چاپ دومِ «پنهان در آینه» (گفت‌وگو با ضیاء موحد) از جمله آثار منتشرشده‌ی مهدی مظفری ساوجی در بهمن ماه ۱۴۰۲ هستند.

پنهان در آینه» (گفت‌وگو با ضیاء موحد)

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، مهدی مظفری ساوجی درباره‌ی ویرایش تازه‌ی کتاب «پنهان در آینه» گفت: «علاوه‌بر مقدمه‌ی تازه‌ای که خودم بر چاپ اخیر این اثر افزوده‌ام، دکتر ضیاء موحد نیز مقدمه‌ای تازه بر ویرایش جدید نوشته و در آن یادآور شده که مصاحبه، از مقوله‌های مهم فرهنگی است. اگر مصاحبه‌کننده، اهل، همدل و به‌خصوص متخصّص در موضوع مصاحبه باشد، نکته‌هایی برملا می‌شود که اغلب از خواندن آثار مصاحبه‌شونده، به‌راحتی به‌دست‌نمی‌آید. مصاحبه به معنای هم‌صحبتی است، اما مصاحبه‌کننده‌ی متخصّص می‌تواند از این فراتر رود و طرف را به دفاع از مواضع خود یا حتی ناچار به تغییر موضع خود کند. مصاحبه‌های هوشنگ گلشیری با سیمین دانشور یا مصاحبه‌ی شمیم بهار با جلال آل احمد دو مثال از این نوع‌اند.»

روایتی از تأثیر یک دعا بر هوشنگ گلشیری
مظفری ساوجی درباره‌ی موضوعات مطرح‌شده در گفت‌وگوی خود با دکتر ضیاء موحد گفت: «در ساحت فلسفه و منطق، به فیلسوفان یونان، فلسفه در قرون وسطی، رنسانس و روشنگری، متافیزیک و شک‌های دکارت، ایده‌آلیسم و هگل، فرگه و فلسفه‌ی تحلیلی، راسل و رساله‌هایی در شکاکیّت، ویتگنشتاین و تراکتاتوس و... پرداخته‌ایم و در قلمرو ادبیات، فرهنگ و سیاست نیز به شخصیّت‌ها و موضوعاتی چون جورج اورول، الیوت و سرزمین هرز، ظهور پست‌مدرنیسم در غرب، مشروطیّت، جریان روشنفکری در ایران، صادق هدایت، حزب توده، دکتر محمد مصدق، خلیل ملکی، بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری، ابوالحسن نجفی، جُنگ اصفهان، و حتی حواشی و مباحثی چون دکتر علی شریعتی، سید محمود طالقانی، عبدالکریم سروش، انقلاب ۱۳۵۷، مسئله‌ی زن، سید محمد خاتمی، اصلاحات، آزادی مطبوعات و... پرداخته شده است.»

او در مواجهه با این پرسش که حساس‌ترین یا به عبارتی، مناقشه‌برانگیزترین بخش گفت‌وگو با دکتر ضیاء موحد کدام بخش یا کدام پرسش بوده است گفت: «پرسشی که اتفاقاً خودم هم در طرح آن تردید داشتم و از قضا با پاسخی غیر مترقبه مواجه شدم. از دکتر موحد با توجه با نزدیکی او به هوشنگ گلشیری، درباره‌ی اعتقادات مذهبی این نویسنده سؤال کردم و اینکه وقتی نویسنده‌ای مثل غزاله علیزاده که خودکشی هم کرد، در وصیت‌نامه‌اش طلب آمرزش و فاتحه می‌کند و به‌صراحت می‌نویسد: «من به علت ابتلا به بیماری‌ غیر قابل علاجِ سرطان، چون نمی‌خواستم مزاحم عزیزانم باشم، خودم را از بین بردم. کسی تقصیری ندارد. با طلب بخشش از پروردگار بزرگ، یا الله.» و در ادامه هم طلب دعا و فاتحه می‌کند از بازماندگان و دوستان، دیگر نمی‌شود به‌سادگی کسی را متهم به الحاد کرد. وصیت‌نامه‌ی غزاله علیزاده را می‌توان در شناختنامه‌ای که علی دهباشی از او منتشر کرده ملاحظه کرد.

یا مثلاً سیمین دانشور که از نظر اعتقادات مذهبی زبانزد است و این را به‌وضوح در آثار و گفتارش منعکس کرده‌ و غلامحسین ساعدی هم در جایی به این مسئله اشاره کرده است. جلد سوم سه‌گانه‌ی سیمین دانشور، یعنی «کوه سرگردان» که قرار بود در ادامه‌ی «جزیره‌ی سرگردانی» و «ساربانْ سرگردان» منتشر شود آن‌طور که خانم دانشور در سال ۱۳۸۴، در گفت‌وگو با روزنامه‌ی شرق عنوان کرده بود، به موضوع موعود و مهدویت اختصاص داشته که متأسفانه مفقود شده است. جالب است که خانم دانشور این مسئله را سال ۱۳۸۳ یا نمی‌دانم ۱۳۸۴ ضمن گفت‌وگویی تلفنی به من هم گفت که شرح کامل آن در یادداشت‌های روزانه‌ام آمده است. سیمین دانشور در مهر ماه ۱۳۸۴ در گفت‌وگو با روزنامه‌ی شرق، درباره‌ی این رمان و اعتقادات شیعی خویش، به‌صراحت می‌گوید: «من در کوه سرگردان بیشتر درباره‌ی موعود نوشته‌ام. زیبایی مذهب شیعه، امام زمان و موعود آن است. حضرت مهدی (عج) و معنای ظهور او فوق‌العاده است. امیدوارم ایشان ظهور کنند و دنیای ما را نجات دهند. من خیلی در انتظار امام زمان و ظهور ایشان هستم و تنها راه حل را در این دنیای وانفسا ظهور ایشان می‌دانم... همان‌طور که گفتم من به مفهوم موعود پرداخته‌ام. در این جلد من منتظر موعود هستم... در آخر می‌نویسم:
دست غیبا سوخت جان در انتظارت
کو ظهورت دیر شد هنگام کارت

مذاهب دیگر هم موعود دارند. بودایی، زرتشتی، مسیحی و... اما موعود ما بسیار شخصیت نابی است. من از موعود لذت می‌برم. می‌دانی چرا؟ برای اینکه امید به آینده است. وقتی هیچ کاری نمی‌توانی بکنی، مجبوری به آینده بنگری و در آینده‌ی ما موعودی متصور و محقق است. امید در تمام نوشته‌های من ملموس است و قهرمان‌ها و شخصیت‌های من چشم به آینده دوخته‌اند.»

مظفری ساوجی در ادامه به التفات روشنفکران ایران به مذهب، به‌ویژه اعتقادات شیعی پرداخت و یادآور شد: «تمایلات و تمنیات مذهبی، همواره در میان طیفی از روشنفکران از اوّل وجود داشته. مثلاً می‌شود به قصایدی که مؤلف کتاب «سیر حکمت در اروپا» محمّدعلی فروغی (ذَکاءُالمُلک) و پدرش، محمّدحسین فروغی در ولادت حضرت حجت (عج) سروده‌اند اشاره کرد. محمد گلبن در جستاری که در شماره‌ی ۷۷ و ۷۸ مجله‌ی بخارا (صص. ۳۲۱-۳۲۶) نوشته، با استناد به شماره‌های منتشرشده‌ای از روزنامه‌ی «تربیت» در دوران قاجاریه، به این نکته اشاره کرده است که میرزا محمدحسین فروغی (ذَکاءُالمُلک اوّل)، سخت دلبسته‌ی خاندان رسالت بود و همه‌ساله قصیده‌ی بلندی در ولادت حضرت حجت (عج) می‌سرود و در روزنامه‌ی «تربیت» به چاپ می‌رساند. میرزا محمدعلی فروغی (ذَکاءُالمُلک دوّم) نیز به پیروی از پدر، قصیده‌ای به همین مناسبت در ولادت حضرت حجت (عج) می‌سرود و با انتشار در همان روزنامه، افتخار می‌کرد که مداح خاندان رسالت است. مجموعه‌ی آن قصاید را بعدها عبرت نائینی در دفتر مطوّلی به خط نسخ زیبای خود نوشت و نام آن دفتر را «تذکرة‌القدس» نام نهاد که اصل آن امروز در کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی نگهداری می‌شود و سال ۱۳۸۷ با عنوان «تذکره‌ی انجمن قدس» (مجموعه‌اشعار مدح حضرت ولی عصر و بزرگداشت نیمه‌ی شعبان در اواخر دوره‌ی قاجار) از سوی مؤسسه‌ی جمکران منتشر شد. در این کتاب، از میان قصایدی که محمدعلی فروغی برای حضرت حجت (عج) سروده، سه قصیده منتشر شده است. محمدحسین فروغی در مقدمه‌ای بر یکی از قصاید فرزندش، محمدعلی فروغی نوشته: «قصیده‌ای است در مدح حضرت حجت‌الله صاحب‌الزمان و خلیفة‌الرحمان عجل الله تعالی فرجه، از نتایج افکار میرزا محمدعلی خان ابن ذَکاءُالمُلک». محمدعلی فروغی در ابیاتی از این قصیده می‌گوید:

... دلگشایی طلب بباید کرد
مایه‌ی خُرّمی و دفعِ حَزَن
دلگشا می‌رسد در این هفته
عید مولود حجّت بن حسن
حضرت صاحب‌الزّمان که بُوَد
آسمانِ نعم سپهر مِنن
مظهر کردگار و محبط علم
باعث حجّت و اصول و سنن
ملجأ و مرجع صغیر و کبیر
راحت جان و ساکن و مسکن
عَلَم عدل و رایت انصاف
گوهر شاهوار سنگ‌شکن
گوهری آن‌چنان‌که سینه‌ی اوست
دُرّ علم قدیم را مخزن
گوهرش خواندم و خجل گشتم
چه کنم نطق چون بُوَد اَلکن
به رسول و بتول نسبت اوست
نسبت گوهری‌ست با معدن
گوهر احمدی که بنماید
باز زینت دهد زمین و زمن
زنده گردد دوباره پیکر دین
شرع را روح در دمد به بدن
حد من نیست مدح آن سَروَر
کار انجم نیاید از ارزن...»

او در خصوص تمایلات و تمنیات مذهبی و شیعی دیگر طیف‌های روشنفکری در ایران افزود: «می‌توان به اشعار نیما یوشیج در ستایش حضرت علی (ع) و دیدگاه‌های عمیقاً شیعی وی که در یادداشت‌های روزانه‌اش منتشر شده اشاره کرد؛ نیما گاه چنان صراحتی در این باره به خرج داده که آدم باورش نمی‌شود شاعر روشنفکری مثل او تا این حد مذهبی، آن هم از نوع فناتیک بوده است. نیما در یکی از همین یادداشت‌ها که به‌اهتمام فرزندش، شراگیم یوشیج، به چاپ رسیده، می‌نویسد: «[من به] جهان و دنیا و حقیقت و علی مولا (ع) تعلّق داشته که مانندش در روی زمین نبود و نخواهد آمد... ما نظیر علی (ع) را نداریم... ائمه‌ی مطهّرین و معصومین اهمیّت دارند. اسلام اهمیّت دارد. حقیقت مردانی مثل علی (ع) نظیر ندارد... به‌قدری من به طرف مذهب و ائمه کشیده شده‌ام که حدّی ندارد. اَلسَّلامُ عَلی نَبیّنا محمّد (ص) و عَلی اَنبیا عَلیهم ‌السَّلام... همه‌چیز در قرآن است و همه‌ی انسانیّت در ائمه‌ی اطهار...»

اشعار دکتر شفیعی کدکنی و هوشنگ ابتهاج (سایه) برای امام حسین (ع) هم که معروف‌اند. یا سه شعری که مهدی اخوان ثالث در مدح و منقبت امام رضا (ع) سروده است. سیمین بهبهانی هم اشعاری برای امام علی (ع) و امام رضا (ع) دارد که گاهی در مجالس و محافل مذهبی خوانده می‌شود. شمس لنگرودی هم غزلی برای موعود دارد که در آغاز جلد نخست مجموعه‌اشعارش از سوی انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. اتفاقاً اخیراً به فکر افتاده‌ام کتابی با همین موضوع، یعنی گزیده‌ای از اشعار مذهبی شاعران روشنفکر ایران با پژوهشی مبسوط در این زمینه منتشر کنم و منابع و آثاری هم گرد آورده‌ام.

به هر حال، با این ذهنیت بود که از دکتر موحد نظرش را درباره‌ی اعتقادات مذهبی گلشیری پرسیدم و با پاسخی متفاوت از طرف ایشان مواجه شدم. دکتر موحد گفت: «در مورد ایرانی‌ها من معتقدم که بدون استثنا مذهبی هستند. یعنی شما به این راحتی نمی‌توانید به کسی تهمت الحاد بزنید؛ حتی به آن کسی که صریحاً می‌گوید من به خدا معتقد نیستم. یادم می‌آید که یک شب با گلشیری رفته بودیم تخت فولاد اصفهان. تخت فولاد، قبرستان قدیمی اصفهان است که به لحاظ تاریخی خیلی مهم است. افراد خیلی مهمی آنجا خاک هستند و خودش یک تاریخ است. در آنجا مسجدی است به نام رکن‌الملک. در این مسجد شب‌های جمعه پدر محمد کلباسی اِحیا می‌گرفت و دعای کمیل می‌خواند. یک شب من، گلشیری را برای دعای کمیل به آنجا بردم و گفتم بنشین و گوش بده. چون پدر محمد کلباسی دعای کمیل خیلی جذابی می‌گرفت. صدای حزینی داشت. آنجا من حالت گلشیری را دیدم که چه انقلابی به او دست داد. چه‌قدر آن حالت مسجد و آن دعای کمیل رویش اثر گذاشت. ما همه در محیط مذهبی بزرگ شده‌ایم. تا بیاییم شک کنیم، مذهب تأثیرات خودش را گذاشته است. این شک‌ها سراغ هر آدمی که اهل تفکر باشد می‌آید، این است که شمس تبریزی در مقالاتش می‌گوید: «مسلمان می‌شود، کافر می‌شود، مسلمان می‌شود، کافر می‌شود...» تا بالاخره یک چیزی ازش دربیاید. چون می‌گوید: «مسلمان به یکباره نتوان شد». مسلمان‌شدنِ به‌یکباره چیز ساده‌ای نیست. این است که من معتقدم باید به همه‌ی افراد، به‌خصوص به جوان‌ها که خیلی تندوتیز حاضرند منکر همه‌چیز شوند فرصت داد. نباید اصلاً به حرف‌شان اطمینان کرد. ما حق نداریم کسی را به‌سادگی ملحد بنامیم، ولو اینکه اقرار بکند. این یک مسئله‌ی خیلی دقیق است که متأسفانه اولیای امور درک نمی‌کنند. نمی‌فهمند که ادعای الحاد در ایران به‌سادگی از کسی پذیرفته نیست. گلشیری هم از این نظر استثنا نبود.»

مظفری یادآور شد که «چاپ تازه‌ی «پنهان در آینه» (گفت‌وگو با ضیاء موحد)، در مقایسه با چاپ نخست آن که در سال ۱۳۹۶ منتشر شد، به‌مراتب منقح‌تر و خوش‌خوان‌تر است. به‌جز مقدمه‌هایی که به چاپ اخیر افزوده شده، ضبط اسامی و اعلام لاتین کتاب در پانویس و نیز استخراج و درج مجدد نمایه، از جمله ویژگی‌های چاپ تازه‌ای است که انتشارات هرمس از این اثر روانه‌ی بازار کتاب کرده است.»

مهدی مظفری ساوجی که آذرماه امسال کتاب سه‌جلدی‌اش با عنوان «متافیزیک شعر» با حضور و سخنرانی شاعران و استادانی چون میرجلال‌الدّین کزازی، بهاءالدّین خرمشاهی، مسعود کیمیایی، شمس لنگرودی، احمد پوری، ابوالفضل جلیلی و علی دهباشی در خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی رونمایی شد، درباره‌ی چاپ دوم «گزینه‌ی اشعار» خود که قرار است در اسفند ماه از سوی انتشارات مروارید به بازار بیاید، گفت: «این کتاب، منتخبی از دفترهای شعر منتشرشده‌ی من در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۲ است که پیشتر از سوی ناشرانی مانند چشمه، مروارید، دفتر شعر جوان (انجمن شاعران ایران)، ایهام و شهرستان ادب به چاپ رسیده بود. علاوه‌براین گزیده‌ای از سروده‌های تازه‌ی مرا هم که به‌زودی در مجموعه‌ای با عنوان «نوری از میان شاخ و برگ حروف» منتشر خواهد شد، دربرمی‌گیرد.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...