فساد در خانواده و جامعه | سازندگی


طرح داستانیِ «بالماسکه فلامینگوهای سبز» نخستین رمان حمیده چگونیان که از سوی نشر روزنه منتشر شده، برپایه‌ سنت مرسومی بنا نهاده شده که بسیاری از رمان‌های سال‌های اخیر نوشته شده‌اند؛ رمان‌هایی که بر بستری رئالیستی از فسادی سیستماتیک می‌گویند که در گوشه‌گوشه‌ اجتماع دیده می‌شود. فسادی که ابعادی گسترده دارد و به شخصی‌ترین بخش‌های زندگی آدم‌های درگیر مسأله نیز رسوخ می‌کند و از درون آن‌ها را فرومی‌پاشد.

بالماسکه فلامینگوهای سبز حمیده چگونیان

شخصیت‌هایی که اگرچه مهره‌‌ کلیدی یک مجموعه‌اند و با قدرت و نفوذ خود بر هر جزئی از سیستم پیرامون‌شان تسلطی بی‌چون‌وچرا دارند، اما از حل مسائل فردی زندگی خود ناتوان‌اند؛ معضلاتی که از همان شبکه‌ پیچیده‌ روابط فاسد اقتصادی ریشه می‌گیرد. آن‌ها هرچند در قلمروی بلامنازع مافیایی خویش بر اوضاع کنترل داشته باشند، کوچک‌ترین گرهی از روابط شخصی‌شان را نمی‌توانند باز کنند و این‌جا بزرگ‌ترین نقطه ضعف آن‌ها شکل می‌گیرد و مهلک‌ترین ضربات را هم از همین می‌خورند.

سلسله‌وقایع در زندگی گلی حاجی‌شمیرانی، شخصیت اصلی رمان، قرار است طبق برنامه‌ زمان‌بندی‌شده پیش برود. قراردادهای کلان شرکتی که گلی مدیر آن است، علیرغم کارشکنی‌های رقبا و مشکلات حقوقی برادرش، باید به‌موقع و بی‌کم‌وکاست بسته شوند. گلی به‌خاطر شرایط حساسی که شرکتش پیدا کرده، باید با سفیر که از عالی‌رتبه‌های امور خارجه است ازدواج کند. علی، برادر گلی، از تمامی اتهاماتش، چه در محکمه و چه در افکار عمومی باید تبرئه شود و به‌تبع آن وجهه‌ی مخدوش شرکت نیز ترمیم شود. اما این لیست که می‌توان با انواع اهداف ریز و درشت گلی پُرش کرد، مانع بزرگی به نام یلدا، دخترِ او را پیش روی خود دارد. نوجوانی که می‌تواند یک‌تنه تمامی اعتبار مادرش را به باد فنا بدهد.

گلی که نماینده‌ سیستم فاسدی است که تنها با رانت‌خواری‌ و زدوبندهای پشت پرده قادر به تداوم حیات خویش است، در برابر مشکل یلدا از یافتن هر راه‌حلی عاجز است. دختری جسور و عصیانگر‌ که از هیچ رفتار خارج از عرف و عقلی فرو نمی‌گذارد و هیچ تهدید و فشاری عقبش نمی‌راند. حضور او در خانواده حاجی‌شمیرانی می‌تواند خطر بزرگی برای حیثیت تمامی مجموعه‌ تحت مدیریت‌شان باشد و گلی به عمق و ابعاد چنین موضوعی دیر پی می‌برد.

نظام مناسباتی که در کتاب به تصویر کشیده شده، اغلب عناصر فاسد را در خود دارد. صحنه‌ پیش‌درآمد کتاب به شکلی نمادین همین عناصر را یک‌جا گردهم آورده است؛ سفره‌ عقدی که به بساط عزا شبیه است، عروسی‌ای که هیچ نشانی از شادی و طراوت در آن نیست، حضور کابوس‌وار مهمانانی که بر وحشت و نکبت این وضعیت می‌افزایند و پیش‌تر از تمامی این‌ها، گلی است که با تنشی مرگبار میان جمع محاصره شده است؛ زنی که نه‌تنها با فجایع پیش رویش باید بجنگد، بلکه از سایه‌ انتقامِ وقایع گذشته‌ نیز در امان نیست.

شخصیت کلیدی داستان در این زورآزمایی نابرابر، علیرغم امکانات و ابزارهای بسیار، از پیش‌گرفتن هر تمهید دفاعی عاجز است. نظام روابط فاسدی که او یکی از عناصر شکل‌دهنده‌ آن محسوب می‌شود، اکنون به هیأت هیولایی درآمده که می‌تواند او و تمامی ارکان خانواده‌اش را در خویش فروببلعد. آن‌چه زمینه‌ زوال این سیستم را فراهم می‌آورد، بخشی از خود آن است که همواره مورد غفلت و ساده‌اندیشی واقع شده و نقطه‌ اصلی آسیب‌پذیری‌اش را می‌سازد. گویی تکه‌ای از بدنه‌ این مجموعه در قالب دشمنی خونی مقابلش قرار می‌گیرد و آن را با تمام قدرت می‌خورد، بی‌آن‌که مقاومت و تلاشی برای حفظ بقایش ببیند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...