رساله‌ای کوچک، رسالتی بزرگ! | الف


اواخر ماه جولای سال ۱۸۴۶ است. سام استپلز، کلانتر شهر و مأمور مالیات، به برکه والدن در نزدیکی شهر کنکورد می‌رود. در آنجا کسی زندگی می‌کرد که مالیات معوقه چند سال خود را پرداخت نکرده بود. سام خیلی مودبانه و محترمانه درخواست مالیات کرد، اما آن شخص از دادن هرگونه پولی امتناع کرد. سام حتی پیشنهاد کرد که اگر مشکل مالی دارد، خودش مبلغی را به او قرض دهد تا بتواند مالیات خود را بپردازد، اما آن شخص باز هم نپذیرفت که چنین کند. در پایان سام مجبور شد او را به زندان ببرد.

نافرمانی مدنی» [Civil Disobedience/On the Duty of Civil Disobedience] هنری دیوید ثورو

پس از یک شب زندانی فرد ناشناسی که احتمالا عمه آن شخص بود، مالیات ناچیز او را پرداخت کرد و او هم آزاد شد. آن شخص پرشور و حرارت کسی نبود جز هنری دیوید ثورو ( ۱۸۱۷- ۱۸۶۲)؛ نویسنده، اندیشمند و فیلسوف نامدار آمریکایی. اما او چرا آنقدر بر حرف و نظر خود پافشاری می‌کرد؟

او تقریبا دو سال پیش، در حالی که ۲۸ سال بیشتر نداشت، از دوست خود تبری به امانت گرفت و در منطقه‌ای نزدیک کنکورد به نام آبگیر والدن، با درختان کاج و صنوبر، خانه چوبی کوچکی برای خود ساخت. پس از آن زندگی بسیار ساده‌ای را در آنجا آغاز کرد. او به کارهای دستی مشغول بود و در باغچه خود سبزیکاری می‌کرد، و از این طریق درآمد اندکی بدست می‌آورد و زندگی خود را می‌گذراند. در جنگل قدم میزد و وقت خود را با مطالعه و تفکر و اکتشاف می‌گذراند. سال‌ها بعد کتاب «والدن یا زندگی در جنگل» را تحت تاثیر همین تجربه نگاشت. هر چند آن کتاب در زمان خودش با استقبالی مواجه نشد اما بعدها یکی از آثار مشهور و جهانی شد.

او البته در آنجا منزوی نبود؛ مرتب به خانواده خود سر میزد و همیشه مهمانان گوناگونی داشت. دلیل او از امتناع پرداخت مالیات نیز به همین نحوه زندگی او مربوط میشد. او میگفت من در این مدت از خدمات دولتی استفاده نکرده ام پس چرا مالیات بپردازم. ثانیا و از همه مهمتر این بود که چرا باید دولتی را با مالیات تقویت و پشتیبانی کنم که برده داری را مجاز می‌داند و علیه کشور همسایه خود، مکزیک، می‌جنگد؟ اینها دلایلی بود که ثورو بخاطر آنها از پرداخت مالیات امتناع کرد و به زندان افتاد.

آن بازداشت موقت هر چند تجربه بسیار کوتاهی بود اما اثر عمیقی بر ثورو از خود به جای گذاشت و او را به تأمل جدی واداشت. حاصل تاملات او رساله‌ای شد با عنوان «نافرمانی مدنی» [Civil Disobedience/On the Duty of Civil Disobedience]. این رساله در سال ۱۸۴۹ چاپ و منتشر شد اما کسی از آن استقبال نکرد. توجه به این رساله از اواخر قرن نوزدهم شروع شد و علاوه بر اینکه در تاریخ معاصر آمریکا نقش بسیار مهمی ایفا کرد، در قرن بیستم نیز الهام بخش بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی در سراسر جهان شد، به طوری که در گفتمان سیاسی و اجتماعی، هم از جهت نظری این اصطلاح وارد ادبیات علوم سیاسی شد و هم از جهت عملی راه حل و شیوه نوینی برای فعالیت‌های سیاسی به شمار آمد. تأثیرات این رساله فقط به موارد فردی و گروهی محدود نشد و حتی در سیاست‌گذاری‌های مربوط به دولت هم مورد توجه واقع گشت. این سخن ثورو که «بهترین دولت، دولتی است که کمترین فرمان را صادر کند» الهام‌بخش ایده کوچک‌سازی دولت‌ها بوده و هست.

اما نافرمانی مدنی چیست؟ به طور خیلی خلاصه می‌توان گفت که اقدامی با انگیزه‌های سیاسی و اخلاقی است که کاملا علنی و مسالمت آمیز بوده و برای اعتراض به عملکرد نادرست قوای دولتی صورت می‌گیرد و لذا هرچند به نوعی نقض قانون خاصی است اما به هیچ وجه انقلابی و برانداز نیست و هدف آن اصلاح و بهبود عملکرد و قوانین حکومت است. نافرمانی مدنی فعالیتی است که کنشگران آن جان‌های بیدار و امیدوار جامعه هستند که نقشی فعالانه را در بهسازی جامعه خود ایفا می‌کنند و حتی اگر عجالتا به نتیجه هم نرسند دست کم مشعل اخلاق، وجدان، مسئولیت فردی و اجتماعی را روشن نگه می‌دارند و در دراز مدت باعث اصلاح ملت و حکومت خود می‌شوند.

در باب ترجمه غلامعلی کشانی هم بیان این نکته بایسته است که مترجم علاوه بر اصل رساله حدود هفت ضمیمه بسیار خوب و مفید به آن اضافه کرده است. این موارد همگی به نوعی شرح و توضیح نظریه نافرمانی مدنی هستند و برخی نیز به زندگی و زمانه ثورو اختصاص دارند. همه این گفتارها به همراه اصل مقاله ثورو خواننده را یاری می‌کنند که در جریان یکی از جذابترین و چالشی ترین موضوعات قرن بیستم قرار گیرد. در هر صورت، هر چند این رساله یکی از آثار کلاسیک سیاسی به شمار می‌آید اما به دلیل نثر خوب، ساده و روانِ آن، برای همگان قابل فهم و استفاده است.

در پایان هم بخشی از سخنان جذاب ثورو را می‌خوانیم:
- در بهترین حالت، دولت چیزی بیشتر از یک مصلحت نیست، اما معمولا بیشتر حاکمیت‌ها و گاهی تمام‌شان ضد مصلحتند.
- قبل از هر چیز می‌باید انسان بمانیم و پس از آن شهروند. خردمندانه نیست که به قانون همان احترامی را بگذاریم که به حقیقت و راستی.
- در سرزمینی که حاکمیت انسان‌ها را ستمگرانه به زندان می‌اندازد، طبیعی است که جای راستین انسان منصف هم در زندان باشد.
- فرصت‌های زندگی، با افزایش آنچه که ابزار نامیده می‌شوند کم می‌شوند. بهترین کاری که انسان می‌تواند در زمان ثروتمندی برای اعتلای روحش انجام دهد این است که تلاش کند آن رویاهایی را زنده سازد که در زمان فقرش او را سرگرم می‌کردند.
- فقیرترین مردم کسانی‌اند که اشیایی بی‌ارزش را به دور خود گرد آورده‌اند، اما نمی‌دانند که چگونه از آن‌ها استفاده کنند، یا از دستشان خلاص شوند، و به این ترتیب زنجیرهای زرین یا سیمین بردگی را، خود به دست و پای خود بسته‌اند.
- باید در درون خودت زندگی کنی، و همیشه با گام‌هایی آماده برای آغازی دوباره، به نیروی اراده خود متکی باشی.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...