نویسنده کتاب «گلبانگ سربلندی» گفت: عده‌ای عقل و عشق را در تضاد با یکدیگر می‌بینند. عده‌ای نیز طرفدار عقل‌اند و عده‌ای با هواداری از عشق، به جنگ عقل می‌روند. من در این کتاب، تحلیلی از معنای عقل و عشق ارایه و بیان کرده‌ام که عاشورا تلفیقی از عقل و عشق است.

حجت‌الاسلام دکتر قاسم کاکایی، استاد فلسفه دانشگاه شیراز و نویسنده این اثر، در گفت‌وگو با ایبنا، این کتاب را حاصل هشت سال سخنرانی‌ در مهد شهیدان شیراز در ایام محرم دانست و گفت: هر سال یک موضوع مشخص درباره عاشورا و همچنین یکی از شخصیت‌های این قیام در جریان سخنرانی‌ها بررسی می‌شدند.

وی فهم نادرست از عقل و عشق و پیوند این دو را سبب بروز مشکلاتی دانست و گفت: در جامعه امروز ما، عده‌ای هر امر غیرمعقول را دیوانگی و جنون عشق می‌نامند و به همین طریق هر عمل غیرعقلانی را توجیه می‌کنند. برخی از به اصطلاح روشنفکران نیز کربلا را خشونت‌آمیز تلقی می‌کنند و از طریق عقل به تخطئه آن می‌پردازند. من در این کتاب، واقعه عاشورا را حاصل تلفیق عقل و عشق دانسته‌ام.

نویسنده کتاب «گلبانگ سربلندی» درباره چگونگی برقراری پیوند عقل و عشق در واقعه کربلا گفت: اگر عقل را عقل جزیی و ابزاری یا به تعبیر مولانا، عقل دوراندیش در نظر بگیریم، کربلا یک حرکت عاشقانه است، زیرا عقل دوراندیش قادر به توجیه و تحلیل عاشورا نیست اما اگر عقل را به معنای کلی یا الهی آن در نظر بگیریم، این عقل ما را به عشق‌بازی و پاکبازی در راه معشوق که خداوند است، دعوت می‌کند. من در این کتاب، پس از بررسی معانی عقل و عشق، وحدت این دو را در واقعه عاشورا نشان داده‌ام.

این نویسنده، ارتباط دنیا و آخرت را از دیگر درس‌های عاشورا دانست و گفت: حادثه کربلا چندوجهی است و بنابراین، موضوعات مختلفی را می‌تواند به ذهن متبادر کند که رابطه دنیا و آخرت یکی از آنهاست. از یک سو به نظر می‌رسد که واقعه کربلا و شهادت‌طلبی‌های آن، ما را به آخرت و گریز از دنیا دعوت می‌کند و از سوی دیگر، تشکیل حکومت اسلامی یکی از اهداف این قیام به حساب می‌آید. بنابراین، ممکن است این‌گونه تلقی شود که قیام عاشورا نوعی دعوت به دنیا و تشکیل حکومت است.

وی افزود: نگرش سومی را نیز می‌توان نسبت به این واقعه در نظر گرفت؛ نگرشی که واقعه کربلا و همچنین مساله دنیا و آخرت را از زاویه الهی می‌نگرد. در این جهان‌بینی، راه آخرت از دنیا می‌گذرد و لقاءالله از طریق این دنیا به دست می‌آید.

کاکایی بررسی راز ماندگاری و جاودانگی عاشورا را از دیگر موضوعات کتابش دانست و گفت: شمشیر، خون، اشک، ذکر و آب از نمادهای ماندگاری این واقعه به شمار می‌آیند.

وی در پاسخ به این سوال که چه وجهی از بررسی‌های این کتاب به آن جنبه عرفانی داده است، گفت: شهادت مهم‌ترین ویژگی عاشورا است اما باید دید این شهادت چه معنایی دارد. شهادت را از زاویه‌های مختلفی می‌توان نگاه کرد. دکتر
علی شریعتی دیدگاهی حماسی به آن دارد و حریت و کرامت انسانی را در آن می‌جوید اما این دیدگاه در هر مکتبی که قایل به مبارزه و آزادگی است؛ اعم از کمونیسم نیز می‌تواند مطرح باشد.

استاد فلسفه دانشگاه شیراز ادامه داد: یک بُعد از شهادت با جهاد پیوند می‌خورد که جنبه سیاسی آن را می‌سازد. جهاد، حرکت برای ایجاد حکومت اسلامی است که شهادت لازمه آن قلمداد می‌شود. شهادت جنبه دیگری نیز دارد که مداحان بر آن تاکید زیادی دارند. این جنبه بر مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش و سبوعیت و ددمنشی دشمنان آنها تاکید می‌کند و در پی برانگیختن احساسات افراد نسبت به واقعه کربلاست. این جنبه برخلاف جنبه‌های دیگر که اقتدار و خروش کربلا را نشان می‌دهند، بر مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش تاکید می‌کند.

وی افزود: در کنار این جنبه‌ها، جنبه چهارمی نیز وجود دارد که در این کتاب بر آن تمرکز کردم. لقاءالله و فناء فی‌الله، وجه دیگری از عاشوراست که هدف غایی عرفا نیز قلمداد می‌شود. در واقع، شهادت مبین این وجه از عرفان است. البته واقعه کربلا را باید تلفیقی از وجوه سیاسی، حماسی، مرثیه‌ای و عرفانی دانست که وجه عرفانی آن از همه شاخص‌تر است، زیرا فناء فی‌الله در هیچ یک از مکاتب غیر اسلامی دیده نمی‌شود.

کاکایی درباره فلسفه عاشورا در کنار ابعاد عرفانی آن گفت: در بحث فلسفه اجتماعی عاشورا باید به مساله شهادت توجه ویژه داشت. امام حسین(ع) برای زنده نگه داشتن دین و پاک کردن شریعت پیامبر(ص) از آلودگی‌ها، شهادت را برگزید. مساله دیگری که در فلسفه عاشورا مورد توجه قرار می‌گیرد، تقدم لقاء‌الله بر همه چیز است. بر اساس جهان‌بینی امام حسین(ع) گویی دنیا هرگز نبوده، اما آخرت همواره وجود داشته است.

وی افزود: عده‌ای این دنیا را یقینی دانسته، به آخرت شک دارند و عده‌ای نیز اساسا به آخرت ایمان ندارند. بسیاری از افراد و حتی مسلمانان شاید در گفتار به آخرت ایمان داشته باشند اما در عمل ماتریالیستند. امام حسین(ع) در قیام عاشورا درس بزرگ یقین به آخرت را به ما می‌دهد. آخرت به اندازه توحید مهم است، در حالی که این موضوع از سوی برخی از کارشناسان دینی و همچنین نویسندگان عاشورایی نادیده گرفته می‌شود.

کتاب «گلبانگ سربلندی» به تازگی در 400 صفحه از سوی انتشارات هرمس منتشر شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...