سی و سومین شماره مجله ادبی «چامه» ویژه فیض شریفی، شاعر و منتقد ادبی منتشر شد.

سی و سومین شماره مجله ادبی «چامه»

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، چامه‌ی این شماره با چند شعر تازه از محمدباقر کلاهی اهری، شاعر برگزیده‌ی شعر فجر سال پیش آغاز شده است. گفت‌وگوی اصلی این شماره به فیض شریفی اختصاص دارد. او در بخشی از مصاحبه‌اش با صادق رحمانی چنین گفته است: «روزی در نمایشگاه کتاب شیراز، با منصور اوجی، کتاب «‌تا نظم هندسی واژه‌ها»ی حقوقی را خریدیم. حقوقی در این کتاب به یکی از شعرهای اوجی اشاره کرده بود و آن را شعری موفق جلوه داده بود. من این کتاب خوب را به دقت خواندم و حدود ۱۰ صفحه، ایرادهایش را برای ایشان نوشتم و فرستادم. استاد حقوقی با من تماس گرفت و خاضعانه گفت. «شما در ادبیات استخوان خرد کرده‌اید، من در چاپ بعدی این نقص‌ها را برطرف می‌کنم، کاش شما شعر زمان ما را ادامه می‌دادید.‌»

دو گفت‌وگوی دیگر نیز در چامه‌ی این شماره آمده است: گفت‌گوی علی عظیمی‌نژادان با دکتر نصرالله پورجوادی درباره سرچشمه‌های عرفان در شعر و گپ و گفت «چامه» با النا رودیکا ایله‌آ درباره‌ی کتاب تازه منتشرشده‌ی «خال هندو» پژوهشی در شعر سبک هندی. این کتاب با مقدمه‌ی سیدمهدی طباطبایی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، در انتشارات سوره‌ی مهر چاپ شده است.

در بخش داستان این شماره از «چامه»، دو داستان به نام‌های «نصف روز» و «جواب نه است» از نجیب محفوظ، نویسنده‌ی مصری، با ترجمه‌ی راحله بهادر آمده است. مجتبی صفوی با داستان «روزی شبیه روزهای دیگر»، رؤیا علاءالدینی با «رنگ‌های نه‌این‌جهانی» و جلال مظاهری با «مرخصی» تازه‌های داستان کوتاه خود را منتشر کرده‌اند. مسئولیت کارشناسی داستان بر عهده محمدجواد جزینی است.

در بخش شعر، محمدرضا روزبه، مسعود میری، اکبر قناعت‌زاده، پیمان نوری، مرتضی آل‌کثیر، حسین خسروی،حسین شنوایی، حسن فرخی، مسعود فرح، مهدی باقری حسنی، کلارا مشهور، گالیا توانگر، هومان مهرآذین، کوثر شیخ نجدی، حنظله ربانی و بهروز کمایی، تازه‌ترین شعرهای خود را به «چامه» سپرده‌اند. چند شعر منتشرنشده از مژده پاک‌سرشت در بخش شعر پایان آمده است. دبیری بخش «شعر زمان» بر عهده‌ی ضیاءالدین خالقی است.

در بخش ادبیات و ترجمه: آثاری از شاعران و نویسندگان کشورهای دیگر منتشر شده است. موسی بیدج به ترجمه‌ی شعرهای فؤاد آل‌عواد و کریم چخیور پرداخته است. شعرهای غازی القصیبی را عباس نادری ترجمه کرده است. اسکندر صالحی با مقاله‌ی «تفسیر ابن سینا از فن شعر ارسطو» و سعید یوسف‌نیا با مقاله‌ی «بیدل و فروغ؛ سیر مراتب باطنی در شعر و زندگی» میهمان چامه‌ی این شماره بوده‌اند. ضیاءالدین خالقی به معرفی دو مجموعه شعر «وادی‌های شور» اثر احمد جلیلی و «از لاهوتی تا فرانو» نوشته‌ی کروب رضایی پرداخته است.

شماره آینده چامه در فصل تابستان منتشر خواهد شد و به زمانه، زندگی و آثار محمدرضا عبدالملکیان شاعر مطرح پرداخته خواهد شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...