کتاب «آلیس پای آتش» [Aliss at the Fire (Norwegian Literature Series)] نوشته یون فوسه [Jon Fosse]، با ترجمه حسام امامی از سوی نشر چشمه منتشر شد.

آلیس پای آتش» [Aliss at the Fire (Norwegian Literature Series)] یون فوسه [Jon Fosse]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، یون فوسه، نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس، داستان‌نویس، نویسنده کودک، شاعر و مقاله‌نویسِ اهل نروژ، متولد 29 سپتامبر سال 1959 است. وی در سال 1983 با رمان «قرمز، سیاه» شروع به کار کرد و نخستین نمایش‌نامه او به نام «و ما هرگز از هم جدا نمی‌شویم» در سال 1994 اجرا و منتشر شد.

فوسه در سال 2003 به عنوان یکی از قهرمانان ملی فرانسه شناخته شد و در فهرست 100 نابغه برتر زنده توسط Daily Telegraph در رتبه 83 قرار گرفت. آثار متعددی از فوسه توسط محمد حامد به فارسی ترجمه و آثاری از او در تالارهای اصلی تهران اجرا شده است.

ناشر در توضیحی بر کتاب می‌نویسد: «در عمارت قدیمیِ مشرف به آبدره‌ها، سیگنه دراز کشیده روی راحتی و یاد بیست‌وسه سال قبل‌تر را می‌کند. یاد همان شب توفانیِ اواخر نوامبر که ایستاده بود منتظر پشت پنجره تا آسله برگردد، شوهرش، که قایق را برداشته بود و به آب زده بود و دیگر برنگشته بود. هیچ‌وقت. حالا او گرفتار امواج تیره‌ی خاطرات اجدادی است. گرفتار گردابِ هایل یادها و تلاطم و تناسخ جان‌ها و مرگ‌ها. مرگ‌ها در آب‌ها.

آلیس پای آتش، درنگ هذیان‌زده و تب‌آلودی است بر عشق و دلبستگی و فقدان. خلوت و خلسه‌ای است در یک تالار آینه. در رمانکی که اولین کلمه‌اش من است و آخری‌اش تو.»

کتاب «آلیس پای آتش» نوشته یون فوسه، در 103 صفحه، به قیمت 32 هزار تومان، در قطع پالتویی، جلد شومیز، با ترجمه حسام امامی و از سوی نشر چشمه به بازار کتاب راه یافت.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...