نشانه‌های ظریف از سنت نقالی | شرق


کتاب «نون و حلوا» نوشته مریم رها امسال به چاپ دوم رسید. این کتاب که در انتشارات نونوشت منتشر شده است، پیش‌تر موفق به دریافت جایزه سوم نمایش‌نامه‌نویسی از بیست‌و‌سومین دوره جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان ایران در بخش تولیدات تازه شده بود. داستان «نون و حلوا» مخاطب را وارد جهانی می‌کند که توانمندی‌های شگرف انسانی در مرکز آن قرار دارند. رهاسرشت در مقام نویسنده‌ای که در حوزه تئاتر و بازیگری فعال بوده و سابقه همکاری با کارگردانانی مانند علی رفیعی، حمید پورآذری و حسن معجونی را دارد، با عروسک‌گردانی و دراماتورژی نیز آشناست و توانسته ساختار نمایش‌نامه را با مقتضیات نوشتن برای مخاطب نوجوان به‌خوبی سازگار کند و در این راه از پیشینه هنر نمایش در ایران نیز به نحو شایسته بهره ببرد.

نون و حلوای رها

کتاب نون و حلوا مجموعه‌ای از دو نمایش‌نامه مستقل‌ است که در امتداد هم پیش می‌روند: «نون و حلوا» که داستان سفر رؤیاگونه «دارا» در جست‌وجوی روزی و معاش است، و «چرخ‌‌ چرخ‌ عباسی» داستان گروهی از کودکان کار که اندکی پیش از نوروز به امید رهایی از سرگذشت شوم خود راهی برهوت کویر می‌شوند. «نون و حلوا» را می‌توان سنگ زیربنای «چرخ‌ چرخ‌ عباسی» قلمداد کرد. تنگاتنگی ارتباط این دوگانه نمایشی چنان است که گویی اولی گذشته‌ نه‌چندان بعید دومی است. «سفر دارا» که در‌این‌میان به هفت‌خانی کوچک، صادقانه و معصومانه می‌ماند، از همان آغاز راه در تماس با شگفتی‌های نامألوف جهان داستان قرار می‌گیرد: اشیائی سخنگو، ماهی مهربان و وقایعی جادویی.

مواجهه‌ دارا با اشیای سخنگو، مثلا هندوانه‌ای که صاحب عقاید خاص خویش است، شباهت‌های این نمایش‌نامه را به سنت نقالی در عرصه نمایش‌های سنتی ایران برجسته می‌کند. در سنت نقالی نیز راوی یا راویان، اشیا را جاندار فرض می‌کنند و به آنها جان و جهان‌بینی و شخصیت می‌دهند. رهاسرشت با بهره‌برداری از این سنت، شعر و ترانه را به‌عنوان زبان ارتباطی اشیا، گیاهان و حیوانات برگزیده تا آنها هم بتوانند در مقام استعاره و هم در مقام شخصیت نمایشی پا به جهان روایت بنهند. مثلا هندوانه صرفا سخن نمی‌گوید، بلکه حقایقی عمیق‌تر را درباره بقا، صبوری و نیز میل انسان به بدیهی‌انگاشتن دسترسی همیشگی‌اش به همه‌ چیز را نیز برای مخاطب برملا می‌کند. از سوی دیگر، ماه حاضر در نمایش‌نامه نیز از سنت کهن ادبیات فارسی می‌آید و در این اثر به‌خوبی توانسته در زمره شخصیت‌های نمایش قرار بگیرد. ماه نقش مهمی در «سفر دارا» بازی می‌کند. و می‌تواند یادآور حضور مؤثر ماه در تعزیه‌ها نیز باشد، اما این عنصر نمادین در اثر رها یک گام به جلو برمی‌دارد و از شاهد خاموشی که تنها نظاره‌گر است، به محرم راز و یاری‌رسانی برای دارا بدل می‌شود.

یکی دیگر از عناصر شگفت «نون و حلوا» استفاده از پارچه‌های جادویی است، تکه‌پارچه‌هایی که ابتدا ابزار روایی زنانی‌ است که جهیزیه نوعروسی را بر سر حمل می‌کنند و به‌ رسم نمایش‌های شادی‌‎آور زنانه راوی طنزپرداز تقدیر تلخ و شیرین خود هستند. پس از خروج زنان، پارچه‌ها که خود راوی تقدیرهایی پنهان هستند و داستان‌های خویش را دارند، در صحنه می‌مانند. البته در اینجا نیز کیفیت دراماتورژی اثر انعکاسی است از نقش و جایگاه منسوجات در تعزیه، چرا‌که در تعزیه نیز پوشاک و رنگ و جنس پارچه‌ها می‌تواند گواهی بر هویت، شخصیت، عواطف و امیال و جایگاه و شأن شخصیت‌ها باشد. تحول و دگردیسی غایی دارا که طی آن او و پیرمرد داستان بدل به نور ماه می‌شوند، حامل نشانه‌هایی ظریف از سنت نقالی ایرانی‌اند که در آن، شخصیت‌ها از سطح تلاش‌های زمینی خویش تعالی می‌جویند و به نمادهایی ابدی از پشتکار و امید بدل می‌شوند.

چرخ چرخ عباسی، از دوگانه‌‌ نون و حلوا
در نمایش‌نامه دوم، شاهد داستان گریز گروهی از کودکان کار به سرکردگی یکی از آنها به نام «سر راهی» هستیم. سر راهی، که رهبر گروه است و به دلیل معلولیت پا بر صندلی چرخ‌دار می‌نشیند، شخصیتی آزاده و حمایتگر دارد؛ گونه خاکی و دگردیسی‌یافته ماه در داستان دارا. حضور او گواهی است بر تعلق خاطر نویسنده به کهن‌الگوهای دراماتیک ایرانی. در اینجا نیز سر راهی، بسیار شبیه آنچه در سنت نقالی می‌یابیم، هم بخشی از داستان است و هم همانی‌ است که داستان با تکیه بر روایت‌گری او به پیش می‌رود. رهبری او در گروه بر سلطه و زورگویی مبتنی نیست، بلکه بر مبنای اعتماد است و از نظر فرم نمایشی به‌مثابه یک رهبر ارکستر و یک نقال، عمل می‌کند. سفر این کودکان از دل بیابانی بلاخیز می‌گذرد که پر است از مار و روباه. ناگفته پیداست که این عناصر همگی جنبه‌ای نمادین دارند. نویسنده، این پرده از اثر خویش را به نحوی ساختاردهی می‌کند که می‌تواند علاوه بر عناصر هجو و بداهه‌پردازی در نمایش‌های شادی‌آور زنانه، یادآور سنت مارگیری در ایران نیز باشد. هر مواجهه و چالشی که در داستان رخ می‌نماید، فرصتی است مغتنم برای ریتم، رقص، حرکت، کار تیمی و نمایش ناب.

تصمیم سر راهی
برخلاف پایان‌بندی «دارا» که جنبه‌ای جادویی داشت، داستان «سر راهی» در انتها با تصمیمی عمیقا انسانی و این‌جهانی در پیوند است. «سر راهی» پشت سر گروه می‌ایستد و اطمینان حاصل می‌کند که همه به سلامت بگذرند. تبدیل‌شدن او به موجودی آسمانی در این مقام دیگر شکل نوعی فقدان یا از میان برخاستن به خود نمی‌گیرد، بلکه تأییدی است بر حضور همیشگی او در فراسوی محدودیت‌های انسانی.

مریم رها موفق به خلق نمایشی برای نوجوانان شده است که اجرای آن بر روی صحنه را هم می‌توان از طریق نوجوانان و برای مخاطب بزرگ‌سال متصور شد و هم از طرف بازیگران بزرگ‌سال برای هر دو گروه سنی. متن نمایش‌نامه که عمیقا غنایی است، با ترکیب لحن‌های محاوره‌ای و آنات موزیکالِ ترانه‌وار توانسته است این عناصر را در فضایی روایی به نحوی خلاقانه با یکدیگر ترکیب کند. ریتم دیالوگ‌ها صرفا در خدمت شنوایی نیستند، بلکه داستان را نیز به پیش می‌رانند. نویسنده با به خدمت گرفتن عناصر تعزیه، چارچوب‌های روایی نقالی و شادی و مطایبت حاضر در نمایش‌های شادی‌آور زنانه، اثر خود را به اثری مهم در حوزه نمایش‌نامه‌نویسی برای نوجوانان بدل کرده است. در کنار همه اینها، حضور پررنگ اما غیرتحمیلی موسیقی، باعث می‌شود کار او به‌راستی قابلیت طرح در تئاتر کودک و نوجوان در سطح بین‌المللی را نیز داشته باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...