آر. اُ بلچمن، کاریکاتوریست آمریکایی زندگی ازرا پاوند [Ezra Pound] را با کاریکاتور به تصویر کشیده است.

اِزرا پاوند [Ezra Pound]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، ازرا پاوند نویسنده آمریکایی ایرلندی‌الاصل و از شاعران مهم قرن بیستم است. در انگلیس پیشگام نهضت تصویرگرایی بود و در مجله شعر فعالیت کرد. در دوره جنگ جهانی دوم باورهای موسولینی در ایتالیا را پذیرفت و از هیتلر حمایت کرد. در طی جنگ جهانی دوم دولت ایتالیا به او پول پرداخت می‌کرد تا در انتقاد از ایالات متحده صحبت کند.
پس از جنگ جهانی توسط آمریکایی‌ها دستگیر شد و سپس به مدت دوازده سال در واشنگتن در یک بیمارستان روانی نگهداری شد. در نهایت با تلاش نویسندگان آزاد شد و به ایتالیا بازگشت و همان‌جا از دنیا رفت.

روایت کاریکاتوریست نیویورک‌تایمز را ببینید:

ازرا پاوند
ازرا پاوند عاشق کلمات بود. در سال 1901 و به عنوان یک نوجوان در دانشگاه پنسیلوانیا 9 زبان خارجی را آموخت.

ازرا پاوند
یکی دیگر از علایقش شعر بود. در سال 1908 به لندن، مرکز دنیای انگلیسی‌زبان ادبیات نقل‌مکان کرد.

ازرا پاوند
به صورت دائمی برای مجله شعر کار می‌کرد و رابرت فراست را کشف کرد و موجب پیشرفتش شد. (رابرت فراست شاعر آمریکایی است که شعرهایش قبل از انتشار در ایالات متحده در اختیار خوانندگان انگلیسی قرار گرفت.)
با تی. اس. الیوت بر مجموعه «علف هرز» کار کرد و همین موضوع سبب شد الیوت لقب «سازنده بهتر» را در شعرش به پاوند اختصاص دهد.

ازرا پاوند
در سال 1924 به ایتالیا نقل‌مکان کرد. وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد پیشنهاد داد که در رادیوی دولت فاشیست سخن بگوید.پاوند که معتقد بود رباخواری موجب جنگ شد و با لحن تندی سخنان ضدیهودی بیان کرد.

ازرا پاوند
در پایان جنگ به خیانت متهم شد و به دارالمجانین مجرمین فرستاده شد.

ازرا پاوند
در سال 1958 آزاد شد، به ایتالیا بازگشت. در دهه آخر زندگی‌اش سکوت اختیار کرد و انگار کلمات به او خیانت کردند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...