داستان یک خانواده | آرمان ملی
 

«دارایی مشترک» رمان هفتم آن پچت [Ann Patchett] است که ترجمه فارسی آن با عنوان «به ویرجینیا بیا» [Commonwealth] منتشر شده است. «به ویرجینیا بیا» در سال 2016 منتشر شد و عنوان بهترین کتاب سال نیویورک­تایمز، یواس‌.ای تودی و یکی از ده کتاب برتر سال مجله­ تایم را در سال 2006 به خود اختصاص داد و مورد ستایش نشریات مختلف قرار گرفت، از جمله: نیویورک‌تایمز آن را رمانی غنی و جذاب و بدیع توصیف کرد و لایبرری‌ژورنال هم نوشت: «آن پچت در این رمان، انسانیت، شوخ­ طبعی و محبت را در کاراکترهایی دوست­ داشتنی و پرتقلا به تصویر می‌کشد.»

آن پچت [Ann Patchett] به ویرجینیا بیا [Commonwealth]

در خوش‌رنگ‌ولعاب­ترین فصل از رمان غنی و جذاب آن پچت _ «به ویرجینیا بیا» _ سال 1971 است و شش خواهر و برادر ناتنی 6 تا 12‌ساله به حال خود آزاد گذاشته ­شده‌اند. خانواده­ درهم‌ترکیب ­شده‌­شان با ماشین به سفر آمده و در متلی کنار دریاچه اقامت گزیده‌اند. والدینشان، مادر زیبا و برآشفته­ دو دختر و پدر خوشرو و کمی خودپسند دو دختر دیگر و دو پسر، یادداشتی با این مضمون برجا گذاشته‌­اند: «دیر خوابیدیم. در نزنید.» به همین خاطر بچه­‌ها در سالن غذاخوری صبحانه می‌خورند، سپس چیزهایی را که لازم دارند، مثل نوشابه، شکلات، تفنگ و یک‌پنجم بطری نوشیدنی برمی‌­دارند و به طرف دریاچه راه می‌افتند و چند ساعتی را در آنجا به شناکردن و پریدن از روی صخره­‌ها می‌گذرانند.

پچت خردمندانه بخش درام داستان را کمرنگ جلوه می‌دهد، این فصل نمونه­‌ای استادانه از به نمایش‌گذاشتن به‌جای گفتن است و جزییاتی که رفته‌رفته شوکه ­کننده ­تر می‌شوند خود بیانگر همه‌چیز هستند. «شکلات­ها داشتند آب می‌شدند و تفنگ به‌خاطر زیر آفتاب‌ماندن داغ شده­ بود. دوباره همه­‌شان را درون کیسه گذاشتند.»

این رمان نیز مثل رمان «بل کانتو»، با بوسه­‌ای غیرمنتظره در یک مهمانی آغاز می‌شود؛ در این داستان بوسه در مراسم تعمید فرانی کوچک رخ می‌دهد. از آنجایی که بوسه­ «بل کانتو» دقیقا در همان لحظه­‌ای به وقوع می‌پیوندد که تروریست­ها بر مهمانی چیره می‌شوند، این فکر را در انسان برمی‌­انگیزد که شاید پچت با «به ویرجینیا بیا» می‌خواهد اشاره کند که خانواده، خود نوعی گروگان­گیری طولانی­ مدت‌­تر است: دیری نمی­‌گذرد که زندگی مشترک به طلاق و سپس ازدواجی دیگر منجر می‌شود. پچت زندگی دو خانواده­ نیمه ­مرتبط با هم را طی پنجاه سال دنبال می‌کند، تا زمانی‌که کودکان بزرگ و بزرگ­ها پیر می‌شوند. نُه فصل کتاب، که گاهی شبیه داستان کوتاه به ­نظر می‌آید، بیشتر به ترتیب زمان پیش می‌رود و بعضی اوقات با فلاش‌بک ­های متعدد و ترسیم یک اتفاق از دیدگاه بیش از یک نفر همراه است. در صورتی که یک شخصیت اصلی، به نام فرانی وجود دارد، که بعد از دوران کودکی‌­اش تبدیل به فردی کتابخوان می‌شود، از دانشکده­ حقوق انصراف می‌دهد، با رمان­نویس موفقی وارد رابطه می‌شود و به خانواده­‌اش متعهد می‌ماند.

در ترسیم تلفیق عادی آزردگی و علاقه­ غیراحساسی میان اعضای خانواده با سن­های مختلف، پچت اینطور استادانه شرح می‌دهد: «کارولین از هر نظر عوضی بود، اما درعین‌حال او کسی بود که در تابستان‌های کودکی‌شان ترتیب همه‌ خرابکاری‌ها را می‌داد. کارولین از همه‌شان متنفر بود، مخصوصا از خواهر خودش، اما تمام کارها را انجام می‌داد. به آن وقتی که کارولین با چوب‌لباسی درِ استیشن واگن را باز کرد و تفنگ را از داشبورد بیرون آورد فکر ‌کرد و سرش را تکان داد. در زندگی‌اش هیچ‌وقت کسی را مثل کارولین نستوده بود.»

زبان پچت به‌طور کل ساده است، ولی گهگاهی به اوج خود می‌رسد؛ گفته­‌هایش در مورد آدم­ها و زندگی خردمندانه است و درونمایه­ اساسی آن عواطف و خوشی را دربرمی­‌گیرد. «به ویرجینیا بیا» چندان بهره‌­ای از عناصر خارجی به‌کاررفته در «بل کانتو» یا «سرزمین عجایب» نبرده است. هردوی آن داستان­ها در آمریکای جنوبی اتفاق افتاده­ و دارای تعلیق بیشتری بودند. بیشتر این رمان ولی در حومه­ شهرهای آمریکایی پیش رفته و مشخص می‌کند که در واقع گذر زمان طرح داستان نهایی است. همانطور که هرکس که با دوستان دوران دبیرستانش تجدید دیدار کرده می‌داند، نیاز نیست آدم­ها کارهای به‌خصوص و جالبی در زندگی‌­شان انجام دهند تا سرگرمی بسازند، تا وقتی که با آنها در دیدارهای ناپیوسته‌­ای برخورد داشته ­باشید. پچت نیز ماهرانه نشان می‌دهد که تصمیم­‌های جزیی و حتی خودسرانه می‌تواند چه تبعات طولانی‌مدتی داشته باشد و اینکه ما اغلب از کارهای اشتباه می‌ترسیم.

برحسب اتفاق، رابطه­ فرانی با مرد رمان ­نویس منجر به نوشتن رمانی می‌شود که موضوعش خانواده­ پرجمعیت فرانی است. کتاب فروش خوبی دارد، تبدیل به فیلم می‌شود، هیچ‌یک از افراد خانواده علاقه­ چندانی به رمان ندارند و اسم آن نیز «به ویرجینیا بیا» است. درنتیجه موجب می‌شود خوانندگان علاقه‌مند به این فکر بیفتند که اگر داستان بر اساس اتفاقات و آدم­های واقعی نوشته شده، این کار نوعی استثمارگری به حساب می‌آید.

خوانندگان مقالات شخصی پچت هم احتمالا به‌دلیل همپوشانی برخی جزییات مشخص در «به ویرجینیا بیا» و توصیفات غیرداستانی پچت از زندگی­‌اش یاد زندگی خود او می‌افتند: دوران کودکی­‌ای که در رفت‌وآمد بین لُس ­آنجلس و جنوب شرق گذشت، مدرسه­ کاتولیک­ها و پدر پلیس. اما آیا این به‌این معنا است که «به ویرجینیا بیا» هشت یا هشتاد‌درصد شرح­ حال­نامه است؟ بدون شک هیچ­کس جز نویسنده نمی‌­تواند پاسخ این پرسش را بدهد.

در کل، آن پچت رمان­ نویسی است که می‌داند دارد چه‌کار می‌کند و خواندن آثار او سبب می‌شود حس کنید انتخاب درستی کرده‌­اید. فقط ای کاش به آن خواهر و برادرهای ناتنی بی ­پروا و پرنشاط و والدین بی‌مسئولیت دهه­ هفتاد میلادی‌شان اجازه دهد با خیال راحت خوش بگذرانند.

[این رمان برای نخستین بار با عنوان «ثروت مشترک: داستانی از کودکی و بزرگ‌سالی، خیانت و عشق، تولد و مرگ» با ترجمه‌ی محمدامین باورصادو توسط نشر راه معاصر منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...