراط‌ ‌وار در راه حقیقت» نوشته محمدهاشمی و «جای خالی سلوچ؛ برزخ گفتمانی» گفت‌وگو با متن.

«ساکت! داریم آدم می‌کُشیم!» گفت‌وگو با استفان اودوان روزو با ترجمه ناصر فکوهی، «راه سختی به نام عشق حقیقی» گفت وگو با آلن دوباتن در بخش گفت‌وگو این شماره از «آزما» چاپ شده است.

همچنین در بخش «در حوالی صحنه» نیز به نمایش «پدر» پرداخته شده است.

در پرونده دوم «آزما» نیز به ژان میشل فرودون سردبیر سابق کایه دو سینما و لوموند پرداخته شده و در این بخش این مطالب منتشر شده است: «دیر رسیدم، اما رسیدم» از مهگان فرهنگ، «سینمای کودک، امیر نادری و دیگران» گفت‌وگو با ژان میشل فردون، «مردی با نقش‌های جذاب بسیار» از پارسا گندمی کال و «سینما، قصه، انسان» از رباب خمیس.

شعرخودمان، داستان ایرانی، داستان خارجی و پیشخوان کتاب از دیگر بخش‌های این مجله هستند.

شماره ۱۶۳ ماهنامه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی «آزما» با صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی ندا عابد در ۷۴ صفحه و با قیمت ۵۰ هزارتومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...