رقابت بین سازمان‌های دولتی و نهادهای دولتی به حدی شدید بود که گاهی وقت‌ها شرکت‌های مخابرات دولتی، عوامل خود را می‌فرستادند تا سیم‌های تلفن را که توسط یک شرکت دولتی دیگر نصب شده بود، پاره کنند... بر خلاف بسیاری از مدیران چینی که در حین کار به دانشگاه می‌روند تا صرفا مدرکی بگیرند و نوشتن رساله‌هایشان را به دستیارانشان می‌سپارند، واقعاً درس خوانده بود... «دارودسته منشی‌ها»، «دارودسته همسران» و «دارودسته روسای دفترها» سه ستون قدرت در چین


بریده‌هایی از کتاب «رولت سرخ» به انتخاب حسین انتظامی | خبرآنلاین


- نوه جیانگ زمین(رهبر سابق حزب) که یک آقازاده سرخ بود در بیست و چند سالگی دنبال تاسیس یک شرکت خصوصی با سرمایه یک میلیارد دلار بود. پدر این آقازاده(یعنی پسر جیانگ زمین) پیشتر با تاسیس یک شرکت، ماموریت انحصاری نصب هزاران کیلومتر فیبرنوری را به دست گرفته بود.

رولت سرخ» [Red roulette : an insider's story of wealth, power, corruption and vengeance in today's China]  دزموند چام [Desmond Shum]

- اگر شما به اتهام فساد مالی در چین دستگیر شوید عاقلانه‌ترین کار این است که حرف زیادی نزنید. حزب کمونیست چین، رفتار و عملکرد مشابه مافیا دارد. حزب هم مثل مافیا «پیمان سکوت» خاص خودش را دارد.

- این پسران و دختران خانواده‌های سرخ همچون یک حکومت موروثی عمل می‌کنند. آنها در درون محافل بسته خودشان ازدواج می‌کنند.

- آقازاده بودن حتی در مجازات هم تفاوت دارد. یک مقام فرودگاهی که متهم به اختلاس ۱۵ میلیون دلاری شده بود با وجود عودت آن پول به خزانه دولت، اعدام شد و همان زمان مدیرعامل شرکت نفت و پتروشیمی چین که ۲۸ میلیون دلار را بالا کشیده بود فقط به زندان رفت، چون فرزندان یکی از نسل اولی‌های انقلاب کمونیستی بود.

- ارتش رهایی‌بخش خلق در انواع فعالیت‌های اقتصادی، از تولید دارو تا تولید مشروبات الکلی، فعال بود. ارزش امپراتوری تجاری نیروهای مسلح، سر به میلیاردها دلار می‌زد.

- از طریق کانال‌های خبری مطلع می‌شد فلان شرکت در برنامه قبلی قصد دارد بزودی سهام خود را در بازار بورس عرضه کند. او سپس ترتیبی می‌داد تا پدرش از این شرکت بازدید کند. ویسنتون همزمان به روسای شرکت پیام می‌داد که آماده است سهام آنها را قبل از عرضه به بازار بورس بخرد. بازدید نخست وزیر از آن شرکت حاوی این پیام ناگفته وینستون به روسای شرکت بود: «اگر به ما اجازه دهید که زودتر از دیگران بخشی از سهام شما را بخریم در آینده امکانات گسترده‌تری به روی شما باز خواهد شد؛ زیرا حالا شما حمایت قدرتمندترین و مقام اجرایی کشور پشتِ سرتان را دارید» معاملات اینچینی وینستون، عاری از هرگونه ریسکی بود و سودشان حتمی؛ زیرا شرکت‌هایی که او هدف قرار داده بود شرکت‌های به کمال رسیده و سودده بودند... وینستون مثل همکار سابقم، فنگ بو-آقازاده‌ای که دوست داشت با رولزرویس قرمزش در خیابان‌های پکن پرسه بزند- شیفته شهرت و جلب توجه بود. او بودن زیر نورافکن‌ها را دوست داشت. اما ما می‌گفتیم کار غلطی است.

- جیانگ زمین، ارباب کل حزب، فرستادگانی را روانه استانها می‌کرد تا به نفع فرزندان و نوه‌هایش اعمال نفوذ کنند... اما خاله ژانگ فعالیت‌های اقتصادی‌اش را معمولا بدون اطلاع یا حمایت ضمنیِ شوهرش انجام می‌داد... بسیاری از درهای بسته به رویش باز می‌شد اما اگر به مشکلی بر می‌خورد، هرگز نباید توقع هیچ کمکی از شوهرش می‌داشت... روی کاغذ، خاله ژانگ باید سی درصد سرمایه را تامین می‌کرد اما به ندرت چنین می‌کرد... ما موقع توزیع سود، همیشه سهمِ سرمایه‌گذاری او را از سهم سودش کسر می‌کردیم. هیچ چیزی روی کاغذ نمی‌آمد؛ همه چیز مبتنی بر اعتماد بود.... دیگر خانواده‌های مقامات عالیرتبه حزب در ازای اعمال نفوذ سیاسی شان درصد مشابهی می‌گرفتند.

- من و ویتنی معتقد بودیم که نخست وزیر ون جیابائو اطلاعات کامل و دقیقی از فعالیت‌های اقتصادی اعضای خانواده‌اش ندارد. در واقع او زمانی متوجه شد که زن و فرزندانش میلیاردها دلار به جیب زده‌اند که دیگر خیلی دیر شده بود. معتقدم که لی لی دختر ون جیابائو، از شرکت‌های خارجی پول می‌گرفت تا رابطه آنها را با نخست‌وزیر برقرار کند.

- کار هر دوی ما شده بود فراهم کردن هر چیزی که خاله [همسر نخست وزیر] و نزدیکانش هوس می‌کردند. ما شبیه آن ماهی‌هایی شده بودیم که دندان‌های کروکودیل را پاک می‌کنند. در آن زمان خاله ژانگ مهم‌ترین مهره در صفحه شطرنج زندگی حرفه‌ای ویتنی بود .

- ویتنی حتی پیشنهاد کرد که خودش مدیریت بر کارِ نوسازی خانه [نخست وزیر] را بر عهده بگیرد. اما چنین کاری غیر ممکن بود. یک اداره مخصوص دولتی وظیفه نوسازی خانه‌های مقامات حزب را بر عهده داشت. آن‌ها بنا به ملاحظات امنیتی به هیج مقامی اجازه نمی‌دادند که خودش وظیفه بازسازی خانه‌اش را به عهده بگیرد.

- خانواده دنگ شیائوپینگ این قرارداد انحصاری را به دست آوردند و از راه پر کردن آب تبت در بطری، سود هنگفتی بردند. وزارت راه آهن چین از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ دویست میلیون بطری آب معدنی از شرکت متعلق به خانواده رهبر سابق چین خریداری کرد. در ۲۰۱۱ که این شرکت برای اولین بار سهام خود را در بازار بورس و سهام هنگ کنگ ارائه کرد، ارزش بازاری آن یک و نیم میلیارد دلار بود... خاله ژانگ نمی‌توانست وارد چنین معاملات شیرینی شود؛ زیرا او جزو اشراف‌زادگان سرخ محسوب نمی‌شد.

- خاله ژانگ هم با کمک یک تاجر هنگ کنگی توانست ۲۴ میلیون دلاری را که برای خرید سهام پینگ‌آن لازم داشت، تهیه کند. طبق قرار و مداری که تاجر هنگ کنگی و خاله با هم گذاشته بودند، سهام به اسم اولی خریداری شد. تاجر هنگ کنگی که قول داده بود بلافاصله سهام را به اسم خاله ژانگ بکند، فقط مقداری از آن را به او داد و بقیه‌اش را برای خودش نگه داشت. خاله هرکاری کرد نتوانست بقیه سهام را از چنگش در بیاورد. ارزش این سهام نهایتا به ۱۰ میلیون دلار افزایش یافت و خاله هم که به هر دری زد بی‌فایده بود. خود این قضیه گویای آن است که قدرت و نفوذ خانواده ون محدودیت‌های خاص خودش را داشت. ون جیابائو روی کاغذ، مرد شماره دو در سلسله مراتب حزبی بود اما قدرت و نفوذش در قیاس با همتایان حزبش کمتر بود و این دو دلیل داشت: اول اینکه جزو شاهزادگان سرخ نبود و دوم اینکه از حیث خصلت و منش، آدم منفعلی بود. رفقای ون جیابائو در مناصب عالی مرتبا از نظام قضایی کشور و تحقیقات قضایی درباره مفاسد اقتصادی و دیگر اعمال مجرمانه، برای خلاص شدن از شر رقبای سیاسی بهره می‌گرفتند اما ون جیابائو اهل این نوع زد و بندها نبود؛ حالا یا نمی‌خواست یا نمی‌توانست. در خانواده ون هیچکس به ذهنش خطور نکرده بود که پدر خانواده (نخست وزیر) را از جریان معامله با شرکت بیمه پینگ‌آن یا هر معامله دیگری مطلع کند.

- رقابت بین سازمان‌های دولتی و نهادهای دولتی به حدی شدید بود که گاهی وقت‌ها شرکت‌های مخابرات دولتی، عوامل خود را می‌فرستادند تا سیم‌های تلفن را که توسط یک شرکت دولتی دیگر نصب شده بود، پاره کنند. گرچه همه این نهادها روی کاغذ متعلق به حکومت چین بود اما سر هر کدامشان به یک باند حکومتی وصل بود و این باندها آنقدر قدرت داشتند که می‌توانستند کار یکدیگر را مختل کنند... اختلافاتشان به حدی بالا گرفت که به آدم‌ربایی متوسل شدند.

- لی پین می‌توانست در یک شب ۸۰۰ سی سی، یک کمی کمتر، از یک لیتر بخورد آن هم موتای که درجه خلوص الکلش 53 درصد است. لی پین به راحتی می‌توانست رقبای خود را در این عرصه، نقش بر زمین کند که البته مهارت مهمی در بروکراسی چینی به شمار می‌رود.

- افرادی که در نظام اداری چین کار می‌کنند، معمولاً در ازای دریافت سه چیز حاضرند کار شما را راه بیندازند: یا باید آنها پول بدهید یا باید خدمات سکسی برایشان مهیا کنید، یا راه رسیدن آنها به مناصب بالاتر را هموار کنید.

- این مدیر بر خلاف بسیاری از مقامات چینی که در حین کار به دانشگاه می‌روند تا صرفا مدرکی بگیرند و نوشتن رساله‌هایشان را به دستیارانشان می‌سپارند، واقعاً درس خوانده و رساله فارغ التحصیلی‌اش را هم خودش نوشته بود.

- دولت، هر موسسه ای را ملزم کرده بود که سالانه حداقل ۶ درصد سود صاحبان سهامش را افزایش دهد. مدیران زرنگ شرکت‌های دولتی این اصل را به نحوی رعایت می‌کردند که سود مورد نظر کمیسیون از ۶ درصد، نه بیشتر باشد، نه کمتر. اگر سود سالیانه زیر ۶ درصد می‌شد به احتمال زیاد مدیر شرکت به قصور و کم‌کاری متهم می‌شد و منصب خود را از دست می‌داد و اگر سود سالانه بالای ۶ درصد می‌شد، همه احتمال می‌دادند که این شرکت جای نان و آب داری است؛ در نتیجه رقبا برای تصاحب منصب ریاست شرکت دست به کار می‌شدند.

«رولت سرخ» [Red roulette : an insider's story of wealth, power, corruption and vengeance in today's China]

- در غرب، قوانین عموما مشخص است و دادگاه‌ها دارای استقلالند و به همین دلیل مرز میان مجاز و غیرمجاز روشن است. شما در غرب مطمئنی که هرگز بی‌خود و بی‌دلیل دستگیرت نمی‌کنند. اما در چین کمونیست، قوانین نامشخص و مبهمند، مستمرا تغییر می‌کنند و همواره عطف به ماسبق می‌شوند و البته دادگاه‌ها هم چیزی نیستند جز ابزاری در دست حزب برای سرکوب و اِعمال نظارت بر توده‌های مردم.

- ما بارها اعضای خانواده پزشک معالجم را برای صرف شام به گران‌ترین رستوران‌های نیویورک بردیم... ویتنی با همین روش از بهترین خدمات درمانی برخوردار شده بود. او کشف کرد که نیویورک هم فرق چندانی با پکن ندارد و ذات بشر در همه جای دنیا عین هم است.

- «دارودسته منشی‌ها» به همراه «دارودسته همسران» و «دارودسته روسای دفترها» سه ستون قدرت در چین کمونیست به شمار می‌روند.

- با عنوان «اجماع پکن» چاپ و منتشر شد. رامو در این رساله، استدلال کرده بود که مدل چینیِ رشد و توسعه آمیزه‌ای است مرکب از یک نظام سیاسی اقتدارگرا، دولت کارآمدِ شایسته‌سالار و اقتصادِ بازار نیمه آزاد. به باور رامو این الگوی توسعه می‌توانست برای همه کشورهای در حال توسعه جهان مفید و راهگشا باشد.

- این آقازاده به دنبال آن بود که باشگاه خصوصی خودش را تاسیس کند. این خانه ظاهراً به شهرداری پکن تعلق داشت ولی قرار نبود اجاره بدهد.

- حزب کمونیست، اغلبِ رهبران بازنشسته کشور را ممنوع الخروج کرده است... در دیگر کشورها، مقامات ارشد سابق، غالبا در پشت صحنه نقش مفیدی برای میانجی‌گری در مذاکرات صلح و سازش، به جریان انداختن پیشنهادها و منتقل کردن انتقادات به مقامات فعلی ایفا می‌کنند.

- خاله ژانگ به ما گفت که او و بچه‌هایش همه اموال و دارایی‌های خود را در ازای دریافت تضمین برای مصون ماندن از هرگونه پیگرد قضایی، به دولت «اهدا» کرده اند. او گفت دیگر خانواده‌های سرخ نیز عین همین کار را کرده‌اند. دلیل دیگری هم برای این کار وجود داشت. حزب می‌خواست تاریخ را از نو بنویسد. در آینده اگر حزب با این اتهام روبرو می‌شد که با فساد سیستماتیک کنار آمده، می‌توانست ادعا کند که خانواده‌های سرخ با اهدای ثروت خود به چین، فقط به کشور کمک کرده‌اند و اساسا هیچ فساد سیستماتیکی در کار نبوده است.

- نوشتم دولت چین نباید اجازه دهد طبقه پولدار هنگ کنگ، قدرت سیاسی را به انحصار خویش درآورد. در پایان گزارشم یادآور شدم مایه تاسف و تعجب است که حزب کمونیست چین که با حمایت توده‌های مردم به قدرت رسیده حالا قدرت توده‌ها را در هنگ کنگ نادیده می‌گیرد و در عوض چشم امید به طبقه ثروتمند دوخته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...