انتشارات کتاب نیستان نسخه صوتی «صید قزل‌آلا در بالادست رودخانه کودور» نوشته فاضل اسکندر را با صدای مرضیه رحماندوست منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم‌، «صید قزل‌آلا در بالادست رودخانه کودور» عنوان مجموعه‌ای از هشت داستان کوتاه از فاضل اسکندر است. نویسنده اهل آبخاز که بخش زیادی از عمر خود را در مؤسسه ادبی معتبر ماکسیم گورکی در مسکو تحصیل و بیشتر از هر چیز به معرفی فرهنگ و زندگی منطقه قفقاز پرداخت و به همین خاطر آثار ادبی خود را نیز به زبان روسی تألیف کرد و در کنار آن با همین موضوع به روزنامه‌نگاری نیز پرداخته است.

اسکندر در دهه 1960 در زمره نویسندگان سرشناس منظقه آبخاز به شمار می‌رود که به سیاست‌های اقتصادی لیسنکو و خروچف در زمینه کشاورزی اعتراض می‌کند و با خلق داستان‌هایی با تم محیط زیستی اعتراض می‌کند. با این همه بخش مهمی از زندگی ادبی او صرف خلق داستان‌هایی شده است که بیشتر از هر چیز شیوه و مسلک زندگی روستایی و فئودالی در منطقه آبخاز را به نمایش می‌کشد، زندگی‌ای که او یکی از مهم‌ترین نمادهای آن است.

در داستان‌های اسکندر در این مجموعه نیز کمابیش می‌توان ریشه‌های علاقه شدید او به سرزمینی که به ناچار و پس از اخراج خانواده‌اش در سال 1938 از ایران به دلیل سیاست‌های مهاجرتی استالین درباره اقلیت‌ها در منطقه قفقاز موطن او شده است به چشم می‌خورد. او نه به عنوان رانده شده از سرزمین مادری که به عنوان فردی که زیست‌بومش در جغرافیایی تازه و با جبر حاکمان آن آغاز شده است، لحظه‌ای از پیشنهادهای رندانه و اعلام مخالفت با وضعیت جاری در این منطقه دست برنمی‌دارد.

داستان‌های کوتاه او در این مجموعه را شاید نتوان داستان‌هایی انتقادی به معنای تام و تمام دانست اما تمامی آنها با شخصیت‌های شکل گرفته است که زندگی در شرایط کمونیستی و سوسیالیستی را برنمی‌تابند و سعی در اصلاح آن دارند و یا به نقد افراد و سیستم‌های زیستی می‌پردازد که در این ساختار تازه استحاله شده‌اند و برای خود هویت و آینده‌ای مستقل، پویا و قابل لمس و حس متصور نیستند. در این مجموعه که پیش روی شما است نگاه انسانی اسکندر و توجه به ساختارهای زیستی شکل‌دهنده به زندگی انسان‌ها در منطقه قفقاز و معرفی آنها با اصول زندگی در جامعه سوسیالیستی شوروی سابق مورد توجه و نقد و نگاه جدی او قرار گرفته و با رگه‌هایی از طنز برای مخاطب آمیخته شده است که همین مسئله بر خوانش و جذابیت آنها افزوده است.

انتشارات کتاب نیستان نسخه صوتی این کتاب را با صدای مرضیه رحماندوست منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...