قدیم‌ترها وقتی خانه‌ی کسی را دزد می‌زد، صاحبخانه معمولا می‌گفت: دزد «احتمالا» آشنا بوده! حالا اما درباره‌ی بحران جهانی اقتصاد و «جیب خالی ما» با قطعیت بیشتری می‌شود گفت: دزد «یقینا» آشناست!
بانک‌های ما کپی دست چندم و ناقصی از بانک‌های دنیای سرمایه‌داری ست؛ با این تفاوت عمده که در این تقلید ناشیانه، ما هنوز نمی‌دانیم که یک بانک، مرکزِ سرمایه‌گذاری ست یا شرکت خدماتِ اعتباری یا صندوقی برای وام‌های بهره‌ایِ خرد و کلان؟! بانک‌های ما ملغمه‌ای ست از همه‌ی اینها و هیچ کدام‌شان!
گرچه در هدفِ اصلی که کسب سود بیشتر در زمان کمتر برای صاحبان بانک است؛ به شدت با مشابه‌های آمریکاییِ خود در حال رقابتند. و چه رقابت کثیفی.

مستند «توطئه داخلی» [Inside Job 2010] در عرض صد دقیقه‌ به شما نشان می‌دهد که چند موسسه‌ی مالی، با همراهی دانشگاه و دولت! چگونه منابع مالی میلیون‌ها نفر را غارت و اقتصاد جهان را زمینگیر کردند:


توطئه داخلی | Inside Job | چارلز فرگوسن 2010 م.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...