رمان «در خیابان مینتولاسا» [In curte la dionis] نوشته میرچا الیاده [Mircea Eliade] با ترجمه محمدعلی صوتی منتشر شده است.

یک رمان و دو داستان در خیابان مینتولاسا میرچا الیاده

چاپ نخست این کتاب در 1977 م منتشر شده است. در ایران نیز این کتاب با همین ترجمه برای اولین بار در 1368 و توسط نشر زرین به چاپ رسیده است.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، محمدعلی صوتی مترجم کتاب در مقدمه کتاب آورده است:

میرچا الیاده در سال ۱۹۰۷‌م. در بخارست متولد شد. پس از پایان تحصیلاتش، به هند رفت و در زمینه ادیان به تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۳۱ به رومانی بازگشت و با شروع جنگ جهانی دوم به لندن رفت. چند سالی بعد به استادی دانشگاه سوربن، شیکاگو و هاروارد رسید. با این‌که وی در زمینه تاریخ ادبیات، اسطوره‌شناسی و شرق‌شناسی استادی صاحب‌نظر بود، اما به گفته خودش «از همان دوران بلوغ»به نوشتن نوول و رمان علاقه‌مند بوده و در این زمینه آثاری به جا ماندنی از خود به یادگار گذاشته است.

 کتاب حاضر شامل یک رمان و دو نوول کوتاه است که از مجموعه‌ای به نام دوستی با دیونیس از زبان رومانیایی ترجمه کرده‌ام. این مجموعه شامل یک مقدمه از نویسنده و شانزده اثر داستانی (اعم از رمان و نوول) است. این داستان‌ها را در تقسیم‌بندی انواع داستان‌ها، fantastic می‌نامند. در آثار فارسی جایی ندیده‌ام که برای این نوع داستان‌نویسی اصطلاحی را جایگزین کرده باشند.

رمان «در خیابان مینتولاسا» ذکر همین نکته بسنده است که نویسنده فرم داستان را از «هزار و یک‌شب» برگرفته، با این تفاوت که در این‌جا شهرزاد یکی است و «ملک جوانبخت» چندین بازپرس اداره امنیت. فریما (شهرزاد) گوینده داستان‌های اعجاب‌آور با سلسله حکایات خود نه‌تنها گرهی نمی‌گشاید، بلکه بر پیچیدگی داستان نیز می‌افزاید. از این نظر می‌توان این رمان را هزار و یک‌شب قرن معاصر دانست.

داستان دوم «یک مرد بزرگ» گرچه داستانی شگرفت است، اما نمادی عرفانی دارد و اعجاب خواننده را بر می‌انگیزاند.

درباره داستان سوم، «دوازده هزار رأس گاو» این نکته را بگویم و بگذرم، به نظر میرچا الیاده زمان در عالم اسطوره دایره‌وار و دورانی است نه مستقیم. خواننده پس از مطالعه داستان خود به فراست مقصود را در خواهد یافت.»

همچنین در نوشته پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «پیرمرد عجیبی به نام زاهاریا فریما به آپارتمان مأمور وزارت داخله، سرگرد واسیلی برزا، می‌رود و ادعا می‌کند که مدیر مدرسه‌ای در خیابان مینتولاسا بوده است و سرگرد را از دوران تحصیلش در آن مدرسه می‌شناسد. مأموری به زاهاریا ظنین می‌شود. زاهاریا در بازجویی‌های پس از دستگیری داستان‌هایی توهم آمیز و اعجاب‌آور تعریف می‌کند و همه مأموران شیفته داستان‌های دایره‌وار او می‌شوند. حتی وزیر داخله که زنی سنگدل است، دل به داستان‌های او می‌دهد و مدام از او می‌خواهد که پایان داستان را بگوید...»

این کتاب در ۲۱۴ صفحه با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۱ هزارتومان در فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...