«جنگ جمل» به زبان ساده | جام جم


صرف‌نظر از آنها که سروکار داشتن با تاریخ به نوعی شغل‌شان محسوب می‌شود، مابقی افراد عموما باید برای خواندن متون تاریخی انگیزه‌های قوی داشته باشند. یکی از این انگیزه‌ها می‌تواند کسب آگاهی از احوالات اقوام و نحو وقوع و سیر اتفاقات گذشته باشد. از طرف دیگر خواندن تاریخ اسلام، خصوصا آن بخش‌هایی که به زندگی معصومین(ع) مرتبط می‌شود هم دلایل خاص خود را دارد.

الجمل»  شیخ‌مفید  آزاده جهان‌احمدی

در میان انبوه کتاب‌های تاریخی هم آنهایی که به بزنگاه‌ها و وقایع مهم پرداخته‌اند معمولا خوانندگان بیشتری دارند؛ یکی از این کتاب‌ها «الجمل» نوشته شیخ‌مفید است. محمدبن‌محمد مشهور به مفید از علما و متکلمان بزرگ شیعه در قرن چهارم ه.ق، متولد و ساکن بغداد بود که صاحب آثار قابل‌توجه و متعددی در فقه و تاریخ تشیع است. وی در این کتاب به بیان بخشی مهم و حساس از تاریخ صدر اسلام یعنی چگونگی وقوع جنگ جمل (۳۵ه.ق) می‌پردازد.

قبل از شیخ‌مفید، کتاب‌هایی با موضوع این جنگ سرنوشت‌ساز نوشته شده بود، اما او که نیاز به تبیین این واقعه مهم را به‌درستی درک می‌کرد برای نوشتن این اثر بیشتر از منابع و آرای اهل سنت استفاده کرد و تلاش نمود با تکیه بر مستندات آنها، بطلان برخی استدلال‌ها و عقاید درخصوص مساله امامت و موضوعات مرتبط با آن را اثبات نماید.

کتاب الجمل علی‌رغم اهمیتش، به‌دلیل زبان و ساختار کلامی و تاریخی‌اش شاید جذابیت چندانی برای خوانندگان امروزی نداشته باشد اما آزاده جهان‌احمدی با بازنویسی آن به زبانی داستانی و روایی آن را به اثری پرکشش و خواندنی تبدیل نموده است. او در نگارش این کتاب تلاش کرده است با حذف برخی روایت‌های بعضا مشابه و به‌هم‌ریختن تقدم و تاخر مطالب به خطی روایی و داستانی درخصوص پیش‌زمینه‌ها، علل و نتایج جنگ جمل دست پیدا کند. وی همچنین در نوشتن وقایع تنها به کتاب شیخ‌مفید اکتفا نکرده و در صورت لزوم از منابع معتبر تاریخی دیگر نیز برای شرح برخی مسائل و اتفاقات بهره گرفته است.

جهان‌احمدی ضمن حفظ گفت‌وگوها، خطبه‌ها و نامه‌هایی که در اصل کتاب وجود دارد، به‌درستی از عنصر تخیل در توصیف فضاها و حالات و رفتارهای افراد استفاده کرده است. این کار جنبه داستانی اثر را پررنگ‌تر و آن را خواندنی‌تر نموده است؛ گرچه این تلاش در بعضی بخش‌ها قوی‌تر به چشم می‌خورد. از نقاط قوت کتاب زیرنویس‌های صفحات و پانوشت‌هایی است که در انتهای هر فصل آمده و برخی نکات را برای خواننده گشوده و توضیح داده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...