مدیرگروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: دانشگاه در ایران و به خصوص در حوزه علوم انسانی وضع اسفباری دارد. فریب گزارش های تولید و رشد علمی را نخوریم.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، شانزدهمین قسمت از فصل شانزدهم برنامه زاویه با موضوع «دوره های آموزشی غیردانشگاهی علوم انسانی در ایران» با حضور سیدحسین شهرستانی و محمد علی‌بیگی و اجرای عطاالله بیگدلی از شبکه چهار سیما پخش شد.

سید حسین شهرستانی

سید حسین شهرستانی در ابتدای برنامه گفت: پدیده برگزاری دوره های غیردانشگاهی همواره در تاریخ سابقه داشته و همیشه در دوره هایی نهاد رسمی علم از قلمرو تفکر آزاد که ناظر به مساله های اساسی یک سنت فرهنگی و معرفتی است عقب مانده است. مثلا در زمانی که نظامیه ها را داشتیم بسیاری از علمای بزرگ اسلامی از نظامیه ها بیرون آمده در عزلت و خلوتی یا در محافل دیگری مشغول به تدریس می شدند. اساسا بسیاری از اهل علم در نهاد رسمی علم مستقر نبودند، مثل شیخ الرئیس بوعلی سینا، مثل امام محمدغزالی تا شیخ بهایی و امام خمینی که در ظرف نهاد رسمی نگنجیدند و مستقر نشدند.

وی افزود: در دوره اخیر هم این اتفاق بر مبنای یک نیاز حقیقی شکل گرفت. به طور خاص ظهور این اشکال منسجم از آموزش علوم انسانی بیرون از دانشگاه در دهه ۸۰ رونق گرفت. در دهه ۸۰ فراتر از نیاز پاسخگویی به شبهات سکولاریسم و جهان غرب، نیاز تازه ای به وجود آمد و آن نیاز تازه این بود که انگار غرب منظومه‌ای شعارهای پراکنده نیست و مساله ما با رفع این شبهات حل و فصل نمی‌شود و بنیادهای معرفتی در کار است. شناخت تاریخ و بنیادهای غرب مدرن نیازمند بنیادهای معرفتی منسجم‌تر است. در اینجا ایده تحول علوم انسانی و ایده غربشناسی گسترش می یابد و از آن موقع دوره های آموزش آغاز می شود. در سالهای پس از انقلاب شهید مطهری این مسائل را دنبال می کرد و در دهه ۸۰ امثال دکتر داوری و شهید آوینی و متفکران نزدیک به دکتر فردید دقیق‌تر، عمیق‌تر و با نگاهی کلی نگر تر و وحدت اندیش تر نسبت به گذشته ها به این مسائل وارد شدند. در دهه ۸۰ و خارج از دانشگاه یک رحم جدیدی لازم بود تا نوزاد تامل در بنیادهای علم جدید شکل بگیرد.

وی در پاسخ به این سوال که چرا این بحث ها در نهاد رسمی دانشگاه جایی ندارد و مشکل نهاد دانشگاه چیست، گفت: دانشگاه در ایران و به خصوص در حوزه علوم انسانی وضع اسفباری دارد. فریب گزارش های تولید و رشد علمی را نخوریم و باید از وضعی که دانشگاه متاسف باشیم.

در ادامه محمد علی بیگی، پژوهشگر حوزه فلسفه گفت: این دوره ها یک سیری داشته اند و در هر دوره با توجه به مسائلی که در آن دوره مطرح بوده، طبیعتا پاسخ هایی از جمله به صورت این دوره ها مطرح شده و البته در برخی ادوار به حسب اینکه در ادوار تفاوت هست، پاسخ ها متفاوت بوده است. این دوره ها ابتدا صورت کلامی _جدلی داشتند و کمتر ناظر به خود علوم انسانی بوده اند. طبیعتا توضیح دیانت برای اهل تدین به نحوی که بتوانند در مقابل هجوم شبهات مقاومت کنند، اهمیت مضاعف و حتی اولویت داشت. به حسب این مساله که البته بسیار مهم است، چه سوای ارجمندی ای که دیانت برای ما دارد، اثراتی هم دارد که اگر چنانچه نقص پیدا کند برای ما بسیار خسارت‌بار خواهد بود. به تناسب این مقتضیات مضمون دوره ها طوری تنظیم می شد که بتواند مقصود را تامین کند. در آن دوره کمتر به خود علوم انسانی توجه می شد چون مساله اصلی اصلا علوم انسانی نیست و مسائلی که طرح می شد عموما سابقه سیاسی داشت. مقتضیاتش هم این بود که فکر دینی را به نحوی تنظیم و ترتیب بدهند که بشود به پرسش ها پاسخ هایی داد که این پاسخ ها با هم ضبط و ربط داشته باشند.

وی افزود: اتفاقا طرحی که در آن دوره شکل گرفت و اجرا و انجام شد به لحاظ کاستینسنسی و کوهرنسی بهترین طرح در میان طرح ها تا امروز بود. البته این به آن معنا نیست که ما می توانیم مجددا به آن سیاق از طرح ها رجوع کنیم. هر چه علوم انسانی خود به مساله تبدیل شد و از شکل شبهات خارج شد، خواه ناخواه آن پاسخ ها دیگر کفایت نداشت و لازم بود تحلیلی از علوم انسانی هم در کار باشد. نقطه ضعف و قوت به نظر بنده، چه در آن ادوار و چه در دوره فعلی با توجه به دو شاخص قابل احصا است. یک شاخص همین انسجام و ضبط و ربط داشتن مسائل باهم است و شاخص بعدی ناظر بودن به مسائل ماست؛ اعم از مسائل علمی و مسائل مورد ابتلای ما که زندگی فردی و جمعی ما را می تواند مورد تاثیر قرار دهد.

این پژوهشگر فلسفه درباره وضع دانشگاه نیز گفت: اگر آموزش با مساله و درد و دردمندی توام نباشد و صرف آموزش عبارات باشد، ممکن بود تا یک دوره ای جدی بگیرند. چون در ایران به فلسفه های اگزیستانس توجه نشده و هنوز هم نمی شود، علم بیشتر برای ما جنبه آموزشی دارد و حتی با جنبه پژوهشی علم هم کاری نداشتیم. چون پژوهش جدی زمانی طرح می شود که درد و مساله ای در کار باشد و الا پژوهش و آموزش برای ما زینت است. خیلی از این دوره های آموزشی غیر دانشگاهی هم ممکن است سر و شکل زینتی پیدا کرده باشد. وقتی این دوره ها صورت روال پیدا کنند این مساله حاد می شود. در اینصورت خود این دوره ها هم به آسیب دانشگاه مبتلا می شوند. یکی از آسیب های عمومی این است که اگر آموزش های دانشگاهی کفایت می کرد، نه کسی خارج از دانشگاه به دنبال این آموزش ها می رفت و نه اصلا این دوره ها امکان تاسیس پیدا می کرد.

در ادامه برنامه سیدحسین شهرستانی اظهار داشت: نیرویی که در این دوره‌ها مخاطب را جذب می‌کند نیروی خلاف آمد عادت گویی است. در این دوره با روایتی از وضع جامعه و جهان خود مواجه می شوند که روایت معهود و مشهوری نیست که از رسانه های رسمی و از نهاد رسمی علم و سایر حوزه های فرهنگ دریافت می کنند و این نقطه قوت است. اما این نقطه قوت همزمان نقطه ضعف هم می تواند باشد و خلاف مشهورات گفتن می تواند تبدیل به یک تکنیک بشود و مخاطب را به خلسه حیرانی و سرگردانی ببرد. این خلاف آمده عادت گویی شوکی است که قرار است افراد را از یک اتمسفری خارج کند. قرار است او کجا برود؟ چیزی است که در این دوره ها غایب است. طرحی برای ادامه کار و تبدیل آن به پروژه پژوهشی درکار نیست.

وی افزود: از طرف دیگر این دوره ها واجد یک انسجامی هستند که به‌رغم آموزش همه تاریخ تمدن، تاریخ فلسفه، تاریخ غرب و... در مدت کوتاه و در یک اردوگاه، افراد با احساس سیری و دانایی کاذب به دیار خود بازمی گردند. یعنی این دوره ها بیش از آنکه طلب و پرسش ایجاد کنند کپسول های فشرده آب را که برای چندسال افراد را از مطالعه و تحقیق بی نیاز می کنند به خرد آنها می دهند و این جزء آسیب های این دوره‌ها است. مشکل دانشگاه این است که طلب و پرسش در آن نیست و الا اطلاعات و دانش و مطلب و محتوا هست. طریقت پژوهش گمشده دانشگاه است که باید در دوره ها اتفاق بیفتد. اگر مساله ای هم در این دوره‌ها هست، از پیش تکلیفش معلوم است، در حالی که پرسش در درون خودش سیال است. اما در دوره‌ها اگر پرسشی هم باشد تکلیفش معلوم است.

مدیرگروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: فرم اردو_دوره که در بازه زمانی کوتاه برگزار می‌شود بر مبنای یک ایده تشکیل شده و اگر ایده عوض شود ما به سراغ این قالب نمی‌رویم. مسئله مهم دیگر بیرون افتادن از حوزه عمومی علم است. دانشگاه دچار بحران است اما نهایتا علم در منطر نقد عمومی شکل می گیرد و تکوین پیدا می کند. آنچه که درون دانشگاه هست، مبتذل است، اما آنچه در بیرون از دانشگاه است مبتذل‌تر است و آنچه در علم، سیاست و حتی دیانت از حوزه عمومی بیرون می افتد تبدیل به فرقه می‌شود؛ یعنی ما با شکل‌گیری فرقه‌های علمی روبه‌رو هستیم با همه عناصر فرقه.

محمد علی‌بیگی

محمد علی‌بیگی، پژوهشگر حوزه فلسفه در ادامه برنامه اظهار داشت: درباره بحث فرقه ها با آقای شهرستانی موافق نیستم. حتی اگر علم را پراگرسیو در نظر بگیریم، بهتر است که از خارج از جریان عام علم بودن اعراض نکنیم و آن را به برچسب فرقه از دور خارج نکنیم. اگر وضع علمی موجود کفایت کند و پرسش‌ها را پاسخ دهد و عوارض و تبعات جدی نداشته باشد، طبیعتا فرق حداقلی خواهند بود و مساله‌ساز نخواهند شد. لابد مسئله‌ای در وضع علمی ما هست که فرقه‌هایی پیدا می‌شوند.

وی افزود: اولین مطلب مهم در مواجهه با این دوره‌ها بحث از مخاطب است. بزرگترین مشکل این دوره‌ها برای مخاطب فقدان انسجام و ضبط و ربط در امر آموزشی است. می توان نشان داد که این دوره‌ها در سلب و ایجاب باهم هم‌خوان نیستند و کوهرنسی و کاستینسنسی را ندارند. طبیعتا این جورچینی که در سلب و ایجاب، ایجاد کردند، باعث آشفتگی مخاطب می شود ولو اینکه چنین غرضی در برگزارکنندگان نداشته باشند. مثلا دو استاد هرکدام به دو نحو نسبت به علم، علوم انسانی و دیسیملین‌ها و پرنسیپ‌ها دو نسبت دارند. اما دوره‌ها از آنجا که باید رنگ لعابی داشته باشند و مخاطب را جلب کنند و افراد شاخص لازم دارند، شاید به ناچار این اساتید را ترکیب می کنند و جنسی به مخاطب می‌دهند که او انسجام و ضبط و ربطی از آن در نمی‌یابد، خصوصا از این بابت که مخاطب فاقد مقدمات است. فقدان ضبط و ربط و انسجام در مطالب آموزشی این دوره‌ها برای مخاطب گیج کننده است و بلکه او را آشفته می کند. مخاطبان این دوره در بهترین حالت اهل جدل خوبی می شوند و آنهایی هم که به خوبی این اهل جدل نیستند به وضع افسردگی و این فکر می‌افتند که سالها وقت برای پژوهش در کانت و هگل و ... لازم است. بعضی از این دوره‌ها فکر می‌کنند که باید ماحصل کار علمی برخی اساتید را به مخاطبان خود عرضه کنند و آنها از مابعد آن طرح علمی شروع به پژوهش کنند؛ یعنی به دنبال این هستند که پژوهشگر برای طرح عدمی خود تربیت کنند. این هم یک مصیبتی برای مخاطبان این دوره‌ها است.

وی همچنین تاکید کرد: هر چه که در این دوره‌ها پیشتر آمدیم، مخاطبانش از تشکل افتاده اند. ابتدا مخاطبان تا حدی درد دین داشتند اما هر چی پیشتر آمدیم، این بی مسالگی و بی دردی غلبه کرده است. بعضی از این دوره‌ها کسانی رو به عنوان مخاطب خود می‌شناسند که در کنکور رتبه بالاتری دارند. مصاحبه‌هایی هم می‌کنند، اما آن جامعه ای که به سراغش می‌روند برای جلب مخاطب، دلالت‌هایی دارد که ارجمندی ندارد.

سیدحسین شهرستانی در ادامه برنامه گفت: هر چیزی که بیرون از جریان رسمی باشد فرقه نیست. مثلا تشیع در جهان اسلام اقلیت است، این جایگاه اقلیتی می‌تواند او را تبدیل به یک فرقه به مفهوم خاص کلمه بکند و این بسته به روحیه دین‌داری ماست. می تواند تشیع رو به مثابه اقلیتی که در متن حوزه عمومی جهان اسلام حضور دارد مطرح کند. ما در تاریخ فلسفه اسلامی شیخ اشراق را داریم که سنت مشایی عصر خود را بر نم‌تابد و میخواهد از فلسفه استدلالی عصر خود عبور کند و طرح اشراق را در می‌اندازد. اما شیخ اشراق در عین اینکه در تنش با علم و نهاد رسمی قرار گرفته در گفتگو با آن است و با صوفیه تفاوت دارد که گفتگویی ندارد.

وی افزود: نسل قبلی دوره‌ها واجد نحوی انسجام بودند، اما انسجام گاهی می‌تواند مضر باشد و سوال را بکشد و لذا رسیدن به یک انسجام آهنین خیلی هم راه‌گشا نیست. دوره‌هایی جدیدی پیدا شده که آمیزه‌ای از دوره‌های قبلی است و از دل این ترکیب گویی یک عدم انسجامی پیدا شده. بخشی از این عدم انسجام می تواند خوب باشد و فرصتی باشد برای آنکه مخاطب بیش از آنکه انباتی از ماسخ‌ها را با خود ببرد ، با پرسش خو کند، گرچه آسیبش می‌تواند این باشد که تبدیل به یک حیرت عقیم شود.چون ما یک حیرت زاینده و ایجابی داریم مثل شک دکارتی که یک جهتی دارد و یک حیرتی داریم که از سر آشفتگی است که زایا نیست. طبیعتا این دوره‌ها نمی‌توانند ما را از این وضع معرفتی‌ای که داریم صدسال جلوتر ببرند، بلکه نمودی از وضع ما هستند.برخی می آیند که در این دوره و در طول یک هفته تمدن اسلامی بسازند. پس نه به آن انسجام آهنین و نه به این آشفتگی پریشان کننده که زایا نیست و این میانه ایستادن کار دشواری است و ما باید کمک کنیم که این دوره ها دوره‌ها در میانه فرقه شدن و ادغام شدن در سیستم رسمی بایستند.

علی‌بیگی در ادامه بحث اظهار داشت: انسجام همیشه فکر مدرن نیست که همواره ذیل آن فهمیده می‌شود. در هر دسکورسی یک ضبط و ربطی هست اما ضبط و ربط لزوما مهندسی نیست و جون ما در حوزه علوم انسانی بحث می کنیم، گاهی این ضبط و ربط ممکن است تفقهی_تفهمی باشد. یعنی رجوع به کل ولحدی داشته باشد. مخاطبانی که فاقد مقدمات هستند و طبعا فرصت کسب آن را نداشته‌اند و به عنوان یک دوره آموزشی آنها را جمع می کنند و می‌خواهند آنها را مخاطب مطالبی قرار دهند، اگر که ضبط و ربطی بین مطالب نیاشد اینها نمی توانند انتخاب و سنجشی داشته باشند و گم می‌شوند. صرف برخی از دوره‌های موجود هم مطرح نیست، بلکه از سابق تا الان این انسجام بهم ریخته و فکر واحد خارج شده و این مخاطب تکلیفش با مطالب مشخص نیست.

وی افزود: گفت‌گوی علمی مهم است اما وقتی انقلاب علمی پیش می‌آید باب گفتگو تا حدود قابل توجهی مسدود می‌شود، کما اینکه در برهه‌های انقلاب علمی، فلسفی و حتی ادبی باب گفت‌گو تقریبا بسته است، اما انقلاب علمی، فلسفی و ادبی محسوب می‌شود. لزوما گفتگو را نمی‌شود به ارزشی برای داوری جریان‌های علمی تلقی کرد. کسی که مخاطب این دوره‌هاست در دانشگاه بلاتکلیف می‌شود و حداقل این دوره‌ها نمی توانند او را در درس دانشگاهی به نتیجه‌ای برسانند از این باب که خیلی عمومی هستند. پس نه تنها به لحاظ علمی مخاطب را به نتیجه نمی‌رسانند، بلکه سیر تحصیلی او را نیز بهم می زنند. قدیم یک متنی در هسته مروزی دوره تدوین می‌شد، الان جدا افتادن از متون منسجم و رو آوردن به خواندن متن‌های اصلی باری را بر گرده مخاطبان می گذارد که نمی توانند از عهده بر بیایند. این دوره ها راه ادامه تحصیل عادی را بر مخاطبانش می بندد و آنها را از زمین اصلی‌شان جدا می کنند.

شهرستانی در پایان برنامه اظهار داشت: این حیرت چه نسبت به آن خودآگاه شویم و چه خودآگاه نشویم واقعیت وضع ماست و همه‌اش بر گردن برگزار کنندگان این دوره‌ها نیست. وضعی که در این دوره‌ها است اگر اصیل باشد آیینه‌ای از روزگار ماست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...