پولاد امین | شهروند


بی‌بی‌سی با نظرسنجی از 206 کارشناس تلویزیونی از 43 کشور مختلف جهان صد سریال برتر قرن 21 را معرفی کرد. طبق این نظرسنجی سریال «شنود» [The Wire] عنوان برترین سریال تلویزیونی قرن 21 را به دست آورد. درام جنایی تحسین‌شده‌ای از دیوید سیمون که تاکنون توسط منتقدان بسیاری یکی از بزرگ‌ترین سریال‌های تلویزیونی دوران توصیف شده‌ و حالا در نظرسنجی بی‌بی‌سی نیز بالاتر از سریال‌های پرمدعا و جهان‌گیری چون «برکینگ بد» [Breaking Bad] و «بازی تاج و تخت» در رتبه اول جای گرفته است.

صد سریال برتر قرن به انتخاب بی بی سی

بعد از «شنود» اما سریال‌های «مد من» [Mad Men] و «برکینگ بد» قرار گرفته‌اند که اولی یک درام آمریکایی درباره یک بنگاه تبلیغاتی در خیابان مدیسون نیویورک دهه ۱۹۶۰ است که از زمان پخش به این سو همواره مورد استقبال قرار گرفته و از جمله ۱۶ جایزه امی و ۴ جایزه گلدن‌گلوب برده و دومی هم یکی از جهانی‌ترین سریال‌های سال‌های اخیر درباره یک معلم شیمی رو به موت که تصمیم می‌گیرد تا پیش از مرگ، خانواده‌اش را با ساخت شیشه به ثروت برساند و با این کار به طرزی افسارگسیخته شروع به بالا رفتن از نردبان سلسله مراتب گروه‌های جنایتکار کرده و تبدیل به یکی از سران مافیای موادمخدر می‌شود.

در رده‌های چهارم و پنجم نیز شاهد حضور سریال‌های «فلیبگ» [Fleabag] و «بازی تاج و تخت» هستیم که در این میان حضور «فلیبگ» شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد. یک کمدی تلخ انگلیسی که به شوخی‌های غیرعوامانه‌اش معروف بود و حالا اما در فهرستی که شماری از بهترین سریال‌های سال‌های اخیر از قبیل «پیکی بلایندرز» [Peaky Blinders] در آن غایبند و حتی در فهرست صد سریال برتر هم جای نگرفته‌اند، در جایگاه چهارم محبوب‌ترین‌ها نشسته است.

«می‌توانم نابودت کنم» [I May Destroy You]، «بازماندگان» [The Leftovers]، «آمریکایی‌ها» [The Americans]، «اداره» [The Office] و «وراثت» [Succession] نیز پنج سریالی هستند که در فهرست 10 سریال برتر قرن 21 در جایگاه‌های ششم تا دهم نشسته‌اند. سریال‌هایی که هرکدام در مراسم و جوایزی دیگر نیز درخشیده‌اند: «می‌توانم نابودت کنم» به عنوان یک سریال انگلیسی در جوایز آکادمی تلویزیون انگلستان جوایزی مانند بهترین مینی‌سریال را به دست آورده؛ «بازماندگان» در چند سالی که روی آنتن بوده، همه ساله جوایز تلویزیونی انتخاب منتقدان را به خود اختصاص می‌داده؛ «آمریکایی‌ها» از سوی انجمن صنفی نویسندگان آمریکا به عنوان بهترین سریال و از سوی موسسه فیلم آمریکا نیز به عنوان برنامه تلویزیونی سال انتخاب شده؛ «اداره» یک جایزه گلدن‌گلوب و چهار جایزه امی را در کارنامه دارد و «وراثت» نیز علاوه بر یک گلدن‌گلوب و یک امی، جایزه برنامه تلویزیونی برتر بنیاد فیلم آمریکا و جایزه بهترین برنامهه بین‌المللی بفتا را گرفته است.

در رتبه‌های بعدی هم می‌توان به حضور سریال‌هایی چون «تویین پیکس: بازگشت» [Twin Peaks: The Return] در رتبه سیزدهم، «چرنوبیل» در رده پانزدهم، «تاج» [The Crown] در جایگاه شانزدهم، «لاست» نوزدهم، «زیاد ذوق‌زده نشو» [Curb Your Enthusiasm] در رتبه بیست‌ویکم و «شرلوک» [Sherlock] در رتبه بیست‌وپنجم اشاره کرد. «کارآگاه واقعی» [True Detective]، «فارگو» [Fargo]، «خانه کاغذی» [Money Heist]، «خانه پوشالی» [House of Cards]، «میر از ایست‌تاون» [Mare of Easttown]، «بابیلون برلین» [Babylon Berlin]، «شکارچی ذهن» [Mindhunter]، «دروغ‌های کوچک بزرگ» [Big Little Lies]، «وست ورلد» [Westworld] و «گامبی وزیر» [The Queen's Gambit] دیگر سریال‌های شناخته‌شده این فهرست هستند.

بی‌بی‌سی نوشته: بعد از نظرسنجی‌های سالانه‌ درباره فیلم‌های برتر زنان، فیلم‌های برتر غیر انگلیسی‌زبان، فیلم‌های برتر ترسناک و… امسال دست به انتخاب برترین سریال‌های قرن 21 زده‌ایم. به خصوص که تلویزیون در 18 ماه گذشته نقش بسیار مهمی در زندگی بسیاری از مردم دنیا داشته و به‌واقع مردم با اهداف گوناگونی، از کسب اطلاعات و اخبار تا سرگرمی، آرامش و حتی الهام به آن اعتماد کرده و زمان‌شان را پای آن صرف کرده‌اند.

دلیل دیگر برای بررسی سریال‌های تلویزیونی این بود که دیگر سخن گفتن از اینکه هنر تلویزیونی، هنر تعیین‌کننده 21 سال اخیر بوده، اغراق‌آمیز به نظر نمی‌رسد. هنری که یک زمانی، درست یا غلط، به عنوان خواهر جوان‌تر و البته خام‌تر سینما ارزیابی می‌شد، حالا دیگر اعتبار هنری غیرقابل تردیدی دارد و البته همزمان، نفوذش را به دورترین گوشه‌های دنیا نیز به اعتبار پلتفرم‌های عرضه آنلاین تضمین‌شده می‌بیند. اینها همه یعنی که وقت پرسیدن این سوال رسیده: «بزرگ‌ترین سریال‌های تلویزیونی قرن 21 کدامند؟»
پاسخ‌ها راه به جاهایی جذاب می‌گشایند و البته فهرستی که ارایه می‌دهند، می‌تواند فهرستی الهام‌بخش برای عاشقان این فرم هنری باشد.

فهرستی که از آرای 206 منتقد به 460 سریال تلویزیونی مختلف به دست آمده و می‌تواند شاهدی واقعی باشد بر قدرت، نفوذ و نوآوری رسانه‌ای مانند تلویزیون در دو دهه گذشته؛ شامل آثاری چون حماسه دخترانه «دختران گیلمور» [Gilmore Girls] تا کمدی سوزاننده «زیاد ذوق‌زده نشو» [Curb Your Enthusiasm] که هر دو در ماه‌های آغازین قرن عرضه شدند تا اقتباس تکان‌دهنده بری جنکینز از حماسه تاریخی «راه‌آهن زیرزمینی» که همین چند ماه پیش منتشر شد.

همچنین به‌رغم گستردگی قابل‌توجه انتخاب‌های فهرست «برترین سریال‌های قرن 21» این فهرست مشابهت‌هایی را نیز در آثار نهایی نشان می‌دهد. از جمله اینکه زبان اصلی 92 سریال از این مجموعه انگلیسی است. 79 سریال از 100 سریال برتر را مردان کارگردانی کرده‌اند و تنها 11 سریال از این فهرست توسط زنان کارگردانی شده است. البته 10 سریال نیز دو یا چند کارگردان -یکی مرد و یکی زن- داشته‌اند. نتایجی که به‌رغم تاکید بر نابرابری‌های سیستماتیک جنسیتی و نژادی، حکایت از امیدواری به تغییر این چشم‌انداز در آینده را نیز می‌توانند با خود به همراه داشته باشند.

شنود» [The Wire]

چرا «شنود» بزرگ‌ترین مجموعه تلویزیونی قرن 21 شد؟

«شنود» که از سال 2002 تا 2008 منتشر شده، از جوانب مختلفی یک سریال برجسته است، اما مهم‌ترین فاکتور اینکه «شنود» یک نمایش ضد پلیس است. سریالی که در ژانر و فضایی که معمولا درام را بر مبارزه افراد شجاع با یک سیستم ناکارآمد متمرکز می‌کند، تلاش کرده که روی این سیستم‌ها تمرکز کند و نشان دهد که فساد، بی‌تحرکی و بی‌عدالتی این سیستم‌ها تا چه حد در حال آسیب زدن به مردم است.

تقریبا نیمی از 206 منتقد حاضر در نظرسنجی این سریال را در بین 10 اثر برتر خود قرار داده‌اند. البته یک‌چهارم از حاضران در نظرسنجی نیز «شنود» را به دلیل قدرتش در بررسی مسائل مربوط به نژاد، طبقه و جنسیت در زندگی آمریکایی در رتبه اول فهرست خودشان قرار دادند. بنابراین انتخاب «شنود» به عنوان بزرگ‌ترین مجموعه تلویزیونی قرن 21 جای تعجب ندارد.

دیوید سیمون، خالق «شنود» درباره این موفقیت بزرگ می‌گوید: «خوشحالم که این سریال ماندگار شده است و چنین عنوانی ماندگاری بیشتر آن را نیز به دنبال خواهد داشت.» او می‌گوید که «ما علاقه‌ای به خوب یا بد بودن شخصیت‌ها نداشتیم. در واقع نویسندگان این ایده را در سر داشتند که وظیفه نهاد مجری قانون جوامع چیست؟ یا به عبارت بهتر وظیفه پلیس چیست؟ خب، طبیعی است که سریالی که درباره این مسائل باشد، تا زمانی که این سیستم‌ها در حال اجرا هستند، ماندگاری خواهد داشت.»

زمانی که «شنود» برای اولین بار پخش شد، چنین افتخاری بعید و بسیار دور از دسترس به نظر می‌رسید. در واقع به‌رغم علاقه منتقدان به این سریال اما «شنود» بیشترین بینندگان را نداشت و از این نظر جزو سریال‌های متوسط قلمداد می‌شد (سیمون می‌گوید اوضاع در فصل سوم بدتر هم بوده و به دلیل همزمانی پخش سریال با بازی‌های یکشنبه شب فوتبال و سریال «زنان خانه‌دار ناامید» از همین میزان متوسط هم بسیاری از دست رفتند). جالب اینکه در سال‌های اول، در مراسم صنعت تلویزیون مانند امی و امی پرایم‌تایم نیز، به‌رغم نامزدی‌های پرشمار این سریال، اما عملا در هیچ‌کدام از جوایز مهم برنده نشد. تاثیر آن بر تلویزیون ولی بسیار بود که در این زمینه می‌توان به فهرستی پایان‌ناپذیر شامل انواع ضدقهرمانان سریال، اقدامات صریح کاراکترها، خطوط داستانی و طرح‌های پیچیده آن و… اشاره کرد که در نهایت «شنود» را در دنیای تلویزیون به یک استاندارد تبدیل کردند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...