کیومرث پوراحمد کارگردان مطرح سینما و تلویزیون صبح روز چهارشنبه 16 فروردین‌ماه در سن 74 سالگی درگذشت. ظاهرا پوراحمد، آخرین روزهای زندگی‌اش را در شهرک ساحلی بندرانزلی گذرانده است. چند ساعت بعد از اعلام خبر درگذشت او، خبر شوکه‌کننده دیگری منتشر شد. دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان گیلان اعلام کرد که بازپرس ویژه قتل در محل حاضر و با بررسی‌های اولیه نظر بر خودکشی این کارگردان سینما داشته است.

کیومرث پوراحمد

کیومرث پوراحمد 25 آذر ماه سال ۱۳۲۸ در نجف‌آباد اصفهان متولد شد. او دانش آموخته رشته کارگردانی بود و همیشه در گفت‌وگوهایش مطرح می‌کرد که علاقه وی به کارگردانی از دوران جوانی شکل گرفته است. پوراحمد در یکی از مصاحبه‌های خود درباره شروع کارش گفته بود: «در دوره‌ای برای کار به روزنامه اطلاعات رفتم که جواد مجابی سردبیر بود، در همان دوره‌ای که فریدون جیرانی هم در این روزنامه کار می‌کرد و رسول صدرعاملی در بخش حوادث بود. همکاری من با این روزنامه درست زمانی بود که می‌خواستم فیلم بسازم. در همان دوره‌ها (سال 1363) فیلمنامه «تاتوره» را به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برده بودم که بعد از ۱۳ بار اصلاح تصویب شد. یادم می‌آید با محمدمهدی دادگو سر جوی‌های محوطه موزه سینما با هم قرارداد بستیم و اولین فیلم بنیاد سینمایی فارابی را من ساختم.»
البته «تاتوره» اولین فعالیت سینمایی این کارگردان نیست. پوراحمد فعالیت خود را با نقدنویسی به‌خصوص در ماهنامه فیلم شروع کرده بود و پیش از آن در سال ۱۳۵۳ با دستیاری در مجموعه تلویزیونی «آتش بدون دود» وارد این حرفه شد.

این کارگردان می‌گفت به واسطه برادرش با سینما آشنا شده و چندباری با او به سینما رفته و فیلم‌های «عروس فراری»، «آقا جنی شده» و «اسپارتاکوس» را دیده است و با دیدن فیلم «اسپارتاکوس» دریچه دیگری از سینما به رویش باز شده که دائما از خودش می‌پرسید این فیلم‌ها را چگونه می‌سازند و این تصاویر را چگونه کنار هم قرار می‌دهند.

قصه‌هایی که پوراحمد را مشهور کرد
«تابستان سال آینده»، «باران»، «تاتوره»، «بی‌بی ‌چلچله»، «آلبوم تمبر»، «گاویار»، «لنگرگاه»، «شکار خاموش»، «قصه‌های مجید»، «شرم»، «صبح روز بعد»، «سفرنامه شیراز»، «نان و شعر»، «به خاطر هانیه»، «خواهران غریب»، «سرنخ»، «شب یلدا»، «گل یخ»، «نوک برج»، «اتوبوس شب»، «پرانتز باز»، «۵۰ قدم آخر»، «کفش‌هایم کو؟»، «تیغ و ترمه»، «پرونده باز است» آثاری هستند که پوراحمد از سال ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۱ آنها را کارگردانی کرده بود. او در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود که همه فیلم‌هایش را دوست دارد اما «شب یلدا»، «اتوبوس شب»، «خواهران غریب»، «به خاطر هانیه» و «قصه‌های مجید» برایش محبوب‌تر هستند.

پوراحمد جای دیگری گفته بود «شب یلدا» داستان زندگی خودش است و به این شکل ساخته شده که خودش پلان به پلان، نقش‌ بازی می‌کرد و محمدرضا فروتن آن را تکرار می‌کرد. او همچنین گفته بود: «این کار به شکلی صورت گرفت که وقتی مادرم در اصفهان فیلم را دیده بود کاملا متوجه شده بود که زندگی خودم است زیرا حرکات و نحوه بیان محمدرضا فروتن درست مثل من بود که بلافاصله به من زنگ زد و گفت کیومرث تو واقعا خودت را یک سال در خانه حبس کرده بودی و به ما نگفته بودی.»

البته پوراحمد را بیشتر از هرچیزی به واسطه مینی سریال «قصه‌های مجید» می‌شناسند. او با این اثر مخاطبان نوجوان و بزرگسال زیادی را با خود همراه کرد. مادرش پروین‌دخت یزدانیان هم در نقش بی‌بی قصه‌های مجید حضور داشت.
پوراحمد درباره انتخاب مادرش برای ایفای نقش بی‌بی در «قصه‌های مجید» گفته بود: «داستان به این شکل بود که ما خانه و مهدی باقربیگی (مجید) را انتخاب کرده بودیم و فقط بازیگر نقش بی‌بی مانده بود. مادر من برای انتخاب نقش بی‌بی با همسایه‌ها و خانم‌های مُسن صحبت می‌کرد و ما از آنها تِست بازیگری می‌گرفتیم. یادم می‌آید یک روز یکی از خواهرانم به من گفت تو سراغ خانم‌های معمولی خانه‌دار می‌روی، مادر خودمان هم این خصوصیات را دارد، چرا از او برای این نقش استفاده نمی‌کنی؟ اینها در حالی بود که مادر من عاشق سینما بود؛ هفته‌ای دو سه بار به سینما می‌رفت، همه سریال‌های تلویزیون را می‌دید و در آشپزخانه‌اش یک رادیو داشت که دائم قصه‌ها را گوش می‌کرد، کتاب زیاد می‌خواند و کتاب قصه‌های مجید را هم چندبار خوانده بود. یک دوربین وی‌اچ‌اس کوچک داشتیم، مادرم را به خانه‌ای که انتخاب کرده بودیم به همراه مجید بردیم و به او گفتم قصه خواب‌نما را بگوید و ما فیلمبرداری کردیم و متوجه شدم که مادرم برای این نقش بسیارخوب است و به این شکل بود که بی‌بی قصه‌های مجید انتخاب شد.»

مستندهایی درباره زندگی پوراحمد
مستند «با کیومرث پوراحمد» سال ۸۳ با همکاری گروه روایت فتح برای شبکه دو سیما ساخته شد. کارگردانان این مستند سجاد آوینی و اردلان آشوری و تهیه‌کننده‌ آن حبیب والی‌نژاد هستند. این مستند سه فصل از زندگی این کارگردان را مورد بررسی قرار داده. از دوران کودکی تا نوجوانی، فیلمسازی و مشخصات فیلم‌های پوراحمد و نقطه‌نظر و دیدگاه او درباره‌ سینمای ایران.
مستند «کودکی نیمه‌تمام» ساخته مهدی اسدی اثر دیگری است که درباره زندگی کیومرث پوراحمد ساخته شد. «کودکی نیمه‌تمام» یک مستند اتوبیوگرافیک است و رویکرد آن شرح زندگی و آثار این فیلمساز از زبان خودش، اقوام و دوستانش است و همچنین به شیوه کار پوراحمد در فیلمسازی نیز توجه دارد.
در مستند دکوپاژ هم که به موضوع زندگی و آثار کارگردانان سینمای کشورمان می‌پردازد یک قسمت به زندگی و آثار کیومرث پوراحمد اختصاص داده شده است.

پوراحمد و رفاقت با شهید آوینی
«مرتضی و ما» مستندی است که کیومرث پوراحمد درباره شهید مرتضی آوینی ساخته است. این مستند در سالی که ساخته شد بسیار مورد توجه خانواده این شهید قرار گرفت. پوراحمد در گفت‌وگویی که سال ۹۵ با ایرنا داشت درباره ماجرایی که باعث شد این مستند را بسازد گفته بود: «من مرتضی آوینی را نه می‌شناختم و نه دیده بودم. وقتی سوره را روی دکه روزنامه‌فروشی‌ها می‌دیدم اصلا نگاه نمی‌کردم، یعنی رویم را برمی‌گرداندم، این‌طوری بود! سیدمرتضی آوینی فیلم «سفرنامه شیراز» من را دیده بود، کتاب عبور از خط را برای من فرستاد و یک یادداشت خیلی مهرآمیز و زیبا صفحه اول آن کتاب برای من نوشته بود. این مهرورزی باعث شد که من یک شاخه گل مریم خریدم و به دیدن مرتضی در دفتر سوره رفتم. گل را که به او دادم، گفت گل مریم را بیشتر از هر گلی دوست دارد چون اسم همسرم مریم است. سه چهار ساعتی با هم نشستیم و گپ زدیم. در مواردی هم نظرگاه‌های ما خیلی متضاد و متناقض بود اما مرتضی آوینی هرگز لبخند از لبانش دور نشد و نه خشمگین شد و نه رگ گردنش زد بیرون. خیلی سعه‌ صدر داشت. خیلی خیلی. و همین سعه صدر و زلال بودنش مرا مجذوب او کرد و خیلی دوستش داشتم.»

پوراحمد درمورد شهادت مرتضی آوینی گفته بود: «قبل از شهادتش یک دوره داور جشنواره فجر بود. بعد از شهادتش جمال امید گفته بود که او بهترین داور ما در تمام این سال‌ها بوده و باید یک فیلم درموردش ساخته شود تا در جشنواره بعدی نشان دهیم. ظاهرا به خانواده‌اش می‌گویند یعنی به برادر و همسرش. آنها هم می‌گویند پوراحمد! حالا چرا؟ یک ویژه‌نامه‌ بعد از شهادتش درآمد که دوستانش مطالب مفصلی درموردش نوشته بودند و من که ارتباطم با او خیلی محدود بود فقط یک ستون درباره‌اش نوشتم. درباره همان خلوصی که از او دیده بودم و همسر و برادرش گفتند که تحت‌تاثیر همین ستون کوتاه من قرار گرفته بودند و گفته بودند پوراحمد فیلمش را بسازد. گفتم: مرتضی آوینی وجوهی دارد که من نمی‌فهمم، فقط وجه سینمایی او را می‌فهمم و قبول دارم و فقط درمورد این وجه او فیلم می‌سازم. آن‌ها هم قبول کردند. گفتم: آهنگ بنان می‌خواهم بگذارم، صدای شجریان می‌خواهم بگذارم. مشکلی نداشتند. به‌هرحال مستند «مرتضی و ما» ساخته شد.»

فرهیختگان

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...