به گزارش ایبنا، کتاب «تاریخ درخشان آل سعود!» تالیف جعفر البکلی؛ نویسنده و روزنامه‌نگار لبنانی است که با ترجمه وحید خضاب از سوی انتشارات شهید کاظمی به بازار نشر عرضه شد. به گفته مترجم، این کتاب تحلیلی - تخصصی نیست، بلکه حاوی چند نما از یک تاریخ طولانی با ابعادی مختلف است.

محتوای این کتاب، روایت و تحلیل نویسنده آن است و مترجم حتی اگر با بخشی از آن مخالف بوده یا احیانا درباره آن تأملی داشته، آن‌را حذف نکرده تا خواننده خود بتواند با این روایت از تاریخ آل سعود آشنا شود.  
 
کتاب حاضر با رویکردی انتقادی، شامل 12 فصل با عنوان‌های «شاخ شیطان»، «عبدالعزیز آل سعود؛ از آوارگی در کویت تا تسلط بر عربستان»، «عبدالعزیز یا عبدالاِنکلیز!»، «رابطه عاشقانه سعودی‌ها با آمریکا از کی شروع شد؟»، «تمسخر پادشاهان سعودی در خاطرات شخصی روسای جمهور آمریکا»، «بیا این آدمو بکشیم!»، «دستور پخت کودتا داخل آل سعود!»، «وقتی آل سعود بخواهند نافرمانی کنند!»، «چند کلمه درباره پول، شاهزاده و آمریکا!»، «روزی که مهدی قلابی ظهور کرد!»، «آخر کار یک مرد شجاع» و «وقتی آمریکا حامی «جهاد فی سبیل‌الله» می‌شود!»، همچنین آلبوم تصاویر و فهرست اعلام است.
 
مترجم در مقدمه کتاب نوشته است: «برای خود من همیشه سوال بود «این»‌ها چطور روی کار آمده‌اند و چطور بر این کشور غنی حکم رانده‌اند. به همین جهت، معمولا مطالب خوبی را که به دستم می‌رسید، با اشتیاق می‌خواندم و اگر مستندی در این‌باره پیدا می‌کردم با شوق می‌دیدم. در این بین، گزارش‌های نویسنده‌ای به نام جعفر البکلی برایم جذابیت خاصی داشت. البکلی چند سالی است در روزنامه الاخبار لبنان می‌نویسد. مطالبش تقریبا بلااستثناء در حوزه تاریخ است، بیشتر هم تاریخ کشورهای عربی و خصوصا تاریخ عربستان و آل سعود. نوشته‌هایش، لحن و اسلوب خاصی دارد.

معمولا مطالب منابع تاریخی خشک را به نحوی خواندنی از نو روایت می‌کند. در لابه‌‌لای آن‌ها، تحلیل‌های جالبی هم وجود دارد. همین «خوش‌خوان» بودن مطالب او باعث شده بود مشتری ثابت نوشته‌هایش باشم و همیشه با شوق انتظار بکشم تا مطالب تازه‌ای از او منتشر شود. بعضی از این مطالب را هم برای برخی از سایت‌ها یا مجلات داخلی ترجمه کرده بودم و حس می‌کردم برای مخاطب، خصوصا مخاطب عام، هم جذابیت دارد و هم مطالب مفید تاریخی در اختیار او می‌گذارد. بعد از مدتی، به ذهنم رسید خوب است همه مطالب او درباره تاریخ آل سعود را به‌طور کامل ترجمه و به شکل کتاب در اختیار عموم بگذارم تا دامنه گسترده‌تری از خوانندگان بتوانند با «تاریخ درخشان آل سعود» آشنا شوند.»
 
ظهور مهدی قلابی
جهیمان میکروفون را به‌‌دست گرفت، هفت بار پشت سر هم تکبیر گفت. یاران پرتعدادش هربار با صدای بلند تکرار می‌کردند: «الله اکبر». بعد شروع کرد به صحبت: «ایهاالناس، ایهاالناس، بشارت باد، ایهاالناس بشارت باد.» خیلی زود مردم توجهشان به این خطیب بشارت‌دهنده که صدای رسایش به وضوح در همه زوایای حرم و حتی در کل مرکز شهر مکه می‌پیچید، جلب شد. میکروفون امام حرم متصل بود به یک سیستم صوتی گسترده تا صدای امام جماعت با وضوح کامل به همه جای مسجدالحرام و مکان‌های اطرافش برسد. هزاران نمازگزار دور خطیبی که داشت آن‌ها را به خبری عظیم بشارت می‌داد و برای آن، خدا را حمد می‌گفت و تکبیر سر می‌داد، جمع شدند. جهیمان گفت: «امام مهدی منتظر الان در بین شماست، بین رکن و مقام ایستاده است. بشتابید تا امامتان را ببینید و با او بیعت کنید.» بعد چند قدم به سمت جوان ریشویی که قد متوسطی داشت و لباس بلند سفیدی پوشیده بود رفت، دستش را به سمت او دراز کرده و بر «سمع و طاعت در سختی و آسانی» با او بیعت کرد. سپس برخی مردان دیگر پشت سرهم آمدند و با «مهدی» بیعت کردند.»
 
نخستین چاپ کتاب «تاریخ درخشان آل سعود!» در 184 صفحه با شمارگان یک‌هزار نسخه به بهای 18 هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی راهی بازار نشر شده است.

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...